کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

همنام

همنام 

جومپا لاهیری 

امیر مهدی حقیقت 

چاپ چهارم تابستان 1391 

نشر ماهی 

2000 نسخه 

11000 تومان 

 

رمان ساده و عجیبی بود. اول اینکه مطمئن نیستم کسی قبل من این کتاب را اینجا پیشنهاد نکرده باشد ولی مطمئنم که عده ای از دوستانی که اینجا سر می زنند آن را خوانده اند و دوستش داشته اند. پس اگر از کتاب جدا شدم قبلا پوزش. واقع اینکه من از یک رمان قرن بیست و یکمی همچون انتظاری نداشتم. استفاده از یک ساختار روان و آرام، و همچنین یاری جستن از بستر خانواده و مفهوم مهاجرت و فرزند و شرق برای فهماندن یکسری مسائل جدید. زبان انگلیسی توانسته بستری ایجاد کند تا شرقی ها بی واسطه حرفها و نوع نگاهشان را تزریق جامعه یی بکنند که در پذیراییِ فکر و ایده ی جدید خونگرم است. امثال خالد حسینی و لاهیری امروز توانسته اند با سرعتی باور نکردنی در برابر نوشتار به زبان خود و انتظار  

 چند ساله تااستقبال جامعه میزبان و نهایتا ترجمه، در جامعه یی جدید و تشنه ی ایده خوب رشد کنند. بی گمان اگر اینها به زبانِ خود می خواستند روایت کنند، حتا اگر با استقبال روبرو می شدند هم که بعید بنظر می رسید، سالها طول می کشید تا کسی پیدا شود و آنها را کشف کند. مثال روشنش همین نویسنده های تراز اول خودمان. گلشیری و دولت آبادی و ترقی و معروفی. و خیلی های دیگر. البته که در مقابل اینها مثالی بزرگ داریم ؛ پاموک. اما اجازه دهید اینجا ترکیه را شرقی ندانیم با در نظر گرفتن فاصله ها و امکانات ایجاد شده در آن بلاد. 

برگردم به رمان. دو پسر و دختر بنگالی که ازدواج می کنند و به آمریکا مهاجرت می کنند. آشوک یا مرد، آشنا به فضای آنجا و آشیما یا زن، غریب. دوری از خانواده و جامعه یی که هنوز انگار به شدت قبیله ای و صمیمی و گرمند، و آمدن به دیاری که هیچ رنگ و بویی از آن کلکته ی خود ندارد. فصول کتاب از سال 1968 آغاز و به سال 2000 ختم می شوند. توصیفِ بکر و عجیب و ملموسِ تولد و زایمان مادر و برگشتن به عقب و معرفی آشوک و خود و ایجاد فضایی آشنا از کلکته و فرهنگ بنگالی در فصل اول، آدم را سر جایش میخکوب می کند. وای که چقدر شیرین است کشف یک نویسنده ی جدید و کتابی که ازش بی اطلاع بودی! چند سالی مادر راوی ست و پس از آن گوگول، اولین فرزند و پسر خانواده ست که دچار بعضی مسائل و مشکلات می شود. جامعه یی که در آن درس خوانده و رشد و نمو کرده، در تضادِ جامعه یی که خانواده سعی در روشن نگه داشتن مشعل آن داشته  و برگزاری مراسمات و ائین ها همراه با تمام بنگالی های مهاجری که طی این سالها دور خودشان جمع کرده بودند. بحران اسم و کلی چالش دیگر.  

رمان با توجه به ظاهر اندک طولانی و خطی ش، خواننده را پیش خود نگه می دارد و اصطلاحا ریتمش نمی افتد. هر چند شاید بعضی وقت ها احساس خستگی یا کسلی کنید ولی به نظر رمانی موفق و خواندنی در میان ایرانیانِ کتابخوان بوده و لاهیری را در میان نویسنده های زنده یی که منتظری کار جدید ازشان منتشر و ترجمه شود گنجانده. این نویسنده برنده ی جایزه معتبر پولیتزر برای کتاب مترجم دردها در سال 2000 بوده که انگار ازش چند ترجمه در وطن داریم. 

" هر چه تعداد دوست و آشناهای بنگالی ساکن نیوانگلند در زندگی آشوک و آشیما زیاد می شود، تعداد آدم های زندگی سابقشان در هند کم تر می شود- آدم هایی که آن ها را به اسم مونو و میتو می شناسند، نه به اسم های رسمی شان. تلفن های گاه به گاه نیمه شب که آن ها را از خواب می پراند و نامه هایی که به دستشان می رسد همه حکایت از مرگ دارند. مرگ یکی از عمه ها، عموها، خاله ها، دایی ها. نامه های خبر مرگ و میر هیچ وقت مثل باقی نامه ها توی اداره ی پست گم و گور نمی شود. خبرهای بد هرچقدر پر پارازیت، هر قدر پر تکرار، همیشه بالاخره یک جورهایی به گوششان می رسد." 

در پایان پوزش از شکستگی های کلامی و ناتوانیِ تشریح!

نظرات 1 + ارسال نظر
محسن شنبه 22 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 15:44 http://after23.blogsky.com

به نظر می رسد که خواندنی باشد. حداقل با یادداشتی که شما این جا نوشته اید. سه کتاب در دست داریم که از هر کدام به دیگری سر می زنم و بر می گردم.
فکر کنم با این پیشنهاد شما بشوند چهار کتاب.

چه خوب.
امید که پشیمان نشوید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد