کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

بار هستی

 

اثر : میلان کوندرا

 

بار هستی )  یا سبکی تحمل ناپذیر هستی ) را شاید بتوان مشهورترین اثر میلان کوندرا دانست این کتاب در ایران هفده بار به چاپ رسیده است .

بار هستی تفکر و کاوش درباره زندگی انسان و فاجعه تنهایی او در جهان است .

 

<< چگونه بار هستی را به دوش می کشیم ؟ ایا " سنگینی " بار هول انگیز و " سبکی " آن دل پذیر است ؟>>

 

کوندرا مفاهیم فلسفی را در قالب رمان به نحوی مطرح می کند که خواننده کمتر متوجه این قضیه می شود آثار او از آن دست آثاری است که به واقع هیچ قسمت از کتاب را نمی توان حذف کرد . نویسنده داستان را به شکل غیر خطی روایت می کند و در بسیاری از مواقع مستقیما وارد داستان شده و با خواننده رو در رو صحبت می کند و تمام اینها به هیچ وجه آزار دهنده نیست . این کتاب را می توان بارها و بارها خواند و هر بار مطالبی جدید را کشف کرد.

 

<<بازگشت ابدی ، اندیشه ای اسرارآمیز است و نیچه با این اندیشه بسیاری از فیلسوفان را متحیر ساخته است : باید تصور کرد که یک روز همه چیز ، همانطور که از پیش بوده ، تکرار می شود و این تکرار همچنان تا بی نهایت ادامه خواهد یافت ! معنای این اسطوره نامعقول چیست ؟

 

خلاف اسطوره بازگشت ابدی این است : زندگی که به یکباره و برای همیشه تمام می شود و باز نخواهد گشت ، شباهت به سایه دارد ، فاقد وزن است و از هم اکنون آن را باید پایان یافته دانست و هر چند موحش ، هر چند زیبا ، و هر چند باشکوه باشد ، این زیبایی ، این دهشت و شکوه هیچ معنایی ندارد. اینها در خور اعتنا نیست ، همانطور که جنگ میان دو سرزمین آفریقایی در قرن چهاردهم هیچ چیز را در دنیا تغییر نداده است ، هر چند در این جنگ سی هزار سیاهپوست با رنج و مصیبت وصف ناپذیری هلاک شده باشند  

 

اندیشه باز گشت ابدی دورنمایی را نشان می دهد که در آن هر چیز آنطور که می شناسیم به نظر نمی آید و همه چیز بدون کیفیت ناپایدارش ظاهر می شود . این کیفیت ناپایدار ما را از دادن هر حکمی باز می دارد . آیا می توانیم آنچه را گذراست محکوم کنیم ؟ ابرهای سوخته غروب آفتاب بر همه چیز حتی گیوتین افسونی غم انگیز می تاباند . >>

 

این مقدمه رو برای این نوشتم که بتونم پاراگراف بعدی رو بنویسم جمله آخر این پاراگراف رو حتما با تامل بخونید.

 

<<چندی پیش من در وضعی قرار گرفتم که به نظرم باور نکردنی می رسید . کتابی درباره هیتلر را ورق می زدم و در برابر بعضی از عکسهای آن دچار هیجان می شدم ، زیرا این عکسها دوران کودکیم را که زمان جنگ سپری شده بود به خاطرم می اورد. چندین نفر از اعضای خانواده ام جان خود را در اردوگاههای کار اجباری نازی ها از دست داده بودند ، ولی مرگ آنان در رابطه با عکس هیتلر چه مفهومی داشت ؟ عکسی که زمانی تمام شده از زندگیم را به خاطرم می آورد . زمانی که باز نخواهد گشت ؟ این آشتی با هیتلر تباهی عمیق اخلاق را در دنیایی که اساسا بر عدم بازگشت بنا شده است ، آشکار می کند ، زیرا در این دنیا همه چیز از قبل بخشوده شده و همه چیز در آن به طرز وقیحانه ای مجاز است .>>

نظرات 8 + ارسال نظر
محسن م ب چهارشنبه 25 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 18:09 http://after23.blogsky.com/

نه بالا غیرتن سراغ کتابی رفته ای که من فیلمش را ندیده ام.

چه عجب دلم خنک شد

محسن م ب چهارشنبه 25 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 21:34 http://after23.blogsky.com/

تا آنجایی که به من مربوط است و میتوانم دخالت کنم و اظهار نظر، از تو و همه دوستان دیگر درخاست میکنم که لحن نوشتار را در حد یک کتابخان در سراسر متن نگاه دارید. چقدر زیبا میشد اگر مقدمه این پست دلچسب و جذاب با همین لحن به پاراگراف آخر میچسبید. و از کلماتی که معمولن در مکالمات روزمره استفاده میشود استفاده نمیشد. بهر حال متن بسیار زیبایی بود. امیدوارم شما را در این صفحه بیشتر ببینم.

با نظرتون موافقم البته در ابتدای این پست این نکته رعایت شده ولی بعدا از دستم در رفته در هر صورت ممنون از تذکر بجاتون

حسام پنج‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:11 http://hessamm.blogsky.com/

من سالها پیش اولین باری که این کتاب رو خوندم چیز زیادی دستگیرم نشد. برای همین بلافاصله دوباره خوندمش.
به نظر من در کتاب ها و اصلا در کل نوشته های کوندرا فلسفه ای هست که تا درکش نکنیم مفهوم جملاتش رو نمی فهمیم. البته کوندرا منتقدان زیادی هم داره که با فلسفه اش مخالف هستن.
اما این فلسفه هر چی باشه، حداقل این ویژگی رو داره که آدم رو به تفکر بیشتر وادار می کنه و باعث می شه به خیلی از مسائل طور دیگه ای نگاه کنیم.

دقیقا همینطوره نوع نگاهش برای من جالبه و قابل تامل و واقعا کتابهاشو میشه چندین بار خوند . اخرین اثرش کتابیه به اسم آهستگی که البته پیچیدگی خاصی داره یه جورایی کل هستی رو دخیل کرده و تا با نوشته های کوندرا اشنا نباشی درکش کاره سختیه

پروانه پنج‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 08:52 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

سلام
لینک وبلاگ شما را اینجا نمی بینم تا بیشتر با شما آشنا شوم.
با سپاس

من وبلاگ اختصاصی که بروز باشد ندارم گاهی در < فیلمهایی که می بینیم> می نویسم

پروانه پنج‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:28 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

مطالبی را که نوشته اید از خودتان است یا از جایی نقل کرده اید که باید از جایی نقل شده باشد چون قطعا شما در زمان جنگ جهانی دوم....
.
در مورد دو مفهوم در اینجا نوشته شده " سبکی" و گفتار نیچه در مورد تکرار" کمی بشتر اگر بنویسید سپاسگزار خواهم شد

مطالبی که داخل << >> آمده عینا از متن کتاب می باشد . در مورد جنگ جهانی هم خاطره ای از خود نویسنده است

در مورد مفاهیم سبکی و تکرار هم بعدا خواهم نوشت

پادرا دوشنبه 30 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 19:36 http://padra.blogsky.com

من کتاب رو نخوندم ولی اشاره به مفاهیم سبکی و سنگینی بار هستی کنجکاوی منو در این زمینه بر انگیخت .....

پادرا شنبه 5 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 03:55 http://padra.blogsky.com

یه نکته ای رو نیچه مطرح میکنه با عنوان سنگینی بار بودن یعنی فشار ناشی از مختار بودن انسان در زندگی به قدری زیاده که در نهایت انسان با این همه آزادی نمیتونه درست تصمیم بگیره ! (گزینه های بیش از اندازه زیاد)

و هیدگر همون فشار رو جور دیگه معرفی میکنه به این ترتیب که عدم نیاز به انتخاب انسان رو سبک میکنه و این جدا شدن انسان از انتخاب مسئولانه برعکس بار بودن رو زیاد میکنه ! یعنی سبکی همون سنگینیه !!!

این دو تعبیر که هر دو تا در ذات متناقض هم هستند روح زمانه مارو تشکیل میده برای همین اگه دیدی یه جایی نه میتونی انتخاب کنی نه میتونی مجبور باشی فقط تقصیر تو نیست این مشکل زمانه هم هست .....

از طرفی میلان کوندا هنرمندیست که مفاهیم فلسفی دوران رو به نثر ادبی خودش ترجمه میکنه ..... درنتیجه این مفاهیم توی کتابش بصورت داستان مطرح شده

و یه تشکر گنده ازت میکنم که باعث شدی برم دنبال قضیه و ته و توشو در آرم
ممممممماچ محکم

خوشحالم که فتح بابی شد که بری دنبالش در ضمن از بابت مجله هم ممنون مقاله خوبی بود.

پروانه هم توضیحی در مورد مفاهیم سنگینی و سبکی مطرح شده در این داستان خواسته بود :
این مسئله رو نیچه در حد یک فرضیه بیان میکنه که زندگی سیر ابتدا و انتهایی نداره و مدام داره تکرار میشه و به همین دلیل وقتی شما قراره که حتی برای کوچکترین مسئله در زندگی تصمیم بگیری این تصمیم چون بی نهایت تکرار خواهد شد بنابراین خیلی مشکل خواهد بود و مفهوم سنگینی رو برای اون انتخاب کرده که نمونه طرز برخورد این چنینی در این داستان ترزا هست که زیر سنگینی تعهدات زندگی داره خم میشه و نظریه سبکی زندگی که البته شما میگین مال هایدگر ه ولی من با نظرات اون اشنا نیستم در هر صورت نقطه مقابل سنگینی است با این مضمون که تمام وقایع زندگی رو اتفاقاتی تشکیل می ده که ما در اون دخل و تصرفی نداریم مثل تولد عشق مرگ و ... و بنابراین خیلی نباید زندگی رو جدی گرفت چون میلیونها احتمال در سر راه زندگی ادمها قرار گرفته که از حد تصور خارجه و هر کدوم ممکن اتفاق بیفته .
البته رفتار ادمها در زندگی معمولا نشان میده که به ترکیبی از این دو نظر عمل می کنند چون صرف گزینش یکی از آن دو واقعا تحمل ناپذیر خواهد بود

فردین جمعه 6 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 23:13 http://fardinsal.blogfa.com

آقای مهدی بهشت
مطالبی که نوشته اید زیبا و خواندنی ایست

خسته نباشید.

ممنون. ولی این مطلب را خانم فیروزه نوشته اند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد