کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

سروده های هرمان هسه

سروده های هرمان هسه  

از عشق و جدائی  

گردآوری و ترجمه : علی عبداللهی   

 

 گریز جوانی  

 

تابستان خسته سر خم می کند  

و تصویر زردفام اش را در دریاچه می نگرد  

خسته و غبار آلود منم  

که در سایه ی درختان خیابان آهسته گام میزنم  

 

بادی نرم وزان در درختان تبریزی  

و آسمان پشت سرم شنگرفی  

پیش رویم تلواسه های شبانه  

و غروب آفتاب - و مرگ  

 

خسته و غبارآلود منم که آهسته گام می زنم  

در قفایم جوانی به تامل باز میماند  

سرزیبایش را فرود می آورد  

و دیگر خوش ندارد همراهی ام کند    

 

 

 

 

برای من که هرمان هسه سیذارتا بود و نرگس و زرین دهن بود و سه قصه بود و بیش از همه دمیان بود شناختن یک هسه که شاعر هم باشد عجیب و هیجان انگیز بود بگذریم از اینکه در تمام نوشته هایش  می توانیم رد پائی  از یک شاعر را پیدا کنیم . بیشترین چیزی که در این سروده ها به چشم می آید توجه خاص او به طبیعت است .. گفته می شود که او بشدت عاشق طبیعت بوده .  کتاب از زبان آلمانی ترجمه شده است و ترجمه ی ساده و روانی دارد . برای من که آلمانی بلد نیستم قضاوت در مورد اینکه تا چه حد این ترجمه به اصل وفادار بوده کار دشواری است  با این حال نتیجه تا حد زیادی رضایت بخش است . گاهی فکر میکنم داشتن ترجمه های ناب و استثنائی استادی مثل شاملو نازنین با تمام حسن هائی که دارد باعث شده که کار ما خوانندگان شعر و بخصوص کار مترجمین بسیار سخت تر شود به همین دلیل فکر می کنم که بهتر است استثناها را کنار بگذاریم و قدر زحمات بقیه  مترجمان را بدانیم وقتی که نمی توانیم همه چیز را به زبان اصلی بخوانیم!

نظرات 12 + ارسال نظر
محسن پنج‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:30 http://filmamoon.blogsky.com

می خواهم در مورد ترجمه بنویسم.
مترجمین خوبی مانند احمد شاملو، محمد قاضی، غلامحسین سالمی و اسدالله امرایی کلاس ترجمه در ایران را بالا برده اند. به نظر من حتا اگر به زبانی آشنایی نداریم حداقل باید توقع داشته باشیم که ترجمه ها از پارسی روان و شیوایی برخوردار باشند. گیرم در جاهایی هم کمی از متن دورافتاده باشند. چاره ای نداریم که این را بپذیریم.
من اصلن نمی توانم ترجمه ای را بخوانم که مثلن نوشته:
حالا می رویم که داشته باشیم ........
پس این ترجمه خوب بود. چه خوب.

حرف شما را کاملا قبول دارم و خودم هم خیلی به ترجمه حساس هستم در واقع می خواستم بگویم که وقتی فوق العاده را نداریم با خوب کنار بیاییم اما هنوز هم البته که با بد نباید بسازیم . تازه ترجمه به کنار من وقتی کسی موقع حرف زدن هم بگوید میرویم که داشته باشیم ... ! دوست ندارم !

پروانه جمعه 28 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:13 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

شعر قشنگی است .

ترجمه با این واژه ها به نظرم زیبا نیست.
«در قفایم جوانی به تامل باز میماند »

اگر وقت داشتی یک شعر دیگرش را اینجا بنویس.

من هم منظورم این بود که ترجمه بی نقص نیست اما بطور کلی روان و دلنشین است .

ابر آرام

تنک ابری سفید
و نرم
بر آبی آسمان می گذرد
نگاهت را فرود آر و خرسند
حس کن اش با خنکای سفید روان
میان رویاهای آبی

* * *

بر فراز کشتازاران

بر آسمان ابرهای روان
بر کشتازاران باد وزان
در کشتزاران سرگردان
گمگشته کودک مادرم

در خیابانها برگها روان
بر درختان پرندگان آوازخوان
به یقین وطن دوردست من
جائی فراز کوهساران است .

پروانه شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:48 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

فرناز گرامی
سیدارتا که کتابی است که هر کسی باید بخواند. گرگ بیابان را هم از خواندنی کتابها می دانم. عاشقانه های او را نخوانده ام گشتی در اینترنت زدم در سایت جن و پری به مطلبی رسیدم که در پیام دیگری می نویسم.
از آن شعری هم که نوشتی سپاسگزارم

پروانه شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:50

http://www.jenopari.com/article.aspx?id=1567
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میلاد پشتیوان
milad

عاشقانه‌های هرمان هسه، گزیده و ترجمۀ علی عبداللهی



علی عبداللهی که پیش از این نیز مجوعه‌ای از شعرهای هرمان هسه را ترجمه کرده بود، این‌بار گزیده‌ای از اشعار عاشقانه‌ی هرمان هسه را به شکل دوزبانه همراه با تعدادی از گزین‌گویه‌های او درباره‌ی عشق، ارایه داده است.

این مجموعه توسط نشر هیرمند، تهران سال 1388، با شمارگان 2500 نسخه و در 213 صفحه چاپ شده است.


هرمان هسه، نویسنده و متفکر آلمانی و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل، برای خوانندگان فارسی‌زبان، نامی آشناست که بیشتر آثارش توسط مترجمان مختلف ترجمه شده است. از میان این آثار می‌توان به «گرگ بیابان» و «بازی مهره‌ی شیشه‌ای» اشاره کرد که دو رمان برجسته‌ی او هستند.

در اشعار عاشقانه‌ی هسه با ریشه‌های اصیل رمانتیسیسم روبه‌روایم که مرکزیت آن، عشق‌ورزی و همسویی با طبیعت است که آن‌را با بنیادهای تفکر شرقی (یگانگی با هستی) درآمیخته است. هسه با ادغام این دو نحله‌ی تفکر در اشعار خویش توانسته عشق و طبیعت را از چشم‌اندازی متفاوت به کلمه در آورَد. در تفکر هرمان هسه، عشق در محصوریت حسانی قرار نمی‌گیرد و در واقع پاسخی است به انسان دیگر و جهان و به صراحت، عشق را معنای زندگی دانسته است.

همراه شدن با این اشعار، تجربه‌ای‌ست متفاوت که به ما توان این را می‌دهد تا بتوانیم طور دیگری جهان را ببینیم؛ جهانی دیگر‌گونه که در آن «عشق را نفس می‌کشند، درخت و ماه» و «رویای عشق می‌بینند گل‌ها در برگ‌های انبوه‌شان».

علی عبداللهی با انتخاب زبانی روان، بی‌سنگلاخ و متناسب با فضا‌های خلق شده در اشعار هسه، خواننده را یاری می‌دهد تا به آسانی به جهان شاعرانه‌ی هسه راه پیدا کند و البته از مترجمی که ترجمه‌ی اشعار ریلکه، برشت، نیچه و... را در کارنامه‌اش دارد و خود در زبان مقصد، شاعری تواناست، چنین ترجمه‌ای دور از انتظار نیست.

مرسی پروانه جان طبق معمول کلی اطلاعات مفید دادی !
اتفاقا جن و پری از جاهائی هست که معمولا سر میزنم اما این را نخوانده بودم و خیلی لطف کردی .

شهرزاد شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 18:16 http://se-pi-dar.blogsky.com

شعرهای هرمان هسه را تا به حال نخوانده بودم از این دو شعر زیبایی که اینجا نوشته شده پیوند و ارتباط زیبا و شاعرانه ی انسان و طبیعت را احساس می کنم.
جایی خواندم که شعرهای هسه وزن و قافیه دارند و گویا علی عبداللهی حتی به این نکته هم در ترجمه تا جایی که می شده توجه داشته مثل کاربرد "ان" در شعر بر فراز کشتازاران

بر آسمان ابرهای روان
بر کشتازاران باد وزان
در کشتزاران سرگردان
....

یا در شعر گریز جوانی حفظ ریتم آهنگین شعر تا حد ممکن با استفاده از کلمات می کند و می نگردد ، منم و می زنم و ...

ممنون از معرفی کتاب و توضیحات کامل پروانه ی گرامی



شهرزاد شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 18:29 http://se-pi-dar.blogsky.com

گرگ بیابان و آبرنگ
http://zoghiblog.blogspot.com/2009/07/blog-post_17.html

مرسی . و ممنونم از لینک .

پروانه یکشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:42 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

این پیوند شهرزاد نیم ساعتی میخکوبم کرد تا زنگ تلفن همکارم از حالت شوکه بیرونم آورد.

در مجموع همه ی آنچه که در اینجا و از پیش از او می دانستم می فهمم چرا اینقدر به روان این گرگ بیابان احساس نزدیکی دارم.

باید بگردم و نقاشی هایش را با کیفیت خوب پیدا کنم و قاب گرفته به دیوار خانه بچسبانمو بیشتر از او بخوانم.


من که یک وقتی جلوی در کتاب فروشی ها می ایستادم که باز کنند و ترجمه ی جدید او را بخوانم . این روزها اینترنت پرسرعت ما بی دلیل شاید هم با دلیل !! کم سرعت است بزودی سراغ آن لینک هم خواهم رفت .

پروانه یکشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:49

فرناز جان
گرگ بیابان را سبز دیدم، با اجازه متن شعر ش را سبز کردم. اگر خوشت نیامد می توانی به هرنگ دوست داشتی برش گردانی . بی گمان انتخاب رنگها ی تو بسیار هنرمندانه تر از من است.

گفته بودم که اهل این تعارفات نیستم و مرسی .

فرناز یکشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:34

شهرزاد جان با تشکر زیاد از لینک :
وقتی که از شاعر بودن هسه تعجب کرده بودم نمی دانستم که از نقاش بودنش باز بیشتر متعجب خواهم شد !
نکته ای که برایم جالب بود این بود که شعرها و نقاشی ها بشدت ساده هستند در حالی که قصه ها تا حد زیادی پیچیده اند .

آمرداد یکشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 13:47 http://amordad77.blogfa.com

این کتاب را خوندم اما به جز با بعضی شعرها با بقیه انس نگرفتم. شاید خیلی متفاوتیم

به نظر من هم همه ی شعرها عالی نیستند و من هم با بعضی از اونها بقدر کافی ربط نگرفتم .

شهرزاد دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 21:02

راستش خود من هم از دیدن این نقاشی های زیبا و ساده خیلی تعجب کردم. خوشحالم که حس مشترکی داشتیم.

مثل احساسات مشترک دیدن عکس ها ! مرسی .

مریم اسحاقی سه‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 14:24 http://www.es-haghi.com

سلام
ترجمه های آقای عبدالهی رو دوست دارم. ولی این کتاب رو نخوندم. ممنون برای معرفی.

جالب اینکه من هم ترجمه ی دیگه ای نخوندم . اما سعی می کنم بخونم . مرسی .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد