کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

تمثیلها و لغز واره ها همراه با نامه به پدر

تمثیلها و لغز واره ها همراه با نامه به پدر                                  

 

فرانتس کافکا

ترجمه:  امیر جلال الدین اعلم

اولین کتابی که از کافکا خوندم مسخ بود ترجمه ی صادق هدایت . کتابی تک ریتم که حس روزمرگی رو کاملا القا می کرد که خیلی تو ذوقم خورد با اینکه از خوندن نوشته های هدایت لذت می بردم اما نتونستم کافکا رو بنوش جان نیوش کنم. مسخ باعث شد دیگه سراغ کتاباش نرم تا اینکه بر حسب اتفاق این کتاب تمثیلها و لغزواره بدستم اومد با بی حوصلگی و  برای اینکه وقت بگذره یه صفحه رو باز کردم ، باز کردن همانا و از اول تا آخر کتاب رو یک نفس خوندن همانا

این کتاب اصلا شبیه به آثار دیگه نبود نه تنها کسل کننده و سیاه نیست، بسیار هم لذت بخشه وبه نوعی مفرح. کتاب شامل دو بخشه. در بخش اول ، کافکا برخی از داستانها و افسانه های اساطیر شرق و غرب باستان رو بازنویسی می کنه و از تخیلات آوانگاردش چیزی هم برآن می افزاید.

در بخش دوم یعنی نامه ای به پدر ، نویسنده نامه ای در چهل و چند صفحه به پدرش می نویسه و از تأثیرات منش پدر بر روح خود قلمفرسایی می کنه و از دردها و رنجهای روحیش می گه و اینکه چرا فرانتس کافکا ، فرانتس کافکا شد. نامه ای که هیچ گاه به مخاطب واقعیش نمی رسه....

گذری بر کتاب : 

« وکیل مدافع جدید » 

ما وکیل مدافع جدیدی داریم ، دکتر بوکنالوس. چیز چندانی در شکل و ریختش نیست که به یادتان بیاورد او زمانی اسب جنگی اسکندر مقدونی بوده .... 

« وکیل مدافع جدید » 

ما وکیل مدافع جدیدی داریم ، دکتر بوکنالوس. چیز چندانی در شکل و ریختش نیست که به یادتان بیاورد او زمانی اسب جنگی اسکندر مقدونی بوده . با توجه به اهمیتش در تاریخ جهان، دست کم سزاوار پذیرایی دوستانه ایست. امروزه نمی توان منکرش شد اسکندر کبیری در میان نیست کسان فراوانی هستند که در آدم کشی کار کشته اند مهارت لازمم برای دست دراز کردن از این سر میز مهمانی و سوراخ کردن دستی با نیزه کم نیست وبرای بسیاری مقدونیه چنان تنگ گردیده است که به فیلیپ، پدره، فحش می دهند.... 

« بخشی از نامه ای به پدر » 

پدر بسیار عزیزم،

اخیراً از من پرسیدی چرا می گویم که از تو می ترسم . طبق معمول از اندیشیدن به پاسخ پرسشت درماندم ، تا اندازه ای به همان دلیل که از تو می ترسم..... اگر شرح مستدل مرا از ترسی که ازت دارم بررسی کنی ... به نظرم چیزی چندان نزدیک به حقیقت حاصل آمده است که شاید بتواند به هردوی ما کمی آرامش بدهد و زیستن و مردنمان را آسانتر گرداند...

نظرات 4 + ارسال نظر
محسن چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:14 http://after23.blogsky.com

پدر کافکا یکی از درنده خو ترین مردان عالم بوده که کوچکترین بویی از انسانیت نبرده بوده. خیلی کافکا رو اذیت کرد. این هم که میتویسه پدر عزیزم .... از ترسشه که نکنه یک هو بیاد و بکشتش.!!
دیدن فیلم کافکا با بازی جرومی آیرونز میتونه در تغییر نظر شما نسبت به کافکا اثر گذار باشه. کافکا اصولن رمان نویس نیست و رماناش مثل بوف کور سمبلیک هستند. یعنی نوشته هاش عین نوشته های هدایته. برای همین هم یک شباهت هایی بین این دو بزرگوار هست.

بله آدم بسیار وحشی بوده و با اینکه کافکا از ش می ترسیده اما عمیقا به پدر علاقه داشته اما به قول شما از سر ترس می گه در عزیز
این نامه رو هم وقتی می نویسه که می دونه خطر کمتری از جانب پدر بهش ممکنه برسه اما به هر حال مادر و برادر بزگ از رسیدن این گستاخی بزرگ به پدر جلوگیری کرد البته این گستاخی که می گم از نظر پدر-
از نظر نوشتاری هم بله بیشتر به رئالیسم جادویی نزدیکه

فرناز چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:02

چقدر خوب که اینجا فرصتی پدید آوردید برای لااقل یک شناخت نسبی .. برای آدمی مثل من که همیشه به محض دیدن نام کافکا فرار کرده ام !! بی اینکه واقعا او را بشناسم یا کاری از او خوانده باشم و این ترس غلط و غیر منتطقی با من مانده است .
جالب اینکه از اشاره های شما و از طرفی هم نظر محسن می بینم که انگار این فرار من که بی شباهت به فرار من از صادق هدایت نبوده و دلیل داشته ( شاید اما نه قانع کننده ! )‌
از طرفی یکی از جمله های تو کافی بود برای کنجکاوی بیشتر در این مورد .. اشاره به تفاوت های این کتاب با کارهای دیگرش . به هر حال یکی از حسن های اینجا آشنا شدن با حس ها و نظرات متفاوت و مشترک است .. شنیدن نظر کسی که از کافکا فرار نمی کند مغتنم است . مرسی .

خواهش می کنم و خوشحالم از اینکه مفید واقع شد

بابک پنج‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:05

من هم با نظر خانم فرناز در مورد کافکا و معرفی شما موافقم

شهرزاد شنبه 10 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 15:45 http://se-pi-dar.blogsky.com

اول از همه ممنون برای معرفی کتاب، نامه‌‌ی کافکا به پدرش را نمی‌دانم کجا ولی پیشتر خوانده بودم ولی این کتاب را نه.

ابتدای نوشتار از مسخ و ترجمه‌ی هدایت نوشته‌اید، به نظر شما مترجم این کتاب تا چه حد در برگردان آن موفق بوده؟

کتاب تمثیلها روان ترجمه شده ولی خیلی جاها اصالت کتاب دقیقن منظور نشده اما ترجمه روان و گویایی هست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد