ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
بهترین بچهی عالم
گردآورنده، جیمز توماس – برگردان، اسدالله امرایی
نشر قطره – چاپ دوم – 1393
192 صفحه - 95000 ریال
***
بهترین بچهی عالم، سومین کتاب از مجموعه داستانهای کوتاهی است که با برگردان اسدالله امرایی در اینجا میبینید. با این تفاوت که این داستانها خیلی خیلی کوتاه هستند. شصت داستان کوتاه. پیشنهاد میکنم این کتاب را در سفرهای درون شهری همراه خودتان داشته باشید و مطمئن باشید، حتا اگر در فاصلهی دو ایستگاه مترو، نتوانید یکی از آنها را بخوانید، در فاصلهی سه ایستگاه خواهید توانست. چرا که با کمک از مقدمهی کتاب که جیمزتوماس نوشته میگویم: مسابقهی ترتیب داده شده و هزاران داستان در طی چند سال جمع آوری شد. آنگاه این داستانها را بین ادیبان و دانشجویان ادبیات پخش کردند. آنها موظف شدند به این داستانها از صفر تا ده نمره بدهند. یکی از امتیازهای داستانها در اینبوده که داستانها یک صفحه باشند. به طوریکه خواننده شروع و پایان داستان را در مقابل چشمش داشته باشد و یا نهایتن دو صفحه باشند.. چیزی حدود 750 کلمه. این شکل از داستان نویسی در گذشته به مذاق خیلیها خوش نبوده. ولی امروزه و در میان خوانندگان هواداران زیادی دارد. امروزه حتا نویسندگان بزرگ هم گاه به سمت نوشتن داستانهای با این تعداد کلمه کشیده میشوند. کاری که در گذشته مطلقن نمیکردند.
به نظر خودم، این روزها هجوم مطالب به ذهن آدمها آنقدر زیاد است که گاه مطالبی که روزانه بر سرمان میبارد آنقدر زیاد است که یک صفحه و دو صفحه سهل است، گاه شاید برای خواندن یک پاراگراف هم، اکثر مردم نمیخواهند وقت بگذارند و مطالب یک خطی و دو خطی را بیشتر میپسندند. و شوربختانه جماعت کتابخوان روز به روز کمتر و کمتر میشود. مگر این که ملت، حداقل به سمت داستانهایی مینیمالیستی مانند این کتاب سوق داده شوند.
از سفرهای درون شهری گفتم. پیشنهاد میکنم در هر این از این سفرها یکی از این داستانها را بخوانید. به طور مثال اگر سفر دارای شش، هفت ایستگاه است، یک داستان را دوبار بخوانید. در بین این دوبار خواندن، یکی دو ایستگاه به آن فکر کنید. در لابلای این خواندن ها، داستان را برای خودتان باز کنید. ببینید! منظورم این است که درست است که این داستانها کوتاهند، ولی این کوتاهی الزامن به معنی ساده بودن آنها نیست، حداقل خیلی از آن ها و چه بسا بعد از پیاده شدن از وسیلهی سفر، همچنان ذهنتان درگیر آنها باشد. فقط امیدوارم حواستان به اندازهی "بهترین بچهی عالم" پرت نشود.
با کیلیک روی "بهترین بچهی عالم"، نوشتهی چاک روزنتال، Chuck Rosenthal داستان را با صدای خودم بشنوید.
سلام
سپاس از زحمات شما در معروفی کتابها
ممنون از شما که سر می زنید.
سلام. عیدتون مبارک (:
ممنون.
مرسی که کتاب معرفی میکنید:)
ممنون که می خوانید.
سلام؛
مساله ای که مطرح کردید، دغدغه ی مشترک خیلی از کتابخوان هاست و معلوم نیست چرا ناشرها توجه نمی کنند، البته برخلاف شما من فکر می کنم کتاب های کاغذ سفید و کلفتی که اینها در می آورند ارزان تر تمام می شود. اتفاقا مدتی پیش با ناشری در این زمینه صحبت می کردیم، گفت در صحبت با سلطان واردات کاغذ، معلوم شده اون کاغذ مخصوص کتاب های خارجی در ایران طرفدار ندارد و برای اون بابا هم نمی صرفیده که کمتر از یک کانتینر کاغذ وارد کند!
راست می گویید: کتابی که آدم نتواند لم بدهد و بخواند و هی مواظب چسب و شیرازه اش باشد واقعا اعصاب خرد کن است!
ای کاش این یادداشت را زیر همان سخنی با ناشران می نوشتید. ولی خب من اینجا پاسخ می دهم.
آن وارد کننده دروغ گفته. به احتمال بسیار زیادی آن کاغذها بر خلاف شکل و شمایلشان که کاهی است به نظر گرانتر اند. و برای این آقا صرف نمی کند. ولی خب من بعد از این یادداشت شنیدم که ناشرانی شروع به کار با کاغذهای سبک کرده اند. شاید وارد کننده ی دیگری هم پیدا شده است.
سلام
یکی از دلایل اصلی عدم استفاده از آن نوع کاغذ این است که تکنولوژی تولیدش در داخل موجود نیست ولذا جزء کاغذهای وارداتی است... از اینجا به بعدش به مباحثی که سحر گفتند و نکاتی که خودتان ذیل کامنت ایشان اشاره کردید مرتبط میشود که خودش قصه پرغصهایست.
چندبار به صورت اتفاقی کتابهایی به زبان انگلیسی به دستم رسیده است و از سبکی لذتبخش آن بهرهمند شدهام! راست کار خواننده هایی است که در پوزیشنهای مختلف (از رختخواب تا مترو و...) مطالعه میکنند. این محصولات داخلی را که در کیف میگذاریم از کت و کول میافتیم!!
من شنیده ام که شرکت چوب و کاغذ مازندران تکنولوژی این را دارد. حالا تولید می کند یا نمی کندش را نمی دانم.
قضیه فقط حمل کتاب ها نیست. خواندنش هم سخت سخت است.