کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

راهنمای نمودار شاهنامه فردوسی - دوره پیشدادیان و کیانیان

نام کتاب:راهنمای نمودار شاهنامه فردوسی - دوره پیشدادیان و کیانیان  

پژوهش از : فرانک دوانلو

انتشارات: آرتامیس 

تلفکس:02282345193 

بها:5500 تومان 

 

این کتاب از با پیشگفتاری نیک  آغاز می گردد و پس از آن با خواندن آن،   کَسانِ  شاهنامه را در ذهنت دوباره خوانی می کند. 

 

برداشتی از برگ 18: 

بانو گشسب 

دخت بی همتا و دلاور «رستم» همسر «گیو» و مادر «بیژن» بود. «گیو» برای آوردن «کی خسرو» و «فرنگیس» به «توران شتافت»، «بانو گشسب» به نزد پدر به «سیستان» رفت....  

 

 

 

نموداری همراه شاهنامه است که پاره ای از آن را در اینجا می بینید.  

 

  

روی تصویر کلیک راست کنید و روی Save picture as  کلیک کرده و عکس را ذخیره کنید تا با اندازه بزرگتر جزییات خوانا باشد. 

  

فرانک دوانلو از دوستان گرامیم هستند اگر دوستان مایل به داشتن کتاب هستند می توانم برایشان تهیه کنم.

نظرات 12 + ارسال نظر
پروانه سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:14

با درود به دوستان گرامی
با توجه به بی انضباطی که در انتشار یادداشت ها کردم خود را جریمه کرده و به خود اجازه یک روز بیشتر بودن را در بالای صفحه نمی دهم.
خواهشمندم نوبت پسین خانم یاس بامداد فردا یادداشتش را منتشر نماید
با پوزش و سپاس

فرناز سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:12 http://farnaz.aminus3.com/

روی نمودار کلیک کردم و کار نکرد که مهم نیست چون آن را کپی پیست کردم و هرچقدر که خواستم بزرگ شد !
این نمودار من را به یاد داستان های امریکای لاتین می اندازد که حفظ کردن اسامی و به یاد آوردن آنها و نسبت آدم ها با هم کار راحتی نیست ( برای من )‌
اما به جز این من شاهنامه را وقتی می فهمم و دوست دارم که کسی بخواند و نه وقتی که خودم بخوانم ( این هم مشکل من ! )

شرح پای نمودار را درست کردم.

این مشکل از یاد بردن نام ها در همه ی داستان های بلند هست چه برسه به شاهنامه که غول پیکره. که گاهی یک نیم بیتش موضوع سخنرانی یک شاهنامه پژوه میشه.

خواندن شاهنامه فقط یک ماه اول کمی سخته. وقتی وزن و دنیای واژه ها به دستت آمد خواندنش آسان می شه.ولی با خواندنش مثل اینکه یک فیلم میبینی چنان هیجانی به دست میده که زمان را احساس نمی کنی. در همین مابین فردوسی ذهنت را درگیر می کند مجبوری فکر کنی و خودت رو جای شخصیت ها بذاری و تصمیم بگیری چه بکنی چه نکنی. نا گفته نماند شاهنامه خوانی به خصوص با شاهنامه خوان های اهل مطالعه چیز دیگری است.
در این نشست آخری کانون خانمی با لباس سنتی که با پارچه دو گیس کمند هم برای خودش درست کرده بود بیست دقیقه ای ابیات شاهنامه را از حفظ خواند. موضوعش هفت خان عشق بود و از عشق های شاهنامه ای زال و رودابه، بیژن و منیژه و... گفت. همه را با حرکات موزون. و پژوهش و گردآوری هم از خودش بود.
همین موجب شد تا ... بگویند چون گوش هایش معلوم بود کانون درش تخته و .. از این حرفها دیگه که همه می دونن.


یه چیزی یادم رفت بگم: فکر کنم اولین باره که در باره پست های شاهنامه ی من پیام می نویسی!راستش تعجب کردم!

محسن سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 13:57

نه خیر. خود جریمگی -لغت جدید- شما را نمی پذیریم. از آن جا که خانم یاس این روزها اصلن به اینترنتت سر نمی زنند و مشغول پاره پوره کردن کتابهای درسی است که در تمام طول سال نخوانده و به جایش رفته رمان خوانده و من باید جورش را بکشم، بنابراین اعلام می کنم که پس فردا این کار را خواهم کرد.

پس من خودمو تشویق می کنم فردا از یک کتاب دیگه همین نویسنده می نویسم شما پس فردا یادداشت یاس را منتشر کنید

محسن سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 14:05

یه چیز دیگه:
شیرویه را چگونه تلفظ می کنید؟ در زبانهای مختلف گویا تلفظش فرق دارد. انگار تلفظ بر میگردد به این که نقال کجایی باشد. چند نمونه ای که شنیده ام این هاست:
راحت ترینش انگار درست هم نیست این است. شیرو +یه Shirooyeh
بعدش دو شکل شیر + ویه. Shir Veyh Or Shir Vayh
توی نمودار این شیرویه را دیدم یادم افتاد که بپرسم. نمودار را خانم فرناز درست نوشته که با کلیک باز نشد. ولی با ذخیره کردن چرا. دیدمش.

فراموش کردم در متن بنویسم در این کتاب نام ها آوانگاری شده. این را هم اضافه خواهم کرد.
با اینکه نام خانوادگی شیرویه را در لیست همکارانم دارم باز رفتم آوای درست را از کتاب نگاه کردم و چون فونتهای فونتیک را ندارم نمی توانم اینجا بنویسم با همان روش شما می نویسم:
Shirooyeh

شیرویه : فرزند بیژن و منیژه که به همراه «زریر» برای باز گرداند گشتاسب به روم رفت.
نبیر سرفرازگیو دلیر/ جهانگیر شیرویه و اردشیر

چه جالب پرستوی سفید دوستی افغانستانی به ناتم زریر دارد.

فرناز سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 15:06 http://farnaz.aminus3.com/

پروانه جان فکر می کردم علت این سکوت را می دانی !
وقتی در موردی هیچگونه اطلاعاتی نداشته باشم طبیعتا حرفی هم برای گفتن ندارم اما می خوانم !

سکوت یک معنی دیگه هم داره یعنی نوشته ت برام مهم نیست.آخه نوشتن یک پیام کوتاه که معنیش این باشه که دیدم یادداشتتو خیلی سخت بود!!

ببخشید اینقدر پوست کنده می نویسم

محسن سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 22:10

خب این shirooyeh که نوشتید همون آسونه است که من میدانم درست نیست ولی مصطلحه. و خب خیل وقتا مصطلح ها راحت ترند. این کلمه یک جوری می خواد نسبتی به شیر بده. و شیرویه با این تلفظ نسبتی به شیر نمی ده. دکتر معین که میگه شیر + ویه و این ویه تلفظ چیزی شبیه وی وی کردن لرها در موقع عزا داریه. ولی خب سخته کسی رو اینجوری صدا کنیم.
-چون فونتیک نداریم این مثال رو زدم-
انگار باید بریم سراغ همون شیرویه با تلفظ ساده اش.
در ضمن من این اسامی پیشدادیان و کیانیان خیلی دوست دارم.

چون شاهنامه دارای وزن است بنابراین تشخیص تلفظ صحیح آسان است. فردوسی شاعری نبوده که تلفظ اشتباه بکار برده باشد.
به این حال از همکارهی لر می پرسم.

گاهی فکر می کنم می شود یک روزی این اسامی برگردند.
یکی از سخنران های کانون دارای فرزند پسر شده بود. مشتاقانه رفتم از او پرسیدم نام فرزندشو چی گذاشته. با خوشحالی گفت: سوشیانت

از او پرسیدم اگر دختر می شد اسمشو چی میگذاشتید.؟ گفت: ساینا که همان سئنه یا سیمرغ است.
یکی از دوستان می گفت مهدی هم نامی پارسی یادم باشد دوباره شکل اوستای آن را بپرسم.

مریم چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:36

درود و سپاس دوست عزیز
این نمودار منو یاد یه تابلو که متعلق به پدربزرگم بود انداخت. یک شجره نامه درختی از اجداد محترم. یادم میاد به داراب می رسید و پدربزرگ کلی به اون تابلو اهمیت میداد و برای من که یه بچه بودم به نظرم جالب نبود اما حالا که بهش فکر می کنم آرزوی داشتنش رو دارم اما حیف که بعد از مرگ ایشون هرگز آثاری از اون ندیدم

درود برشما
چون معمولن نام مریم، خوشبختانه زیاد هست شما باید همان مریمی باشید که به کتابخوانها پیوسته اید؟
چه خوب که پس از نامتان این را ازشما می دانم که از نژاد نیاکان نیک ما هستید.

شما بگردید شاید آن تابلو را پیدا کردید.

بروم سراغ کتاب از داراب در پیامی دیگر برایتان بنویسم.

ما از سوی مادر شجره نامه نداریم باید بروم به دنبالش تا برخی بزرگان زنده اند شاید بتوان چیزهایی به دست آورد.مادرم از نژاد گرگانی های قدیمی بود شاید به پارتها برسد.شاید از طرف مادر فامیل شدیم(لبخند)

از سوی پدرشجره نامه ای داریم که به گوهرشاد خاتون می رسد.

با سپاس از اینکه به این یادداشت توجه کردید.

بابک چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:45

از خواندن شاهنامه همیشه لذت برده ام
در میان زنان شاهنامه همیشه گرد افرید در خاطرم مانده است و شاید تنها دختر قهرمان داستان همین بوده؟ درست است؟

یک روز با دوستان شاهنامه خوان گفتیم هر که نامی شاهنامه ای برای خودش انتخاب کند من «سیندخت» را انتخاب کردم.
همایون شجریان در حال تمرین کنسرت زال و رودابه است قسمتی از تمرینات آنها در اینترنت هست م یتوانی دانلود کنی ولذت ببری. سیندخت دراین پیوند نقش بسیار مهمی داشت و نخستین سفیر صلح بود.

