کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

درخت ارغوان (نامه‌هایی از پراگ)



درخت ارغوان (نامه‌هایی از پراگ)

پرویز دوایی

چاپ سوم – 1394 – جهان کتاب

***

درخت ارغوان (نامه‌هایی از پراگ)، مجموعه هفده یادداشت است که تعدادی از آن‌ها به کسانی پیشکش شده و یا با یادشان نوشته شده است. چیزی که گویا نامه‌ای است از یک دوست به دوستی دیگر. البته فراتر از نامه‌هایی که یک وقتی همه‌ی باسوادان نسل من می‌نوشتند و این روزها دیگر اثری از آن‌ها نیست و هر دلواپسی و نگرانی و انتقال درد دل و .... در آنی منتقل می‌شود. نمی‌دانم نامه بهتر بود یا پیغام؟ سرعت این در مقابل دنیایی که آن می‌توانست به کسی برساند بیشتر است. آیا بهتر است؟  از جهاتی این و از جهاتی آن. بین دنیای امروز و دیروز، برای رفع نگرانی دورافتادگان تلفنی هم اختراع شد که هیچ یک از اینها نبود. ولی کلن روابط آدم‌ها در دنیای امروز خیلی خلاصه شده است. دیگر از نامه‌هایی که با آن‌ها می‌شد کلی درد و یا آرامش برای کسی بفرستی، خبری نیست و روز به روز روابط کوتاه و کوتاه‌تر می‌شود. حتا تا جایی که اس،ام،اس هم می‌شود، اس.

پرویز دوایی در نامه‌هایی از پراگ، هم‌چون بسیار دیگر از نوشته‌هایش، از نوستالژی‌هایی این‌گونه یاد می‌کند. از آ‌ن‌چه که نسل خودش در دو، سه، پنج و دوازده سالگی با آن‌ها می‌خندید و یا می‌گریست. هرچند حتا فقط اشاره به این ارقام، خواننده را نیز می‌تواند درگیر با گذشته‌ی خودش کند. چون بهرحال جوانان امروزی هم برای خودشان گذشته‌ای دارند که برای پرویز خیلی گذشته نیست و مقیاس زندگی آدم‌ها بالا و پایین‌ها و برداشت‌های ویژه خودشان دارد و برای هر کسی از افراد جامعه منحصر بفرد است. و این که به طور مثال آن‌چه که دغدغه‌ی پرویز و نسل من است، در نسل کنونی هیچ اثری نداشته و کلن قابل درک نیست. و برعکس.

پرویز دوایی کلن و در مجموع می‌توان گفت، با نوستالژی‌هایش زندگی می‌کند و  کتاب‌هایش در واقع تاریخ دورانی است که او در آن بسر برده. با این توصیف شاید بتوانیم او را تاریخ نگار بنامیم. تاریخ زندگی آدم‌ها در هشتاد سال گذشته. تاریخی که در آن اثری از تلخی‌ها و ناکامی‌ها و سیاست و سیاستمداران نیست و اگر هم باشد به شکل گذرایی و بی اشاره به نامی می‌نویسد و اشاره‌ای می‌کند و می‌گذرد. چرا که با برداشت خودم از نوشته‌هایش باور دارم که باور دارد باید فقط زیبایی‌ها  و عشق را به یاد سپرد. کاری که ذهن آدمی برای ادامه‌ی حیات می‌کند و هر کسی که به گذشته‌ی خود فکر می‌کند آن را از زمان حال خوش‌تر می‌یابد و می‌بیند. چرا که فکر نمی‌کنم کسی باشد که در روز یا هفته‌ای حداقل یک یا دو سه بار از ذهنش نگذرد، یا بر زبانش نیاورد که: یادش بخیر. اون وختا ..............

داستان "پارک ستاره" از این کتاب را با صدای خودم در این‌جا بشنوید. هم‌راه با موسیقی گوستاو مالر. این داستان با یاد بهرام ری‌پور نوشته است. در واقع نامه‌ای خطاب به اوست. سینماگر ارجمند خودمان که نسبت فامیلی با پرویز داشت و بارها از او در کتاب‌هایش از جمله "بازگشت یکه سوار" نوشته است. بهرامی که خیلی زود پرویز را تنها گذاشت و رفت.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد