کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

غرور و تعصب

 ارسالی از: یاس مخبر 

***

 نام: غرور و تعصب

نویسنده : جین اوستین

ترجمه : رضا رضایی

انتشارات : نشر نی

باید همه اسم این کتاب رو شنیده باشن و داستانش رو بدونن. داستان درمورد یه خانواده 7 نفره با 5 فرزند دختر هست که تقریبا همشون دم بخت هستن، مادر دخترها مثل هر مادر دیگه ای آرزوی ازدواج اونها رو با مردان سرشناس داره. داستان با اومدن یک مرد جوان به همراه خواهرش و دوستش آغاز میشه آشنایی این افراد با اعضای دهکده و ادامه ی داستان کتاب بسیار جالبی بود از خوندن اون لذت بردم.

هر کدوم از شخصیت ها یه روحیات به خصوصی دارن که ممکنه هرکدوم نزدیک به شخصیت ما باشن و باهاشون همزاد پنداری کنیم! ... تناقض بین مادرها و خواهر ها....چه طور ممکنه دو خواهر هم خون اینقدر تفاوت در عقیده رفتار و کردار داشته باشن؟! ویه خوبیش این بود که همه شخصیت ها ایده آل نبودن ! در مورد هیچ شخصیتی تملق گویی نشده بود

و یه چیز جالب این بود که چقدر شاد بودن! اکثرا تو فکر مهمانی برپا کردن مهمانی رفتن و... بودن !

جملات و مکالمه های بینشون جالب و تامل بر انگیز بود.

چنتا از اونها رو مینوسم قشنگن.

"ممکن است بدون قصد بدخواهی برای دیگران بدی کرد و میتوان از روی سهو وخطا سبب بدبختی دیگران شد. بی فکری ، عدم توجه به احساس دیگران و عدم تصمیم باعث چنین کارهایی میشود."

" هر چه بیشتر دنیا را میبینم بیشتر از آن ناراضی می شوم و هر روز در عقیده ای که نسبت به عدم ثبات طبیعت اشخاص و خلق و خوی بشری ذلرم راسخ تر میشوم و اطمینان میابم که نباید به ظاهر ارج و قدر یا فهم و عقل اشخاص تکیه کرد."

"انحراف از جاده ی تقوا برای جنس زن لطمه ای جبران ناپذیر است و یک قدم کج او را به بدبختی های بیشمار میکشاند. شهرت و نام نیک زن به همان اندازه که پر ارزش و زیباست به همان سرعت لکه دار میشود و هر جه در مقابل رفتار ناشایسته احتیاط کند باز هم کم است."

" زنان می پندارند تحسین و ستایش معنایی بیش از تحسین و ستایش دارد. "

نظرات 8 + ارسال نظر
پروانه دوشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:32 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

این داستان نشان می دهد چقدر زندگی آدم در جاهای گوناگون با فرهنگ و زبان های مختلف، بی خبر از یکدیگر و.. شبیه یکدیگر است.

در باره ی جمله های انتخابی شما:
"شهرت و نام نیک زن به همان اندازه که پر ارزش و زیباست به همان سرعت لکه دار میشود "

این «نام نیک» مرد و زن ندارد. مثلی هست که میگه: آبرو یک قطره است وقتی ریخت دیگه نمیشه جمعش کرد.

من در زندگی واقعی دیده ام چگونه مردی بی آبرو شده و دیگرانی که ، آن بی آبرو هیچ حسابشان می کرد، به هیچش که نگرفتند، بمند، بلکه تا توانستند لگدی هم نثارش کردند

پروانه دوشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:42 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

«یاس» گرامی
به جمع کتابخوانی خوش آمدید.
با آمدن شما این وبلاگ چه زیبا و خوشبو شده است!

یاسی دوشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 15:35

سلام پروانه عزیز ، ممنون از اضهار لطفتون ، امیدوارم بتونم عضو مفید و موثری باشم.

اره حق با شماست
ولی اون قسمت از کتاب که این جمله مطرح شد اشاره به موضوع خاصی داشت که مربوط به یکی از دختر خانوم ها بود ، کنم برای همین فقط به یه طرف قضیه اشاره کرده.

رویاشاه حسین زاده پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:00 http://nafaas.blogfa.com/

با افتخار لینکتان میکنم.
ممنونم از فرانک عزیز که دریچه ی آشنایی شدند.

ما هم شما را لینک می کنیم.
خوشحالیم از آشنایی با شما.

فرانک شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 23:01 http://bestbooks.blogfa.con

سلام
ممنون یاسی عزیز
کتاب را زبان اصلی خوندم کلاسیک جالبی بود مرسی از معرفی خوبت

زهره یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:04 http://taranebaroon.loxblog.com

هیچ کتابی نیست که من تا این اندازه ازش لذت برده باشم... به نظرم خیلی کم درباره ی کتاب گفتید. من تا الان 6 کتاب از جین آستین خونده م و به نظرم غرور و تعصب بهترینشونه. شاید این طور به نظر برسه که رمان های آستین صرفا داستان های عاشقانه ی پر پیچ و خمی هستند، ولی به عقیده ی من اخلاقیات در جای جای این کتاب ها به چشم میخوره. البته مسائل اخلاقی ای که مطرح کرده شاید مال همون دوران و مربوط به دلمشغولی های خودش باشه، اما مشکلاتی مثل غرور یا قضاوت یک طرفه و کورکورانه (که ترجمه ی دقیق تر prejudice هست) هنوز هم گریبانگیر ما هستند.
البته این نکته قابل چشم پوشی نیست که جنبه ی عاشقانه ی رمانه که آدمو جذب می کنه... ولی به نظرم در زمان جین آستین مطرح کردن معضلات اخلاقی با صراحت کار آسونی نبوده.
به هر حال بسیار بسیار ممنون که درباره ی کتاب محبوب من نوشتید. موفق و پیروز باشید.

دخترک سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:25 http://herwindow.mihanblog.com/

دخترک فضای کتاب را دوست داشت ولی نه خیلی!

دعوت نامه ی کتابخانه ی 5

آنها ساده لوحی یک قلب را
با خود به قصر قصه ها بردند
و اکنون دیگر
دیگر چگونه یک نفر به رقص بر خواهد خاست
و گیسوان کودکیش را
در آبهای جاری خواهد ریخت
و سیب را که سرانجام چیده است و بوییده است
در زیر پالگد خواهد کرد؟

فروغ

شما پشت پنجره ی دخترک دعوتید!

فاطمه شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 12:26

نمیدونم رمان "بر بالهای پرواز " خانم تاجبخش رو خوندید یا نه
ولی فضای داستان شباهتکی به رمان مذکور داره
غرور و تعصب رو 1 سالی میشه خریدم هم انگلیسی و هم فارسی اش رو .. هنوز نخوندمش متاسفانه

این یادداشت توسط خانم یاس مخبر نوشته شده و شوربختانه مدتهاست گذرشان به اینجا نمی افته.
خود من نه بر بالهای پرواز و نه غرور و تعصب رو نخوندم. دومی رو توی فیلم دیدم ولی کتابو نخوندم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد