کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

در جنگل ستاره ها

زندگی ام محو می شود
به سان اعداد نبشته بر آب

به ایزدان پناه می جویم  
لابه کنان  
تا به دیدارت درآیم  
ای عشق ! 
 +‌+‌+‌ 


 در جنگل ستاره ها  

برگزید ه ی تانکا و هایکو 
از کلاسیک تا مدرن  
برگردان ابوالقاسم اسماعیل پور   
+‌+‌+‌
میان خورشیدهای همیشه /از شکسپیر تاپیشتازان شعر نو  
هیچ مسافری برنمی گردد/مجموعه ی اشعار نیش واکی  
رویای ماه /شعر معاصر آفریقا 
آتش روزانه /اکتاویو پاز 
چشم اندازهای شعر نو در قرن بیستم  

این یک مجموعه ی دوست داشتنی است که من قصد دارم راجع به یکی از آنها بنویسم . کتاب در جنگل ستاره ها در ابتدا و در مقدمه ای طولانی شما را با هایکو و تانکا (دو نوع شعر ژاپنی ) آشنا می کند. به شکلی بسیار خلاصه می توان گفت که تانکا رایج ترین قالب شعر کهن ژاپن است و نود درصد حجم شعر ملی ژاپن را در بر می گیرد و هایکو نوعی شعر کوتاه ژاپنی در سه مصرع (از مقدمه)  شاید برای خواننده ای که با هایکو های ترجمه ی بزرگانی چون احمد شاملو و ع پاشائی  آشنا ست،  نزدیک شدن به هایکوهائی دیگر کار سختی باشد اما انصافا ترجمه ی بسیار دلنشین  آقای ابوالقاسم اسماعیل پور خیلی زود شما را جذب خواهد کرد. یکی از بزرگترین حسن های این نوع شعر این است که هیچ پیچیدگی  در آن نیست تا حدی که گاهی سادگی‌ آن  آدم را متعجب می کند . این شعرها می توانند عاشقانه باشند یا اجتماعی و می توانند هیچ یک از اینها نباشند .. گاهی بشدت روزمره هستند .. گاهی بسیار نزدیک به فرهنگ ژاپن و برای ما بشدت غیر قابل درک ...  بطور کلی گفته شده است که هایکو مثل یک نقاشی است و من می توانم بگویم که در دنیای امروز حتی شاید یک عکس .. (از نوعی که معروف است به minimal عکسی با کمترین عناصر و شاید بیشترین بار احساس) تصاویری زنده و دوست داشتنی و حتی بسیار روزمره اما مثل خود زندگی :

ساده و خوب و دوست داشتنی .

نظرات 6 + ارسال نظر
محسن دوشنبه 21 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 23:15 http://after23.blogsky.com

نخست - کتاب های دیگر مجموعه هم ترجمه آقای اسماعیلی پور است؟
دو دیگر - من فکر می کردم که فقط در بخش نویسندگی متن های مینی مال داریم. نمی دانستم که عکاسی هم چنین چیزی دارد.
سیم - هایکو را من خیلی دوست دارم. البته جز همان که اشاره کردید چیزی نخوانده ام. چه خوب که یک خوب دیگر را هم معرفی کردید.

بله کتاب های دیگر هم ترجمه ی همین مترجم است . عموما ترجمه از انگلیسی . در مورد آتش روزانه / اکتاویو پاز اشاره شده که ترجمه از انگایسی و اسپانیایی .
جالب اینکه من هم با این نوع هنر مینیمال اول در عکاسی آشنا شدم .
خواهش می کنم . و دو نمونه ی دیگر :

پاسی از شب گذشته
باید مرده باشد شب
غازهای وحشی می خوانند
در آسمان
ماه را می بینم
که رخت بر می کشد

* * *

آه این گیسوان زیبا
روزی خاکستری خواهد شد
ای زیبارویان !
مگر مرگ زودرس
شما را از دیدنش محروم کند !

* * *

و نمونه های عجیب تر :

در چشم راست
رود بزرگی است
و در چشم چپ سوارکار .

* * *

برف می بارد بی کرانه
چه خواهد آورد
برای من ؟

پروانه سه‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:08 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

با اجازه دوستان پرسشم را از یادداشت پیشین به اینجا می آورم:

به نظر شما با کتاب هایی که هم تاریخ مصرفشان گذشته چه باید کرد؟
1-بریزیم دور
2-به دیگران بدهیم
3-روی صندلی پارک رهایشان کنیم
4-به کتابخانه هدیه دهیم
5- به خریدارن کتاب بفروشیم
6- به خریداران کاغذ باطله بفروشیم؟

در خانه ی ما تعداد زیادی از این کتاب ها هست . مانده ام با آنها چه کنم؟
شما بگویید چه کنم!

پاسخ فرناز گرامی:
به نظر من تاریخ خواندن یک کتاب هرچقدر هم خوب باشد ممکن است بگذرد اما تاریخ نگهداری با احترام یک کتاب خوب هرگز نمی گذرد . راجع به فروش آنها به هر شکلی حتی فکر نکنید که توهین آمیز است . شاید گزینه ی ۲ !!! بهترین حالت باشد اگر به هیچ وجه امکان نگهداری نداریم .

پاسخ به فرناز:
ابتدا بگویم پرسشم در باره ی کتابهای خوب نیست . به جای ویترین ظرف های پر زرق و برق در میانه ی هال کتابخانه ای از کتابهای ارزشمند می گذاریم و آنها را هر روز تماشا می کنیم تا سخنانشان از یادمان نرود و هر زمان که خواستیم دسترسی هم آسان است.

کتابهایی که نمی خواهم نگه دارم به دو دلیل یک جایی در ذهن و خانه ی ما می گیرد که در هر دو بمورد باید جا خالی شود تا کتاب های نو جای آنها را بگیرد.
آن کتابها اینها هستند:
یک: کتاب های درسی دانشگاهی من و همسرم که شامل کتا بهای رشته ی کامپیوتر و فیزیک و حسابداری است که هم اکنون در چند جعبه داخل کمد زیر رختخوابهای مهمان نگهداری می شوند و بیش از بیست سال است لای آنها را باز نکرده ایم و بسیاری از آنها تاریخ مصرفشان گذشته به خصوص کتابهای کامپیوتری.

دو کتابهای کودک و نوجوان:کتابهای فرزندانمان که خودشان آنها را نمی خواهند و از کتابخانه بیرونشان کرده اند . مانند کتاب های دانیل استیل رولد دال و هر ی پاتر و...

سه کتابهایی که دیگر نمی خوانیمشان و نخواهیم خواند و نگهداریشان جا می گیرد.

فرناز گرامی اگر این پرسش را بی ربط به یادداشت می بینی می توانی پاکش کنی با ایمیل با هم در این باره گفتگو کنیم.

حالا که تکلیف روشن تر شده می توان راه حل های عملی تری هم پیدا کرد :
کتاب های دانشگاهی را به یک خریدار کاغذ باطله هدیه بدهید . تاکید می کنم هدیه بدهید . می تواند کمک کوچکی باشد به اندازه ی کار یک یا نیم روز برای کسی که به هر حال زحمت می کشد .

کتاب های بچه ها را به یک کتاب خانه ی کودک و نوجوان هدیه بدهید .

کتاب هائی را که نمی خوانید و نخواهید خواند و حدس می زنم از چه نوعی باشد خودتان یک راه حل مناسب برایش پیدا کنید و لطفا قبل از اقدام مال ما را هم ببرید !!!!

به نظر من هر گفتگوئی در مورد کتاب به این وبلاگ مربوط است بی اینکه مهم باشد به روی کدام پست است . :)

ضمنا من نگرانم که تو این بلاها را به سر تمام کتاب ها بیاوری و وقتی آمدم ببینم در خانه غیر از شاهنامه چیزی ندارید !!!!!!!!!!!!!!!!!!

شهرزاد سه‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:53 http://se-pi-dar.blogsky.com

- نمی‌دونم عکس را خود شما گرفته‌اید یا نه؟ به هر حال فکر می کنم چقدر برای پشت جلد این مجموعه چند جلدی مناسب است.
- شعرهایی مثل هایکو که در کوتاه ترین کلام زیباترین تصویر و مفهوم را در ذهن به جا می‌گذارند، خیلی دوست دارم. این چند نمونه شعری هم که اینجا آمده به راستی ساده و خوب و دوست داشتنی‌اند.
فکر می‌کنم از آن کتاب‌هایی است دوست دارم حتمن بخوانمش
ممنون برای معرفی کتاب

مرسی شهرزاد جان
بله عکس را خودم گرفته ام .
موافقم !!

پروانه سه‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 13:18 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com


بخشیدن کتاب های دانشگاهی : بهتر نیست بفروشمشان و پولش را مثلن شاهنامه خریداری کرد و به کتابخانه ای در یک روستا هدیه داد

شاهنامه: بله اگر فقط یک کتاب خواند ، آن هم خوب. بهتر از این است که صد تا کتاب را خواند و هیچ نفهمید!

یادم می آید عکسی از« ژاک دریدا» دیدم در میان کتابخانه اش که مانند کتابخانه ها کتا بها در قفسه های پشت به دیوار نبود. قفسه ها مانند کتابخانه در وسط بودند و دو سویشان کتاب بود و فیلمسازی از او پرسیده بود« آیا شما همه کتابهای کتابخانه را خوانده اید» و دریدا در پاسخ گفت: « نه ، تنها 4 تای آنها را خوانده ام ، اما آنها را با دقت خیلی خیلی زیاد خوانده ام.»

شاهنامه هم از آن کتاب هایی است که هایکو های بسیاری هم در خود دارد.

نه چون می ترسم آن شاهنامه را باز برای خودت نگه داری :‌)‌
دریدا گاهی هم حرف های خوبی می زند !
لطفا هایکوهای شاهنامه را برایم بفرست !!!

شهرزاد چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:02 http://se-pi-dar.blogsky.com

آن چه در هایکو نقش تعیین کننده دارد، نفس و جوهر واقعیت است و کلام به تعبیری، نقش واسطه را بازی می‌کند. برای درک هایکو باید از زاویه‌ی نگرش ویژه‌ی شاعران ژاپنی - با حال و هوایی شهودی - شاعرانه به آن بنگریم. هایکو را نشان دهنده‌ی یک راه زندگی و یک شیوه‌ی زیستن روزمره تعریف کرده‌اند.

هایکو به یک معنا تجربه‌ای است خارج از زمان و چون ژرف بنگریم درمی‌یابیم که جز همین دم، دیگر زمانی نیست و گذشته و آینده، تجریداتی هستند که واقعیت ندارند و آن چه می‌ماند، حال جاوید و یا گستره‌ای از اکنون است.
از کتاب: ذن، روانشناسی و روان درمانی در خاور دور، دکتر پرویز فروردین

هنر هایکو از یک سو تا حد ممکن به زندگی و طبیعت ناب نزدیک است و از سوی دیگر از ادبیات فاضلانه به دور. هایکو آن گاه نشان گر خلاقیت محض است که بیان احساس درونی انسان باشد و از «من» شاعر به دور
از کتاب: تاریخ فلسفه‌ی چین باستان، ع پاشایی

دیدارهای ناگهانی طبیعت که جوهر هایکو را تشکیل می‌دهند،‌ چنین پیدا می‌شوند که شاعر هایکوی اصیل، از خود بیخود است و بی هیچ قصد و اندیشه‌ی خاص می‌سراید. هایکو خود می‌آید و بدین ترتیب جزئی بریده و جدا از طبیعت نیست.
از کتاب: هایکو، احمد شاملو، ع پاشایی

شهرزاد عزیز مثل همیشه دقیق و موثق و خوب !
والبته با ارتباطی نزدیک به گفتگوئی که داشتیم .. ممنون .
کتاب دکتر فروردین را سالها پیش خوانده بودم و بسیار دوست داشتم اما فراموشش کرده بودم و البته کتاب را هم دیگر ندارم ..
نمی دانم دکتر فروردین را از نزدیک دیده ای یا نه ؟ آدم خاص و عجیبی است .

شهرزاد چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 13:44 http://se-pi-dar.blogsky.com

ممنون فرناز جان
نه متأسفانه جز مطالب جسته و گریخته چیزی نخوانده‌ام و نشنیده ام . جالب اینجاست که در اینترنت هم نتوانستم خبری از ایشان بگیرم البته خیلی دقیق نگشتم. خوشحالم که خوشت آمده و امیدوارم از طریق شما و دوستانی که ایشان را می‌شناسند، ‌بیشتر با دکتر فروردین آشنا شوم.

من هم فقط همین را خوانده بودم و یادم هم رفته بود ! البته اگر درست به یادم بیاید کتاب خیلی کوچولوی دیگری هم بود با جلد قرمز تند که اسمش یادم نیست .. صحبت هزار سال پیش یعنی اوایل دهه ی شصت است !
برایت خواهم نوشت ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد