زندگی آپارتمانی هم مسائل خاص خودش را دارد از جمله نگهداری و انجام مسائل مشترک . در ساختمانی که ما زندگی می کنیم نه آپارتمان است که در هر خانواده ممکن است آقا از یک شهر و خانم از شهر دیگر و بچه ها تقریبا همگی تهران به دنیا آمده اند. تحصیلات متفاوت با سنین متفاوت. فکرش را بکنید هماهنگی گاهی خیلی مشکل می شود.
هر چند وقت یکبار انجام امور به عهده ی همسرم میفتد . دیروز دیدم بسیار عصبانی میگه این آقای صدیقی عجب آدمیه ! حالا می فهمم که این پسرش هم عین پدرشه ! "دیو وارونه کار" رو میمونن. به پسرش چند وقت پیش گفتم این لامپ رامپ سوخته بی زحمت یک لامپ اینجا بنداز. بلافاصله گفت چشم! ولی انجام نداد !. قبل از اون، لامپ بالای در ورودی سوخته بود به پسر آقای چراغچی گفتم ،نه تنها اون لامپ رو عوض کرد بلکه هر جای دیگه هم لامپ سوخته ای بود عوض کرد . این آقای صدیقی هم همیشه تو ساختمون تو جلسات و جلو رو آدم با کارهای خلاف فرهنگ آپارتمان نشینی موافقت میکنه ولی درست برعکسشو انجام میده. پشت پنجره ش موز آویزون میکنه! ماشین پسر و دخترشو نصف شب یواشکی میاره تو پارکینگ و راه بقیه رو میگیره ، صبح زود میبره بیرون! حال بقیه ماشین دومشونو رو تو خیابون پارک می کنن، وقتی مهمون دارن ماشین خودشونو بیرون میزارن و...
گفتم دیو وارونه کار داستانش چیه؟ گفت تو شاهنامه رستم گرفتار ین دیو میشه دیو اونو بلند میکنه و بهش میگه بندازمت تو دریا یا خشکی ؟.رستم که می دونست اگر اونو بندازه تو خشکی پرتش میکنه و به کوه میخوره بهتره که به دریا پرت بشه . رستم اکوان دیو را گول می زنه و از او می خواهد که به خشکی پرتابش کند. دیو او را به دریا می اندازد! و رستم نجات پیدا می کند.
..
تا حالا خیلی اصطلاح "دیو وارونه کار" را شنیده بودم ولی داستانش را نمی دانستم. با اینکه یک شاهنامه بسیار نفیس در کتابخانه دارم ولی هیچگاه آن را از ابتدا تا به آخر نخوانده ام .گاهی، آنهم برای پیدا کردن شعری آن را باز می کنم. برای این شاهنامه نخوانیَم خودم را سرزنش می کنم.
بعد از انقلاب خیلی ها اسم بچه هاشونو از شاهنامه انتخاب می کنند.
راستی چه داستانهایی از شاهنامه می دانیم ولی در خود شاهنامه نخوانده ایم ؟
لینکها:
لیست داستان های شاهنامه در ویکی نبشته
گرچه گرد آلود فقرم شرم باد از همتم
گر به آب چشمه خورشید دامن تر کنم
ادب مرد به ز دولت اوست تحریر شد، در سال 1352 نوشته شده است. چاپ پنجم آن در سال 1381 با شمارگان 3300 نسخه توسط انتشارات صفیعلیشاه منتشر شد.
آخرین اثری که از آقای ایرج پزشکزاد که همه او را با مشهورترین رمان فارسی، یعنی اثر جاودانی دایی جان ناپلئون میشناسیم، خواندهام همین کتاب است.
کتاب نمایشنامهای کمدی است در سه پرده و یک مقدمه و یک موخره. هنرپیشگان این نمایشنامه بیست نفر هستند که در صفحات اولیه معرفی میشوند. قهرمان نمایشنامه آقای پورعلیزاده است که کارمند است و همراه با زن و فرزندان و .. و پرنیان که جوانی است شیک پوش و خوش سیما که، شیطان است.
با بیتی که از حافظ در صفحه اول ذکر شده و نگاهی به شخصیتهای کتاب میفهمیم که با جنگ میان نیکی و بدی طرف هستیم. شیطان در قالب ارباب رجوعی ظاهر میشود تا پورعلیزاده، که بنا به معیارهای صداقت و درستی در نزد شیطان از درجه پنج است وسوسه کند. یعنی نسلی که به قول شیطان منقرض شده و دیگر وجود ندارد. وی از راههای مختلفی سعی در پیاده کردن نقشهاش دارد ول هربار تیرش به سنگ میخورد و در پایان کماکان این درجه پنجمی برای پورعلیزاده حفظ میشود.
نمیدانم اکنون نظر آقای پزشکزاد در مورد این نمایشنامه چگونه است. بهرحال سی و اندی سال از تاریخ نوشتن کتاب میگذرد. خود من به شخصه با وی هم عقیده نیستم. به نظر من در این مورد روایتی که به سیدحسن مدرس نسبت میدهند واقعیتر به نظر میرسد. و اما این روایت:
میگویند شخصی نزد مدرس رفت و گفت: "میگویند آ شیخ فلان هزار تومان گرفته و رفته سر منبر و مدح رضاشاه گفته." مدرس میگوید: "ببین هر کس نرخی دارد. آ شیخ فلان، نرخش همین است. رضا شاه تا به حال به خود من پنج هزار تومان پیشنهاد رشود داده ولی من قبول نکردهام. نمیدانم اگر ششهزار تومانش کند باز هم من مدرس هستم یا نه."
این کلام به نظر من کلام درستی است. اینکه اصلن چنین اتفاقی افتاده یا نه چیزی از زیبایی آن کم نمیکند و درستی آن را زیر سئوال نمیبرد. در همین راستا نظرتان را به فیلم –نخیر انگار همه راهها به فیلم ختم میشود- پیشنهاد بیشرمانه جلب میکنم.
بهرحال نمایشنامه جدای از پایان باور کردنی و یا نکردنی آن، با نثر شیوای نویسنده خوش ذوقش و همراه با جملاتی ویژه آقای پزشکزاد، کتابی است مفرح و دلنشین که میتواند چند ساعتی آرامش به شما بدهد.
کتاب پای بندی های انسانی اتوبیوگرافی نیست، اما داستانی به گونه ی اتو بیوگرافی است، حقایق و افسانه به طور جدا ناپذیری در هم آمیخته شده اند، احساسات از آن خودم است ، اما نه تمامی آن رویدادهای اتفاق افتاده یی که به توصیف آمده است و بعضی از آنها نه از زندگی خودم که به قهرمان داستان انتقال یافته است بلکه از زندگی کسانی است که با آنان صمیمی و نزدیک بوده ام
..
سامرست موام
نقل از مقدمه ی کتاب
سامرست موام نویسنده ی بیش از صد داستان کوتاه و رمان و نمایشنامه است متولد پاریس و از ده سالگی در انگلستان بوده است. جایزه ی "سامرست موام" قدیمی ترین جایزه ادبی در انگلستان می باشد. دوریس لسینگ در سال ۱۹۵۳ این جایزه را دریافت کرده است.
داستان این رمان ِ بلند زندگی جوانی به نام فلیپ است که برای یافتن و رسیدن به آن چه در سر دارد در عین تلاش، بسیار واقعی، فکر و زندگی می کند. با خواندن این کتاب زندگی یک جوان در پاریس و لندن را تجربه می کنید. بر این عقیده ام که، جوان ها این کتاب را پس از خواندن فراموش نخواهند کرد . شاید جوان های امروزی ما می خواهند مثل فلیپ خودشان انتخاب کنند! ولی محدودیت ها و فرهنگ ایرانی ما به آنها اجازه چنین زندگی را به آنها نمی دهد و مجبور هستند با روش های خودشان به مقابله با عادت ها ی کهن برخیزند که گاهی به بیراهه می روند...
نویسنده مطلب: پروانه اسماعیل زاده
من تا حالا شش جلد از این کتاب رو دیدم و خوندم و همچنین مطمئن هستم که بیشتر هم هست. این سری کتابها داستانهای کوتاهی در مورد زندگی و یا بهتر بگم خاطرات یک پسر بچه شیطون به اسم نیکولا است که با هنرمندی سامپه و گوسینی. دو هنرمند نامدار جهان در عرصه طنز و کارتون گردآوری و به چاپ رسیده اند. جالبه که این کتاب ها اصلا برای کوچولوها نیست و داستانها طوری نوشته شده اند که شما را به دنیای یک پسربچه شیطون و یا حتی کودکی خودتون میبرن و با خوندن اون ناخودآگاه لبخند روی لبان شما میاد. و دیگه اینکه با خوندن این کتاب شاید بهتر بتونید کودکان رو درک کنید. توصیه میکنم که حداقل یکی از این کتابها رو بخونید.
این کتاب طرفداران بسیار زیادی در سرتاسر دنیا دارد و محصول کشور فرانسه میباشد. نیکولا کوچولو توسط امیر حسین مهدی زاده، فریبا و ویدا سعادت ترجمه فارسی و کتابهای کیمیا آنها را منتشرکرده است.تعداد صفحات ۱۰۰ تا ۱۵۰- قیمت از ۸۵۰ تومان به ۱۲۰۰ تومان افزایش داشته.سری کتابهای نیکولا کوچولو:
خوندن شبانه فقط یک داستان از یک کتاب اون به شما کمک میکنه تا خستگی روزتون رو با لبخند و یاد شیطنتهای کودکانه عوض کنید.