کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

ژوزفین

                                                                                   

 

 

ژوفین                   

نوشتۀ کورت کریستیان 

ترجمه احمد مرعشی انتشارات اردیبهشت 

 

ژوفین داستان دخترکی فقیر از جنوب فرانسه است که به بالاترین مقام ، بالاتر از ملکه یعنی امپراتریس می رسد. ژوزفین، داستان عشقها و رنجها، داستان خیانتها و دلربایی های زیباترین ملکه فرانسه است . کتابی سرشار از هیجانات دلپذیر، زندگینامه ای از ملکه ژوزفین که به نظرم عالیه با تمام جزئیات و شاید کمی اغراق.

شاید یکی از دلایلی که این کتاب اینهمه برای من جالب بود علاقه شخصی ای به تاریخ فرانسه و مخصوصاً ناپلئونه بناپارت دارم، جذابیت داستان را برایم جالبتر کرد  

گزیده ها: 

ص21

درست در همان سالی که ژوزفین 16 ساله وارد پارییس شد از جنوب نیز پسربچه ای که هنوز ده سالش تمام نشده بود به ایالت سائون.ا. لوار قدم گذاشت. این پسربچه کودکی بود کودن، چپ دست با قیافه ای درهم و کله ای بزرگ و خنده آور. پسرک لهجه بسیار مضخرفی داشت و با زبان کودکانه خودش را نابولیون معرفی می کرد.

 

گزیده ها: 

 

ص21

درست در همان سالی که ژوزفین 16 ساله وارد پارییس شد از جنوب نیز پسربچه ای که هنوز ده سالش تمام نشده بود به ایالت سائون.ا. لوار قدم گذاشت. این پسربچه کودکی بود کودن، چپ دست با قیافه ای درهم و کله ای بزرگ و خنده آور. پسرک لهجه بسیار مضخرفی داشت و با زبان کودکانه خودش را نابولیون معرفی می کرد. 

 

ص116     

باراس فوراً متوجه شد ژوزفین پهلوی چه کسی نشسته است. موقعی که با ژوزفین تنها شد، سوال کرد:

-برای این ژنرال بیچاره چه نقشه ای کشیده ای؟

ژوزفین شانه ای بالا انداخت و گفت: چه نقشه ای باید کشیده باشم جانم ؟ قیافه اش مثل گربه چکمه پوش است. 

 

ص314

ناپلئون جمله معروف و تاریخی خود را بر زبان آورد: من دنیایی را به زانو درآوردم، ولی تنها کسی که مرا به زانو درآورد ژوزفین بود و بس.

نظرات 14 + ارسال نظر
پروانه دوشنبه 10 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:32 http://parvazbaparwane.blogspot.com

آیا این کتاب بر اساس واقعیت های تاریخی نوشته شده است؟

بله بر اساس واقعیت های تاریخی

پروانه دوشنبه 10 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:09

گاهی داستان تاریخی خوانده ام که نویسنده اش ، نویسنده ی رمان نبوده است یعنی شاید به جز آن کتاب داستان دیگری ننوشته است. کتاب از نظر تاریخی خوب بوده و خواندنی ولی گاهی خسته کننده و باید خواندن کتاب را تحمل کنی.
آیا نویسنده این کتاب داستان های دیگری هم نوشته است؟

منم گاهی حوصله ام سر میره از خوندن رمانهای کشدار تاریخی اما این کتاب نه پیوسته خوندمش
-------------------------------------
از نوشته های دیگه ی کریستیان خبری ندارم

[ بدون نام ] دوشنبه 10 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:16

مدتی است که خواندن کارهای کلاسیک برایم مشکل شده .. از طرفی گرفتاریها و روزمره گی ها از طرفی هم این رقیب سرسخت یعنی اینترنت باعث می شود که کمتر از سابق بخوانم و آن ذره وقتی که می ماند با کارهای جدید درگیر می شوم یا لااقل ترجیح میدهم با این حال نام ژوزفین انگار جذابیتی قاطع با خود به همراه دارد ..
گزیده ها خوب بود و کاش باز بیشتر بود :‌)‌
نکته ی خیلی جدید و جالبی که نمی دانستم این بود که ناپلئون چپ دست بوده . من چپ دستم و ارادت خاصی به چپ دست ها دارم !!
مرسی و خسته نباشید .

بله جذابیت نام ژوزفین با خوندن این کتاب برای من که بیشتر هم شد

فرناز دوشنبه 10 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:18 http://farnaz.aminus3.com/

ببخشید در کامنت قبلی فراموش کردم نامم را بنویسم .

خواهش می کنم

hulkdx دوشنبه 10 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 14:31

سلام
راجع به واقعیت های تاریخی : چنین چیزی وجود ندارد.(منظور این است که تاریخ را برنده جنگ مینویسد.)
اما درباره ناپلون اطلاعات زیادی ندارم ولی از آنجا که آقای ویکتور هوگو کتابی درباره ی ناپلون سغیر نوشته (که خودش فرانسوی است). کاملا با جمله اش موافق هستم.
البته خیلی خوشحال میشم یکمقدار از ناپلون بگویید.

تاریخ را فاتحان می نویسند بله حالا الان چی کار کنیم نوشتن دیگه این کتاب رو هم تقریبا براساس مستندات تاریخی نوشته شده
در موردناپلئون هم چشم ولی گوشه می گم مه بدونید طرح ها و حرفهایی که اون زمان ناپلئون زد حالا به اهمیتش ژی بردن و اجرا کردن
مثل پول واحد برای اروپا- متحد شدن اروپا-

محسن چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 00:17 http://sedahamoon.blogsky.com/

یادمه یک وقتی در مدرسه معلم از ما پرسید نام عشاق معروف تاریخ را بگویید. ما هم شروع کردیم:
لیلی و مجنون. بیژن و منیژه. شیرین و فرهاد. رومئو و ژولیت. .... گفتیم و گفتیم و گفتیم تا آخرش دیگر عقلمان به جایی نمی رسید. خود آقا گفتند:
ناپلئون و ژوزفین!!! این را دیگر نشنیده بودیم. گفت که تازه براتون یکی دیگه هم دارم. پرسیدیم کیا؟
گفتند:
هیتلر و اوابراون!!!
گفتیم آقا جون مادرت. هیتلرم مگه آدم بود که خاطرخواه بشه؟
گفتند: خاطر خواهی آدم و غیر آدم نمیشناسه. بد دردیه.
اینو که گفت برگشت به طرف پنجره ای و مات و مبهوت به بیرون خیره شد. مام تا آخر ساعت زدیم توی سر و کله خودمون و مسخره بازی که:
....... و ...........
....... و ...........
....... و ...........
....... و ...........
....... و ...........
....... و ...........
خلاصه تمامی نامهایی که بلد بودیم را کنار هم می گذاشتیم و خاطرخواه هم دیگر می کردیم.

hulkdx چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 23:55

بله حرفهای زیبایی زده ولی به هر حال مخالف صلح بوده و یک جنگاور میباشد و من از جنگ متنفر هستم.

چون خانم مریم چند روزی به اینجا سر نزدند من فقط تایید کردم.

رشاد جمعه 14 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 18:29

بر پدر و مادر ناپلئون صلوات که با ویرایش عصر ناپلئون ویل دوانت ما را به دنیای نشر کشاند و از لذت کتاب خوانی تفریحی محروم کرد.
من این کتاب را نخوانده‌ام ولی با ارادتی که آن زمان‌‌ها به ناپلئون پیدا کرده بودم چند کتاب دیگر خوانده‌ام. می‌خواهم بگویم عشق و عاشقی اینها چندان صادقانه و از ته دل نبوده و پر از دروغگویی، خیانت، زدوبند، دوز و کلک و هزار چیز دیگر بوده‌است. نمی‌دانم عشاق دیگر هم اینگونه بوده اند یا نه، ولی عشق آمیخته با سیاست و پول بیشتر یک داستان تخیلی است. ترجیح می‌دهم آنها را همراه با شرایط تاریخی‌شان بخوانم.
ضمناً، ظاهراً تحقیقات روان‌شناختی نشان داده‌اند افراد چپ دست (قلمی نه ماوسی) باهوش‌تر (و شاید زیرک‌‌تر) هستند!

چون خانم مریم چند روزی به اینجا سر نزدند من فقط تایید کردم.

ندا شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 13:02

من دنیایی را به زانو درآوردم، ولی تنها کسی که مرا به زانو درآورد ژوزفین بود و بس.!!!!!!!!!!!!!!!!

پس دزیره کجای زندگیه ناپلئون بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من کتاب دزیره رو خوندم
ظاهرا" اون خیلی بیشتر مورد علاقه ناپلئون بوده تا ژوزفینی که 2 تا بچه داشت و بیوه بود!!!!!!!!!

مهسا چهارشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 20:52

سلام
میخواستم بدونم شما کتاب دزیره رو خوندید؟من تناقض زیادی توی این دو کتاب دیدم و واقعا نمیدونم باید به کدوم یکی اعتماد بیشتری کنم!میشه لطف کنید و نظرتون رو بگید...

فائزه پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 20:19 http://malakeordibehesht.blogfa.com

سلام من واقعا دوست دارم این کتابو بخونم اما متاسفانه پیداش نمی کنم می خواستم اگه براتون ممکن باشه کمکم کنید تا پیداش کنم واطلاعاتی در اختیارم بذارید.

خانم مریم این جا دیگر سر نمی زنند. من به جایشان می نویسم.
این کتاب در دستفروشی های روبروی دانشگاه هست.

میترا دوشنبه 13 دی‌ماه سال 1395 ساعت 11:35

سلام ببخشید لینک دانلود این کتابم میزارین من نمیدونم از کجا دانلود کنم اگر ادرس بدید ممنون میشم

نویسنده این یادداشت دیگر به این جا سر نمی زنند.

سنا دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1396 ساعت 01:14

من هر دو کتاب ژوزفین و دزیره رو خوندم هر دو عالی بودن، اینجا نوشته که ژوزفین دخترکی فقیر بوده، این اشتباهه ژوزفین از خانواده ی ثروتمندی بوده میشه گفت طبقه ی متوسط جامعه، و دیگه اینکه عشق اول ناپلعون دزیره بوده بعدها بخاطر شرایط ژوزفین رو انتخاب میکنه که البته بیشتر از دزیره عاشقش میشه، ناپلعون درباره ژوزفین میگفت که از وقتی وارد زندگیم شد همه چی خوب شد ولی وقتی طلاقش داد و از زندگیش رفت اوضاعش به هم ریخت و همه چی خراب شد، هر دوش رو بخونید

از آنجا که خانم مریم دیگر به این جا سر نمی زنند و من هم نمی توانی پاسخی بر یادداشت شما بنویسم بدون اظهار نظر آن را منتشر می کنم.
مهدی بهشت.

سالار دوشنبه 30 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 03:30

چشمهایش علوی خودمونو عشقه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد