کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

مردان بدون زنان


مردان بدون زنان

ارنیست همینگوی

برگردان اسدالله امرایی

نشر افق- چاپ اول 1388- 222 رویه – 4500 تومان

***

شنیده‌اید کورها سیگار نمی‌کشند؟ چون بیرون آمدن دود را نمی‌بینند

***

این کتاب مجموعه‌ای از چهارده داستان کوتاه از مشهورترین نوشته‌های ارنست همینگوی است. در این داستان‌ها بیشتر قهرمانان مرد هستند. یا کلن نامی از زنان در این‌ها نیست. اگر هم باشد در حاشیه هستند. این که خوبست یا نیست را به عهده‌ی خواننده می‌گذارم. چند روز پیش کتابی هم با همین نام از هاروکی موراکامی دیدم. شاید او این کتاب را دوست داشته و خواسته خودش هم کتابی به این نام داشته باشد. البته نام آن مردان بدون زن بود که اصلش همین زنان است ولی ناشر (شاید) خواسته زن بنویسد.

جمله‌ای که در بالا نوشتم را دوست دارم. این جمله از داستان حالا دراز می‌کشم انتخاب شد.
برگردان کتاب هم‌چنان‌که قبلن هم نوشته‌ام خارج از توصیف است و بی هیچ نگرانی می‌توانید کتاب را بخوانید.

این هم نام داستان‌ها:

1 – کله شق

2 – در کشوری دیگر

3 – تپه‌هایی مثل فیل سفید

4 – آدمکش‌ها

5 – وطن به تو چه می‌گوید؟

6 – مسابقه‌ی پنجاه هزار دلاری

7 – بازجویی ساده

8 – ده نفر سرخپوست

9 – قناری سوغاتی

10 – حکایتی از آلپ

11 – مسابقه‌ی سرعت

12 – امروز آدینه است

13 – قصه‌ای پیش پا افتاده

14 – حالا دراز می‌کشم

داشتن و نداشتن



ارنست همینگوی

داشتن و نداشتن

ارنست همینگوی با برگردان پرویز داریوش

***

داستان در باره‌ی زندگی مردمی است در بندری آمریکایی و بسیار نزدیک به کوبا. در سال‌های قبل از انقلاب کمونیست‌های آنجا. ولی با کم و بیش مبارزاتی که بهرحال در هر مرز و بومی همیشه بوده و در نهایت با تغییرات کمی به کیفی، همه گیر شده و به کلی تیشه بر ریشه‌ی حاکمیت دیکتاتوری قبلی زده است. این که جایگزین آن مبارزات چه شده؟، مطرح نیست.

انقلابیون کوبا برای فراهم کردن هزینه انقلاب، به بانک‌های امریکایی دستبرد می‌زدند و بعد، با برنامه ریزی از قبل، قایقی ماهی‌گیری کرایه می‌کردند و در فرصتی با آن قایق خودشان را به کوبا می رساندند. در نزدیکی کوبا، و همین‌که می‌دانستند خطری تهدیدشان نمی‌کند، همه‌ی سرنشینان و نیز کاپیتان قایق آمریکایی را می‌کشتند و ............ کمی بعد دوباره روز از نو و روزی از نو. با تیمی دیگر و وسوسه کردن قایقی دیگر و سرنشینانی دیگر.

نمی‌دانم این جنایات در کجای تاریخ ثبت شده است؟ ولی داشتن و نداشتن نوشته‌ی ارنست همینگوی، چند تایی از آن‌ها را به ثبت رسانده است. گیرم، بعد از به قدرت رسیدن حاکمان کنونی این جزیره، فیدل کاسترو عکسی هم در دیداری با او انداخته باشد. آن‌هم با علم به آن‌چه در این کتاب، و در باره‌ی این خشونت‌ها به ثبت رسید. این که در پس دوربین، بین این دو چه رد و بدل شده؟، در تاریخ و تا ابد مدفون شده است.

خطی از کتاب:

یک جراح نمی‌تواند وفتی مریضی را عمل می‌کند از ترس آزردن بیمار دست از کار بکشد.

اما، چرا تمام عمل‌های زندگی بدون داروی بیهوشی انجام می‌شوند؟