کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

عادت می کنیم


                                   

عادت می کنیم.

نویسنده: زویا پیرزاد

نشر: مرکز

چاپ دوازدهم 1384

تیراژ: 1000نسخه

 

وقتی یک رمان ایرانی دستمان می گیریم متناسب با نام نویسنده انتظار داریم که واقعا یک رمان بخوانیم. حالا این حرف ایرادی بر رمان «عادت می کنیم» خانم زویا پیرزاد نیست. در این رمان به کرّات از رمان هایی با بافت دانیل استیلی یا دانیل استیل های وطنی یاد می شود آن هم با یک نگاه منتقدانه! اما وقتی «عادت می کنیم» را خواندیم و بستیم و گذاشتیم کنار، تازه می فهمیم که این هم از همان بافت و ساختار دانیل استیلی وطنی پیروی می کند. چه طور؟ ـ مثل این که ما عادت کرده ایم به این بافت داستانی چه وقتی می خوانیم چه وقتی می نویسیم. ـ [به هر حال عادت می کنیم.] یک زن خسته  و نیازمند یاری عاطفی، یک مرد با کمالات و بی نقص، یک زن رقیب ـ حالا در این رمان به صورت زنی بیزار از مردها آمده چون مردی که از کودکی عاشقش بوده گذاشته رفته آمریکا ـ و موانع رسیدن زن خسته و عاشق به مرد محبوب کامل، در رمان  عادت می کنیم مادر و دختر زن عاشق هستند. کنار هم قرار گرفتن این شخصیت ها و روابط آن ها، ساختار رمان «عادت می کنیم» را می سازد یک رمانس عاشقانه ی ایرانی با معیارهای و ضوابط داستان نویسی امروزی در فضای زندگی جامعه ی ایرانی. البته پایانش هم مانند رمانس نیست یعنی زن عاشق به مرد محبوب جواب منفی می دهد و مرد محبوب زن رقیب از آمریکا تماس می گیرد و او دیگر از مردها بیزار نیست.

«عادت می کنیم» یک رمان ایرانی است که با هدف فراتر بودن از ژانر دانیل استیل های وطنی نوشته شده و اگرچه در جزیی نگری هایش این تلاش را داشته تا از کلی گویی آن نوع رمان ها رهایی یابد اما هم چنان این رمان در سطح حرکت می کند.

  

نظرات 5 + ارسال نظر
محمدجواد کشوری شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 23:14 http://loghme.blogfa.com

به این موضوع فکر کردم که کاش نویسنده هایی که قدرت و جسارت جا به جا کردن مرزهای زبانی و روایی رو در داستان فارسی دارند بیشتر از اینها می بودن.

هستند زیاد هم هستند اما در انزوایشان و انزوا جسارت را می کشد.

فرناز پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1391 ساعت 00:13 http://farn-sighs.blogsky.com

من این کتاب را خوانده ام .. سالها پیش و بسیار هم دوست داشتم .
اصلا زویا پیرزاد را خیلی دوست دارم . من جور دیگری به آن نگاه می کنم که با نوع شما فرق دارد و البته بسیار به نظر شما و نوع نگاهتان احترام می گذارم . چیزی که برای من بسیار جذاب بود توجه خاص نویسنده به نکات بسیار ریز و ظریف است . بیش از اینکه به روابط آدمها با هم فکر کنم به لحظه لحظه های ریزی که هر یک در درون خود دارند نگاه می کنم . با این جزییات من دانیل استیل را این نزدیکها نمی بینم !

اصلا از ویژگی های نوشته های خانم پیرزاد توجه به جزییات است همین هم باعث شده کارهایش مورد توجه قرار گیرند. منکر این ویژگی کارشان نیستم. همین توجه به جزییات باعث شده تا ایشان بتوانند در داستان عادت می کنیم از رمان های دانیل استیل یا دانیل استیل های وطنی بگویند. سپاس گزارم از اشاره ی به جایتان.

شکوفه شنبه 30 دی‌ماه سال 1391 ساعت 00:09 http://kabootareshaer.blogfa.com

من این کتاب رو 4-5 سال پیش خوندم و خیلی هم ازش خوشم اومد. با اینکه نظر شما برام خیلی محترمه، اما من بر خلاف شما فکر می کنم که این کتاب واقعا از کتاب های دانیل استیلی وطنی در سطح خیلی بالاتری هست.
زویا پیرزاد تو این کتاب توجه دقیقی به جزئیات روابط اجتماعی و روزمرگی های آدم های این روزگار و نگاه ها و توقعات دیگران از طرز زندگی تو داره که برای من اون موقع تازگی داشت.
ارتباط خوبی برقرار کردم با این کتاب. در حالی که من اصلا حتی طرف رمان های عاشقانه ی عامه پسند ایرانی هم نمیرم. این کتاب به نظرم چیزی خیلی فراتر از اون قشر کتاب هاست.

لیلا پنج‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 19:58 http://mylovelyparadise.persianblog.ir/

اثار پیرزادو خوندم و دوستشون دارم قشنگ مینویسه.وای کتابشو فقط به این خاطر دوست دارم که برای اول بار البته برای من به نسل وسط پرداخته بود .نسلی سردرگم بین نسل قبل و بعد خودش!نسلی که نیازهایش نادیده گرفته میشود!

لیلا پنج‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 20:01 http://mylovelyparadise.persianblog.ir/

بانظر شکوفه هم موافقم.اثارپیرزاد قابل مقایسه با رمانهای زرد وطنی نیست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد