مردی که کشتمش
برگردان، اسدالله امرایی
222 صفحه، نشر افراز
***
مردی که کشتمش مجموعهای است از داستانهای کوتاه نویسندگان آمریکایی. بعضی از آنها آشنا و بعضی دیگر، نه. البته از نظر من.
کتاب با نام یکی از داستانها منتشر شده و این در واقع یک نام ایرانی است. انتخابها از اسدالله امرایی است و هر کدام در نوع خودشان خواندنی.
نویسندهی داستان کوتاه مردی که کشتمش تیم اوبرایان است.هنوز می نویسد.
از کسان دیگری هم در این کتاب می خوانیم:
وودی آلن، پرل س. باک، ریچارد براتیگان، ....
کار خوبی که آقای امرایی در این میان کرده اند اینست، قبل از هر داستانی چند خطی در مورد نویسنده نوشته اند. چیزی که معمولن کمتر خواننده ای در این زمینه می داند و یا اصلن به فکرش می رسد که به دنبالش برود.
مردان بدون زنان
ارنیست همینگوی
برگردان اسدالله امرایی
نشر افق- چاپ اول 1388- 222 رویه – 4500 تومان
***
شنیدهاید کورها سیگار نمیکشند؟ چون بیرون آمدن دود را نمیبینند
***
این کتاب مجموعهای از چهارده داستان کوتاه از مشهورترین نوشتههای ارنست همینگوی است. در این داستانها بیشتر قهرمانان مرد هستند. یا کلن نامی از زنان در اینها نیست. اگر هم باشد در حاشیه هستند. این که خوبست یا نیست را به عهدهی خواننده میگذارم. چند روز پیش کتابی هم با همین نام از هاروکی موراکامی دیدم. شاید او این کتاب را دوست داشته و خواسته خودش هم کتابی به این نام داشته باشد. البته نام آن مردان بدون زن بود که اصلش همین زنان است ولی ناشر (شاید) خواسته زن بنویسد.
جملهای که در بالا نوشتم را دوست دارم. این جمله از داستان حالا دراز میکشم
انتخاب شد.
برگردان کتاب همچنانکه قبلن هم نوشتهام خارج از توصیف است و بی هیچ نگرانی میتوانید
کتاب را بخوانید.
این هم نام داستانها:
1 – کله شق
2 – در کشوری دیگر
3 – تپههایی مثل فیل سفید
4 – آدمکشها
5 – وطن به تو چه میگوید؟
6 – مسابقهی پنجاه هزار دلاری
7 – بازجویی ساده
8 – ده نفر سرخپوست
9 – قناری سوغاتی
10 – حکایتی از آلپ
11 – مسابقهی سرعت
12 – امروز آدینه است
13 – قصهای پیش پا افتاده
14 – حالا دراز میکشم
یک گل سرخ برای امیلی
ویلیام فاکنر
برگردان: نجف دریابندری
نشر نیلوفر – چاپ پنجم– 1385 – 245 صفحه – 2900 تومان
***
کتاب شامل شش داستان کوتاه است:
1 – یک گل سرخ برای امیلی
2 – انبار سوزی
3 – دو سرباز
4 – طلا همیشه نیست
5 – سپتامبر خشک
6 – دیلسی
قلم ویلیام فاکنر به یک طرف و برگردان نجف دریابندری به یک طرف باعث شده که این کتاب خیلی زود خوانده و تمام شود ولی هر از گاهی می خواهید به عقب برگردید و دوباره بعضی از قسمتها را بخوانید. چرا؟ چون متن بسیار مشروح نوشته شده است. هر یک از قهرمانان داستان برای خودشان داستانی دارند که به سادگی نمیتوان آنها را شناخت. گاهی پایان داستان حدس نمیتوانید بزنید. ولی خود من این طول و تفصیلها را دوست دارم. کمی از هوای یک صبح از دیلسی میخوانم و پیشنهاد میکنم که کتاب را بخوانید.
سپیده صبح سرد و بی رمق دمید. دیوار روندهای بود از روشنایی خاکستری که از شمال شرقی آمد و به جای آن که آب شود انگار به ذرات زهرآگین غبار مانندی تجزیه میشد که وقتی دیلسی در کلبه را باز کرد و بیرون آمد مثل سوزن توی تنش فرو رفت و از جای نیش آنها نه آب، بلکه چیزی شبیه به روغن نیم ماسیده بیرون میزد. ......
پس باد همه چیز را با خود نخواهد برد
نوشتهی: ریچارد براتیگان
برگردان: حسین نوش آذر
انتشارات مروارید – چاپ سوم – 1388 – 170 صفحه – 2800 تومان
***
اولین چیزی که از ریچاردبراتیگان قبل از خواندن کتابهایش میشنویم این است که: متولد 1935 است و در 1984 یغتی حدود پنجاه سالگی خودکشی کرده است.
براتیگان به نظر میرسد از آن دسته نویسندگانی است که آمده و تا بلد بوده و به ذهنش می رسیده نوشته و موقع مرگ احساس کرده که تمام شده است. یا دیگر حوصله ادامه دادن نداشته.
رومان طولانی دارد کوتاه دارد و طنز و شعر نیز به هم چنین. نوشته های اون را همه می توانند بخوانند بی که خسته شوند و بخواهند کتاب زود تمام شود و چیز دیگری را شروع کنند. این کتاب نیز گویای درستی این نظرم است. بخوانیدش. کلن ریچارد براتیگان را بخوانید ولی مانند او خودتان را تمام نکنید. این تمام شدن را من نمی پسندم. نویسندگان بنام خیلی از آثار برتر خودشان را بعد از شصت سالگی نوشتهاند. براتیگان ولی این کار را نکرد چون به آن سن نرسیده خودش را تمام کرد.
از پشت جلد چند خطی برایتان مینویسم:
"پس باد همه چیز را با خود نخواهد برد" آخرین کتابی است که وی دوسال پیش
از مرگش منتشر کرد. جهان این داستان هم مانند داستانهای براتیگان در نخستین دورهی
آفرینش ادبی اش یک جهان اساطیری است. این داستان از رومان های تلفیقی براتیگان و
از برخی لحاظ یک داستان کاملن سینمایی است. در این داستان تلاش می کند از دریچه چشم
یک مرد چهل دو ساله که وقایع کودکی اش از پنجسالگی تا دوازده سالگی را مرور کرده و
سال های پس از جنگ جهانی دوم در آمریکا را بازآفرینی کند.
ارنست همینگوی
داشتن و نداشتن
ارنست همینگوی با برگردان پرویز داریوش
***
داستان در بارهی زندگی مردمی است در بندری آمریکایی و بسیار نزدیک به کوبا. در سالهای قبل از انقلاب کمونیستهای آنجا. ولی با کم و بیش مبارزاتی که بهرحال در هر مرز و بومی همیشه بوده و در نهایت با تغییرات کمی به کیفی، همه گیر شده و به کلی تیشه بر ریشهی حاکمیت دیکتاتوری قبلی زده است. این که جایگزین آن مبارزات چه شده؟، مطرح نیست.
انقلابیون کوبا برای فراهم کردن هزینه انقلاب، به بانکهای امریکایی دستبرد میزدند و بعد، با برنامه ریزی از قبل، قایقی ماهیگیری کرایه میکردند و در فرصتی با آن قایق خودشان را به کوبا می رساندند. در نزدیکی کوبا، و همینکه میدانستند خطری تهدیدشان نمیکند، همهی سرنشینان و نیز کاپیتان قایق آمریکایی را میکشتند و ............ کمی بعد دوباره روز از نو و روزی از نو. با تیمی دیگر و وسوسه کردن قایقی دیگر و سرنشینانی دیگر.
نمیدانم این جنایات در کجای تاریخ ثبت شده است؟ ولی داشتن و نداشتن نوشتهی ارنست همینگوی، چند تایی از آنها را به ثبت رسانده است. گیرم، بعد از به قدرت رسیدن حاکمان کنونی این جزیره، فیدل کاسترو عکسی هم در دیداری با او انداخته باشد. آنهم با علم به آنچه در این کتاب، و در بارهی این خشونتها به ثبت رسید. این که در پس دوربین، بین این دو چه رد و بدل شده؟، در تاریخ و تا ابد مدفون شده است.
خطی از کتاب:
یک جراح نمیتواند وفتی مریضی را عمل میکند از ترس آزردن بیمار دست از کار بکشد.
اما، چرا تمام عملهای زندگی بدون داروی بیهوشی انجام میشوند؟
نوشته: جومپا لاهیری
برگردان: امیرمهدی حقیقت
نشر ماهی – چاپ پنجم – 360 صفحه – 230000 ریال
***
چندی پیش نسیمی بعد از دو سه سال نوزیدن، در زندگیم وزیدن گرفت. قراری قهوهای بود. نشسته و ننشسته، هر دو تخلیه اطلاعاتی یکدیگر را آغاز کردیم. از آنچه که در این مدت بر دیگری گذشته است. از چپ و راست، تیربار اطلاعات بود که هر یک بر مغز دیگری شلیک میکردیم. تا این که گفت:
جومپا لاهیری میشناسی؟
لال شدم.
عهد رفاقت به جای آورده و به محض جدایی، روانه شهر کتاب شدم و با "همنام"، راهی غار محل زندگیم شدم. در غار بود که دیدم علی هم چندی قبل از همنام نوشته بود و فراموشش کرده بودم.
***
خانم جومپا لاهیری متولد انگلستان است، از پدر و مادری بنگالی. در واقع یک مهاجر نسل دومی به حساب میآید. ولی اکنون با همسر و دو فرزندش ساکن آمریکاست.
همنام، راوی آنچیزی است که بر مهاجرین هندی میگذرد و شاید به جرات بتوان آن را در مورد تارک وطن های دیگر کشورهای جهان، از جمله ایران، تعمیم داد.
قهرمان اصلی کتاب گوگول است. نامش بر اساس نام نیکلای گوگول انتخاب شده. نامی اجباری و به شکلی ناخواسته. در ابتدای رومان میخوانیم:
"خواننده خودش باید درک کند که واقعن جور دیگری نمی شد. او نمیتوانست نام دیگری داشته باشد."
-نیکولای گوگول، "شنل"-
گوگول اولین فرزند، پدر و مادری بنگالی هستند که در همان ابتدای کتاب، در هندوستان به شکل کاملن سنتی ازدواج کرده و به انگلستان می روند و این فرزند در آنجا متولد میشود. بعد از مدتی به آمریکا مهاجرت میکنند و در آنجا، این خانواده چهار نفری میشوند و .....
ادامه مطلب ...
همنام
جومپا لاهیری
امیر مهدی حقیقت
چاپ چهارم تابستان 1391
نشر ماهی
2000 نسخه
11000 تومان
رمان ساده و عجیبی بود. اول اینکه مطمئن نیستم کسی قبل من این کتاب را اینجا پیشنهاد نکرده باشد ولی مطمئنم که عده ای از دوستانی که اینجا سر می زنند آن را خوانده اند و دوستش داشته اند. پس اگر از کتاب جدا شدم قبلا پوزش. واقع اینکه من از یک رمان قرن بیست و یکمی همچون انتظاری نداشتم. استفاده از یک ساختار روان و آرام، و همچنین یاری جستن از بستر خانواده و مفهوم مهاجرت و فرزند و شرق برای فهماندن یکسری مسائل جدید. زبان انگلیسی توانسته بستری ایجاد کند تا شرقی ها بی واسطه حرفها و نوع نگاهشان را تزریق جامعه یی بکنند که در پذیراییِ فکر و ایده ی جدید خونگرم است. امثال خالد حسینی و لاهیری امروز توانسته اند با سرعتی باور نکردنی در برابر نوشتار به زبان خود و انتظار
ادامه مطلب ...