کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

بدرود سیمین


سیمین دانشور

1300-1390


هرچه به جلال التماس کردم که سیگار را ترک بکند، زیر بار نرفت و با مهارت خود مرا سیگاری کرد. یک پاکت سیگار همای اتو کشیده در یک جاسیگاری زیبا و یک فندک قرمز برایم هدیه آورد و گفت:

پس از تدریس و یا ترجمه ، یک عدد بکش ،خستگی ات رفع می شود. من ابله هم رطب را خوردم و از آن  به بعد منع رطب خوردن نتوانستم. جلال نوشابه خوردن را هم ادامه داد و کوشید مرا، هم پیاله ی خود بکند که این بار زیر بار نرفتم.

می گفت: مگذار شیطان هم پیاله ی من شود.

نظرات 7 + ارسال نظر
فرناز جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 16:48 http://farnaz.aminus3.com/

دیشب در جمعی بودم که همه با هم شنیدیم .. سکوت کردیم . آه کشیدیم ... نهایتا همگی معتقد بودیم که بدترین قسمت این رفتن های بی برگشت این است که جایگزینی ندارد . به قول یکی از دوستان ـ که به دنیا آمده ی دهه ی پنجاه است ـ اصلا برای نسل آنها انگار هیچ کس نیست ..
جور دیگری که می توانیم نگاه کنیم این است که این نسل آدمهائی دارد که آنها هم به شکلی بی همتا و بی جایگزین هستند . دنیا به شدت و به سرعت در حال عوض شدن است . باید سالها بگذرد تا بشود گفت که کدام دوره بهتر بوده تازه اگر بهتر یا بدتر بودن وجود داشته باشد !

پیشنهاد می کنم شما فیلم نیمه شب در پاریس را ببینید.

http://filmamoon.blogsky.com/1390/12/17/post-228/

فرناز جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 23:57 http://farnaz.aminus3.com/

چقدر جالب . چقدر عجیب . از فیلمامون اومدم اینجا و پیشنهاد شمارو خوندم . چشم . چشم .

ببخشید که توی کوچه پس کوچه های این وبلاق های وزین سرگردان شدید.

پروانه شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:33 http://shahnamehferdowsi.blogsky.com/

رادیو آلمان: سیمین دانشور نویسنده و مترجم ایرانی روز پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ در سن ۹۰ سالگی در تهران درگذشت. خانم دانشور از نخستین زنان نویسنده‌ ایرانی است و با رمان مشهور "سووشون" به اوج شهرت رسید.

سیمین دانشور در سال ۱۳۰۰ شمسی در شیراز متولد شد. پدرش دکتر محمدعلی دانشور، پزشک و مادرش خانم قمرالسلطنه حکمت، مدیر هنرستان دخترانه و نقاش بود. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه انگلیسی مهرآیین گذراند و سپس در رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد.

سیمین دانشور زمانی آغاز به نوشتن کرد که ادبیات و داستان نویسی در ایران در تسلط مردان بود. «زمستان بی شباهت به زندگی ما نیست» نخستین مقاله‌ی اوست که در کلاس هشتم دبیرستان نوشته است.

به کارنامه‌ی سیمین دانشور که مراجعه کنیم، بیش از هر چیز به عنوان اولین بر‌می‌خوریم. اولین زن نویسنده. اولین مجموعه‌ای که نام یک زن را بر پیشانی داشت. شاگرد اول سال ششم نهائی در سراسر ایران. اولین زن ایرانی که قصه‌های کوتاهش به زبان انگلیسی در نشریات ادبی آمریکا منتشر شد.

سیمین بهبهانی، شاعر مشهور ایران درباره تفاوت نثر سیمین دانشور با همسرش جلال‌آل احمد به دویچه وله گفته بود: «هر نویسنده‌ای خودش استقلال خودش را دارد. خانم دانشور را با جلال آل‌احمد اگر مقایسه کنید، از لحاظ سبک، از لحاظ تفکر، از لحاظ احساس، از همه‌ی این اصول نویسندگی مغایرت دارند با یکدیگر. او یک طور دیگر است، مردانه می‌نویسد. چیزهای متفکرانه. خانم آنشور آنچه می‌نویسد از روی احساس و با لطافت زنانه است. من هیچ نشان یا اثر دستی از جلال آل‌احمد در نوشته‌های خانم دانشور ندیده‌ام.»

محمد علی جمالزاده نخستین قصه نویس مدرن ایران پس از خواندن کتاب "سو و شون" گفته بود: «سیمین دانشور کتاب‌هایی بهتر از شوهرش نوشته. هم فهمش و هم قلمش بهتر از شوهرش است.»

رمان "سووشون" از نظر سبک، شیوایی در نثر و تجسم اندیشه و احساس زن ایرانی تأمل‌انگیز است.

جلال آل احمد همسر او در معرفی خود گفته است: «زنم سیمین دانشور است که می‌شناسید. اهل کتاب و قلم، و دانشیار رشته زیبایی شناسی و صاحب تالیف‌ها و ترجمه‌های فراوان. و در حقیقت نوعی یار و یاور این قلم، که اگر نبود، چه بسا خزعبلات که به این قلم در آمده بود. از سال ۱۳۲۹ به این ور هیچ کاری به این قلم منتشر نشده که سیمین اولین خواننده و نقادش نباشد».

درست در روزی که رسانه‌ها خبر درگذشت سیمین دانشور را منتشر کردند، خبرگزاری ایبنا گزارش داد که نخستین ترجمه مشترک سیمین دانشور و همسرش جلال آل‌احمد نیز بعد از چهل سال تجدید چاپ شده است. این کتاب که «چهل طوطی اصل» عنوان دارد نخستین بار در سال ۱۳۵۱ منتشر شد.

راستش را بخواهید نوشته های جلال هیچچی نیست. من از او بهتر می نویسم. جمال زاده خیلی جلوی خودش را گرفت که وقتی از زن در مقابل شوهر تعریف می کند چند تا انتقاد هم نثار جلال نکند.
امروزه ما خلی داریم چوب روشنفکران مذهبی بی سوادی چون او و .......... اگر بنویسم دعوا می شود را می خوریم. روشنفکرانی اگر به آن ها می گفتی روشنفکر گریبان چاک می کردند و البته فحش خودشان روشنفکر بود که نثار دیگران می کردند. ولی خود جلال آخر روشنفکری مذهبی بود. .............. ولش کن.
محمدعلی درست نوشت:
هم فهم سیمین و هم قلم سیمین از جلال بهتر بود. جلال هیچ کدام از این ها را نداشت.

پروانه شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:55

چند سال پیش که سایت رادیو زمانه تازه راه افتاده بود و از خوانندگان همه ی مطالبش بودم سیمین دانشور برنده نخستین جایزه قلم زرین زمانه شده بود و یادم هست در بستر بیماری بود و قلم را آوردند و به او تقدیم کردند و گزارش خواندنی هم نوشته بودند آن سال به خودم گفتم باید به دیدنشان بروم و نرفتم ....!
آن سال 2007 بود

یادش گرامی
روانش شاد

فرانک یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:20 http://bestbooks.blogfa.com

درگذشت ایشون را به همه اهل کتاب و ادب تسلیت می گم

مهدی فر زه چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 23:47 http://jametajali.blogfa.com/

سلام .

درگذشت نویسنده ی سو و شون خانم سیمین دانشور را به همه ی دوستداران ادبیات تسلیت می گویم.

نرگس سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 21:05 http://underpasss.blogfa.com/

یکی از چیزایی که خیلی اعصاب آدمُ خرد می‌کنه اینه که بعد مرگ سیمین، تازه یه عدّه فریاد سیمین سیمین دارن سر می‌دن و سووشون پیدا نمی‌شه و ...
و این که همچنان می‌گن سیمین، همسر جلال...


وبلاگ منم تازه کاره ؛ برام مهمّه نظرتون. :)

نه سیمین که بعد از مرگ هر بزرگواری این کار می شود.
چشم. سر می زنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد