کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

شب های سوری

نام کتاب : شب های سوری

نویسنده: هدا حدادی
ناشر: شباویز
 

 این کتاب تصویر قشنگی از روزگار کهن  این سرزمین دارد، روزگاری که آتش را در نزدیکی سال نو روشن می کردند نه لزوما چهارشنبه! 

نوروز  رستاخیز طبیعت است و ایرانیان معتقد بودند نیاکان ما نیز بر می خیزند و مراسمی پیش از نوروز داشتند که جشن سوری یکی از آنهاست. 

 داستان این گونه آغاز می گردد:

ماهک هفدهمین نسل از ساکنین اولیه ی شهر بود شهر را مردمانش پیاله می نامیدند، چرا که میان سه سه کوه کوچک و دامنه ی آنها ساخته شده بود و به پیاله می میانست... 

کتاب را اینجا بخوانید (برای ورق زدن روی عکس تقه بزنید)

نظرات 4 + ارسال نظر
پروانه سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:10

با اجازه دوستان
این یادداشت امروز به مناسبت جشن چهرشنبه سوری اینجا هست و فردا صبح یادداشت لاهوتی سر جایش باز می گردد.
این جشن آتش بر شما خوش

محسن سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:35

چارشنبه سوری بر همه خجسته باد.

شهرزاد سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:16

ما امروز عصر با خواندن این کتاب به استقبال جشن آتش می رویم.
چهارشنبه سوری بر همه دوستان خوش

همه با هم می تونیم از آتش پاک و خوشبویی که فرناز به پا کرده بپریم و با هم بخوانیم :
زردی من از تو، سرخی تو از من

مهدی فر زه چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 23:12 http://jametajali.blogfa.com/

سلام.

کتاب را خواندم به زبانی ساده پیشینه ای بر جشن سوری برای کودکان نوشته بود هر چند بزرگسالان هم می توانند از آن بیاموزند .

جشن آتش سوری در گذشته ها به آزرم و آرزوی تندرستی برگزار می شد ولی این روز ها جشن سوری را که شاید یاد آور گذشتن سیاوش از آتش باشد و شاید یاد آور آیین آتش باشد دیگر شده است . جشنی که در آن پیام و آرزوی تندرستی بود به جشنی آسیب آفرین و آزارنده ِ دیگر شده است . یاد گذشته ها به خیر.

سلام
کتاب خوبی است. انتخاب کتاب برای کودکان باید بسیار با دقت باشد چون ذهنشان مشغول شکل گیری است و هنوز برخورد انتقادی با مسائل ندارند.

گذر سیاوش از آتش: این روایت را شنیده ام شاید این نشانی از دیرینه بودن این مراسم دارد.

امیدوارم که آرامش به مردم باز گردد و دوباره به آرامی و شادی این جشن خوب و دلنشین را برگزار کنند.
روز پیش یکی از همکارهای من تا ظهر اینجا حالش بد بود شب پیشش یعنی چهارشنبه سوری صحنه ی یک انفجار و کشته شدن و نابینا شدن و انگشتان بریده و.. دیده بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد