چنین کنند بزرگان به نوعی تاریخ است که از فیلتری به نام نجف دریابندری عبور کرده. روی جلد کتاب نام نویسنده ویل کاپی ذکر شده که با توجه به مقدمه مترجم و همچنین کمی دقت در معنی اسم نویسنده کتاب و همچنین خواندن متن کتاب بلافاصله این احتمال در ذهن من شکل گرفت که متن ترجمه نمی باشد. به همین دلیل هم در دسته ادبیات ایران قرارش دادم. به هر حال هرچه که هست اکثر دریابندری بازها وقتی می خواهند درباره یک چیز ناب صحبت کنند، اگر به اندازه کافی از نعمت شعور بهرمند باشند، بلافاصله بحث را می کشانند به «چنین کنند بزرگان». اثری که روح شوخ و بشاش دریابندری در آن قابل مشاهده است. کتابی که تاریخ را به نحوی روایت میکند که در صفحه آخرش افسوس میخورید که چرا اینقدر حجمش کم است. دوست دارید تمام تاریخ و تمام آدمهایش را از این فیلتر هفت رنگ ببینید. نمیگم که برید بخونید.هرکی پیدا نکرد بیاد پیش خودم.
چقدر من دنبال این کتاب گشتم و آنرا نیافتم.
پس از خواندن تاریخ جهان اثر ارزشمند جواهر لعل نهرو که در قالب نامه هایی به دخترش نگاشته شده، بسیار علاقمند شدم کتاب چنین کنند بزرگان را هم بخوانم زیرا می گویند به نوعی مشابه هم می باشند.
ظاهرا باید بیاییم پیش خودت چون این کتاب در بازار هم پیدا نمی شود!
البته من به هر کسی کتاب نمیدم.یه سری تست هست که باید بدی بعد با هم صحبت میکنیم.
ورودت را به وبلاق وزین کتابامون تبریک میگویم. امیدوارم بیشتر تو را ببینیم. روح نوشته ات زیبا بود. من این کتاب را به گونه ای که تو خانده ای نخانده ام. باید چنین کنم.
من هم ورودم را به همه تبریک میگم. بخوانید! خیلی بهتر است!
من تو شخصیت هاش از تعریف امپراطور روم خوشم اومد که فجاعی که انجام داده بود رو یه جوری توضیح میده که انگار کار دیگه ای نمیتونسته بکنه بنده خدا .......
حالا تو مایه طنز یه کتابی پیشنهاد میکنم بنام : دنیای کوچک دن کامیلو که جوانی گوارسکی نوشته و از خنده میترکی ! چون مسایلی که مطرح میشه حیلی شبیه بر و بچه های خودمونه :))
اتفاقاً مسائلی که تو اکپراطور رم هم مطرح میشد خیلی شبیه برو بچه های خودمون بود. ما هم کار دیگه ای نمیتونیم بکنیم.
شبی نجف دریابندری به افتخار کتاب آشپزی اش ، قاضی را به شام دعوت کرده بود و پس از شام از او درباره غذا پرسیده بود و قاضی هم گفته بود که غذا را با آرامش و بدون دغدغه خورده است ، چون یقین داشته است که احتمال وجود یک تار مو در غذای دست پخت او بس بعید است !.....
http://erphaneqaneeifard.blogfa.com/post-69.aspx
اگرمشخصات کامل کتاب را بنویسید سپاسگزار خواهم شد
والا الآن کتاب دست خودم نیست. به محض دریافت این کار رو میکنم. اسم نویسنده ویل کاپی و اسم مترجم نجف دریابندریه.از نظر ظاهری هم جلد سیاه با کاریکاتوری از آتیلا رول جلد و مقداری رنگ قرمز به عنوان خون.
سلام
من خیلی وقت پیش خوندمش ولی الآن توی بازار نیست . چون میخواستم بدم دوست هام بخونن
اگر نسخه دیجیتالش رو داشتید و بتونید برام ایمیل کنید؟ ممنون میشم
MatinPardazeshCo@GMail.Com
چشم.
ما که امکانشو نداریم بیایم پیش شما و در بدر دنبال کتابیم چیکار باید کنیم؟نسخه دیجیتالش هست؟اگه آره ممنون می شم برام میل کنید
نسخه ای از این کتاب را در اینترنت پیدا نکردم. پاسختان هم به همین دلیل به تاخیر افتاد. بازهم اگر پیدایش کردم، چشم.
سلام
آقا من پس از مدتها جستجو یک نسخه از این کتاب را که قبلاً خوانده بودم پیدا کردم. اما متأسفانه صفح اول کتاب (صفحه اول مقدمه آقای دریابندری بعد از فهرست که فکر کنم صفحه 10 باشد) از کتاب افتاده است که شدیداً روی اعصاب من رفته است. اگر وقت کنی و یک scan ی چیزی از آن صفحه برای من بفرستی بسی شنگول و سپاسگزار می شوم.
http://www.amazon.com/Decline-Fall-Practically-Everybody-Hilariously/dp/088029809X
http://en.wikipedia.org/wiki/Will_Cuppy
سلام
استاد من این کتابو به من معرفی کرد
گفت با خواندن 2 فصل اول کتاب به سوالات زیر پاسخ بده :
چرا اینها قدرت را خواستند؟؟
در این دنبال قدرت رفتن چه تاثیری در تنها ماندن و تنها شدن آنها داشت؟؟؟
::::::::::::::::::::::::::
حالا از شما دوست عزیز می خواهم
اگر ممکن است شما هم به این 2 سوال جواب بدین
ممنون از شما
یعنی به شما تقلب برسانیم؟
من از شما تقلب نخواستم
ما نظریه هامونو تحویل دادیم
می خواستم این جمع بندی یکمقدار وسیعتر بشه
همین
محسن:
فکر کردیم که شما به دنبال پاسخ سئوالهایتان هستید.
شوربختانه دوستی که این پست را نوشته اند دیگر در اینجا نمی نویسند. وگرنه حتمن بحث را گسترش می دادند.
شادزی
با سلام
من مدتی است دنبال کتاب از حال بدبه حال خوب هستم
اگر داشتیتد و لطف کردید ممنون میشم
در ضمن من کتاب چنین کنند بزرگان را هم لازم دارم
اگر به کتابشناسی ملی مراجعه می فرمودید مشخص می شد که این کتاب ترجمه ای است از کتاب The decline and fall of practically everybody اثر ویلیام جیکوب کاپی متولد 1884 و متوفی 1949 میلادی.
سیامک دیگه به این وبلاگ سر نمی زنه. من (محسن) به جایش می نویسم.
فکر می کنم سیامک هم همین را نوشته . البته فقط نوشته که اثر ویل کاپی. بعد در واقع در باره ی کتاب یک جور برداشت شخصی نوشته.