نه گردآفرید تنها نیست. بگذار در کتاب بگردم و اینجا بنویسم.

پروانه چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:38

برای مریم گرامی:
داراب
هجدهمین پادشاه نامبر شده ر شاهنامه، پور «همای» و «بهمن» بود، چون «بهمن» در گذشت، همای پس از چندی فرزندش زایش یافت اما برای استوار گرداندن جایگاه خویش نوزاده اش را مرده خواند و کودک را به آب فرات سپرد. گازری فرزند از دست داده او را یافت و داراب نامبرش نمود. داراب جوان به سپاهیان رشنواد پیوست. سردار به افسونی شاهزاده را شناخت و شاه بانو را آگاه نمود. همای با پوزش خواهی داراب را بر تخت نشاند. شاه جوان سرکشان تازی و رومی را سرکوب نمود از پیوند او با ناهید، اسکندر زاده شد. داراب پس از دوازده سال پادشاهی درگذشت.
از آن نامداران پاکیزه رای/زداراب و از رسم و رای و همای

[ بدون نام ] چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 13:50

درود بر پروانه عزیز
بله من مریمِ تازه پیوسته هستم و بسیار هم سپاس گذار و مفتخر که حضورم را پذیرفتید
از یادداشت داراب ممنون - چه پیوند خوبی خواهد بود
منم از طرف مادری به یک تبار تهرانی اصل که مردم عادی بودن می رسم جالبیشون تو گفتار و تکه کلام هاشونه برخلاف خیلیها که فکر می کنن تهرانی، گویش نداره اونا با گویش خاص خودشون صحبت می کنن و بسیار هم جالب و شیرینه - اما در مورد نسب پدر باید بگم ای کاش که اون تبارنامه پیدا می شد ولی از اون جایی که پدر قبل از پدربزرگ فوت کردن و بعد از مرگ پدربزرگ باقی فرزندان ایشون ( البته از اونجایی که لطف زیادی به ما داشتند نخواستند متحمل زحمت بشیم ) به کلیه امور ماترکی رسیدگی کردند و الان اگه سراغی از چیزی بگیرم احتمالا جهنم یخ می زنه و بهشت آتیش می گیره پس به خاطر رعایت حال کلیه ارواح محترم از خیر جستجو گذشتم.
اما خوب به هر حال نیاکان پدر با نام خانوادگی کیانی و اونطور که از ادامه این اسم بر می آید در جنوب غربی اصفهان بودن در روستایی به اسم طاد که به دست یکی از ولیعهدان بنا میشه البته صحت مطالب رو نمی دونم

درود فراوان بر مریم ِ کیانی از نوادگان داراب
داراب حالا داستانش درازتر این هست که اینجا نوشته. با خواندن شاهنامه می توانی بیشتر بدانی.
اطمینان داشته باش جهنمی یخ نمی زند و... اگر تو به دنبال آن نمودار بروی..
باید ارزش مادر را بدانی و از او خیلی بیاموزی که این روزها با این آمیختگی فرهنگی گوهری هستند.

روح نیاکان ، پدر و پدربزگت همگی شاد

شهرزاد چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 19:08 http://se-pi-dar.blogsky.com

- این نمودار هنگام خواندن شاهنامه وقتی که نام و نسب شخصیت ها فراموش می شود، خیلی قابل استفاده است.
- بالای برخی نام ها مثل خراد، همای، پشنگ و ... شماره هایی زده شده این اعداد چه معنایی دارند؟
- آیا کتاب به جز این نمودار ارزشمند و دوباره خوانی شخیت های شاهنامه، سرفصل های دیگری هم دارد؟
پروانه جان این طور که نوشته اید، یعنی دیگر از نشست های کانون خبری نیست؟

شهرزاد گرامی
با پوزش از اینکه پاسخ را دیر می نویسم و با ایمیلی یاد آوری کردید.
-شماره های ساسان را پایین نمودار نگاه کنید سه ساسان در نمودار هست.
- یک نمودار همزمانی هم دارد.
کتاب 100 صفحه است.
روز پیشش آقای ططری از کرمانشاه در جشنواره کتابی شبیه به این به زبان کردی نوشته را معرفی کرد که خواندنی بود و نمودار نداشت و توضیح هم نداشت
به این صورت بود
اردشیر پور بیژن
بیژن پور گیو
گیو پور...

نشست های کانون فعلن کمی پا در هواست .اگر نشستی بود برایت ایمیل میزنم.

مهشاد سه‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1398 ساعت 20:52

سلام. کاش میشد اون نیمه ی دیگه ی نمودارتون هم قرار می‌دادید. چون خیلی کامله

سلام. نمی شود چون مولف زمانی که بودند راضی نبودند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد