کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

همه از خانه‌ایم و به خانه برمی‌گردیم



عنوان کتاب: آلیس

نویسنده: یودیت هرمان

مترجم: محمود حسینی‌زاد

نشر افق


یودیت هرمان، نویسنده‌ی چهل و سه ساله‌ی آلمانی، تا کنون سه کتاب منتشر کرده است.

     کتاب «آلیس» از این جهت برای من جالب بود که نه می‌توان گفت مجموعه‌ای از پنج داستان کوتاه است و نه می‌توان گفت یک داستان بلند پنج قسمتی است. بگذارید این طور توضیح بدهم که کتاب به پنج بخش تقسیم شده است. هر قسمت برای خود عنوانی دارد. عنوان، نام یکی از شخصیت‌های آن بخش است که در شرف وداع گفتن با دار فانی است یا قبلاً این زحمت را کشیده است. در همه‌ی بخش‌ها «آلیس» به نوعی درگیر مرگ این آدم‌ها می‌شود، یا باید به امور کفن و دفنشان سر و سامان بدهد، یا علاقمند است به خاطرات او نفوذ کند و سر از کارهایی که او کرده است در بیاورد. خودِ هرمان وقتی مصاحبه‌کننده‌ی مجلّه‌ی اشپیگل گفت: «هر نویسنده‌ی دیگری بود به این کتاب می‌گفت رمان، نه مجموعه داستان» پاسخ داد: «پنج داستان است با یک شخصیت: آلیس»

     فضای انگاره‌های این کتاب به طور خاص من را به یاد داستان‌های کوتاه «ریموند کارور» و به طور عام، نویسنده‌های نسل سوّمِ آمریکا می‌اندازد. توجّه به جزئیاتِ پیرامون شخصیت‌ها برای بیان دیدگاه‌ها و حالت‌هایشان از ویژگی‌های «آلیس» است. شاید سفر یودیت هرمانِ نویسنده به نیویورک، گذراندنِ دوره‌ی روزنامه‌نگاری در این شهر، و همزمان نگارش اوّلین آثار ادبی‌اش، در این مورد بی‌تأثیر نبوده باشد.

     عنصر «خانه» در صفحه‌صفحه‌ی «آلیس» قابل پیگیری است. اثاث، شکل و موقعیت خانه برای «آلیس» اهمّیت ویژه‌ای دارد. خانه‌ها برای او چیزی بیشتر از آهن و آجر و گچ هستند. «خانه» برای آلیس بهترین «منزل»، به معنای محلّ نزول، است. دلیلی که تا حدودی نشان می‌دهد چرا منزل تا این اندازه نزد آلیس اهمّیت دارد این است که او همیشه برای رسیدگی به امور متوفّای داستان مجبور به نقل مکان و مسافرت است. مقوله‌هایی مانند علاقه‌ها و ارتباط‌های بین شخصیت‌ها هم به شکل ذهنی و تا حدودی پیچیده و با لایه‌های داستانی در این کتاب مطرح می‌شوند که بسیار خواندنی هستند و تجربه‌شان خالی از لطف نیست.

     این کتاب برنده‌ی تندیس جایزه‌ی ادبی «روزی روزگاری» در سال 1389 نیز شده است.

     محمود حسینی‌زاد، نمایشنامه‌نویس، داستان‌نویس، منتقد ادبی، و مترجم آثار متعددّی از ادیبان آلمانی‌زبان مثل برتولت برشت، فردریش دورنمات، پیتر اشتام، اووه تیم، همین یودیت هرمان، و دیگران، به تازگی مدال با ارزش انستیتو «گوته» را به خاطر ترجمه‌هایش به دست آورده است.

نظرات 4 + ارسال نظر
..... شنبه 20 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:27

سلام دوست ارجمندم*
صبح زیبای پاییزیتنان بخیر

امیدوارم تندرست باشید..از بودن شماو آشنایی با شما شادم..چرا؟
دلیلش را نمی دانم و مهم هم نیست..انرژی فراوانی که دارید برایم قابل تحسین است
شادان و پایا باشید..راستی کتابی که می خوانید اینجا نیست؟ اگر هست لینکش رو برام کامنت بگذارید لطفا..

سلام و عصر بخیر!
بیشتر کتاب هایی که اینجا معرفی می شوند، در کتاب فروشی ها موجودند.
برای حفظ حقّ تالیف و احترام به زحمتی که برای در آمدنِ این کتاب ها کشیده شده لازم است از راهش تهیه شود.
باشد که رستگار شویم...

محسن شنبه 20 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:49 http://sedahamoon.blogsky.com

به نظر میاد که کتابی خواندنی باشد. در ضمن این که در ابتدا نوشتید کسی در شرف وداع با دار فانی است، همان آلیس است؟

در هر بخش اشخاصی هستند که آلیس درگیرِ مرگ آنهاست. خودِ آلیس البته از تیررس ملک الموت در امان است.

علی اکبر شنبه 20 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:20

یادش بخیر. توی مجله بخارا کسی آنرا توصیه کرده بود انگاری. دو سال پیش بود که در میان هجمه های روحی خواندمش. لذت وافر نبردم! نمی دانم چطور بگویم؟! یکجورهایی شاید حرف تازه ای نداشت یا من به روال اینجور کارها آشنا نیستم. در حقیقت با شنیدن ملیت آلمانی، منتظر یک کار "بل" گونه بودم که نبود و می دانم که انتظاری بس بیجا داشته ام. همه اش مرگ. عین داستان کوتاههای خود مترجم که مملو از مرگ و روح و ماوراست. البته که از دریافت جایزه گوته توسط مترجم خوشحال شدم و به خود بالیدم. اما به شخصه کارهای نو و بدیع مثل کارهای گوردر را بیشتر می پسندم. صد البته که هر کس سلیقه ای دارد و قابل کتمان هم نیست که کار، کار قابل خوانشی ست.
راستی! امسال هم استاد دولت آبادی جایزه اش را نگرفت و نصیب "آلیس مونرو" ی هشتاد و یک ساله شد.

گرچه به نظر من فیلیپ راث و موراکامی شایستگی بیشتری برای بردن نوبل داشتند، امّا جایزه ی نوبل امسال یک حسنی داشت و آن این بود که بیشتر از این که به شخصی اعطا شود به «داستان کوتاه» اعطا شد تا شاید طرفداران داستان کوتاه دریغ کردن این جایزه را از بورخس فراموش کنند و نه الزاماً ببخشند.

فرانک شنبه 27 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:03

با خانم یودیت موافقم که آلیس مجموعه ای از پنج داستان نه رمان. آلیس رمان نیست. این واضح است. الیس در زندگی اش با مرگ آدم هایی که دوستشان دارد رو به رو می شود. برخورد انسان با مرگ با آن لحن سرد و با فاصله ی داستان. القای نوعی هراس و ناگزیری است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد