ساختن برای ماندن
400 صفحه
43000 ریال
نشر فرا
در یکی از وبلاگ های دوست نو این وبلاگ،آقای مسعود امین پور به خلاصه ای از این کتاب رسیدم. کتاب را نخوانده ام ولی خلاصه ای از آن را درآنجا خواندم و چند روزی فکر مرا به خود مشغول کرد. نزدیک ربع قرن است که در شرکت های نیمه دولتی مشغول کار هستم به دلیل اینکه در رشته ای درس خوانده ام که آن سال ها بسیار نو بود از همان ابتدای کار در پست های سرپرست و مسئول و رییس و... را به این کوچک نسبت داده اند با خواندن این خلاصه ومقایسه تجربیات خود و مدیرعامل هایی که در گذر زمان آمده و رفته اند و با آنها و اهداف و شخصیت آنها از نزدیک بسیار آشنا بوده ام و در واقع دوران کاری رو به پایانم را با آنها گذرانده ام،به این نتیجه رسیده ام که اصلن حرفی از تجربیات خود نزنم تا ذهن پاک مدیران و آینده سازان جوانانی همچون آقای مسعود امین پور به این خط خطی های ذهن من آلوده نشود.
در ادامه یک کپی از این پست در وبلاگ فنی خدمات مهندسی راد توس آورده می شود تا دوستان جوان و پویا بخوانند و به کار ببندند.
به امید به روزی برای میهن گرامی
ساختن برای ماندن
نویسندگان: جیمز کالینز- جری پوراس- مترجم: مهندس فضل اله امینی-چاپ دوم پاییز83- ناشر: نشرفرا
BUILT TO LAST
SUCCESSFUL HABITS OF VISIONARY COMPANIES
By: James C. Collins & Jerry I. Porras
هدف از چکیده نویسی:
معتقدم هر کتابی باید به صورت کامل مطالعه گردد و بعد از مطالعه کامل کتاب به منظور یادآوری نکات ارزنده و مرور مطالب استفاده از خلاصه کاربرد دارد!
حفظ بقا راز هستی است! می سازیم تا بمانیم!
نویسندگان با پژوهش در شرح حال شرکت های آرمانی دوازده باور عمومی را به چالش می گیرند. این کتاب نمونه ای است از یک طرح پژوهشی کامل و تطبیقی در یک مورد خاص و بازتابی است از بینش و نگرش شرکتهای موفق و ماندگار به آثار و پیامد توجه به نیروی انسانی شاغل!
فصل1
بهترین بهترینها
این کتاب درباره شرکتهای آرمانی است که فقط محدود به افزایش میزان بازگشت سرمایه در بلند مدت نبوده اند، بلکه این شرکتها خود را با بافت جامعه در هم آمیخته اند. در واقع اینکار را چطور شروع کردند؟ و بر مشکلات چطور غلبه کردند؟، و چطور متمایز شدند؟ و چه درس هایی از آنها می توان آموخت؟
برای یافتن پاسخ این پرسشها، نویسندگان کتاب مارا به سفر اکتشافی(مطالعه ادامه کتاب) دعوت می کنند!
پیش از عرضه دستاوردها با سرنوشت چند افسانه رایج که در طی این پژوهش اعتبار و اصالت خود را از دست می دهند آشنا می شویم:
دوازده افسانه بی اعتبار
افسانه اول: لازمه را ه اندازی شرکتهای بزرگ، داشتن ایده های بزرگ است.
واقعیت: شروع کار و را ه اندازی هر شرکت با یک ایده بزرگ ممکن است فکری ناصواب باشد . از مجموع شرکتهای آرمانی فقط شمار اندکی کار را با فکر بزرگ آغاز کرد ه اند.
افسانه دوم: لازمه شرکتهای آرمانی، رهبران کبیر، آرمان گرا و فرمند است.
واقعیت: در شرکت های آرمانی وجود رهبر فرمند و آرمان گرا اصلاً لازم نیست وحتی چه بسا در بلند مدت، وجود این نوع رهبران زیان آور نیز باشد.
افسانه سوم: اولین و مهمترین هدف شرکتهای موفق سودآوری است.
واقعیت: شرکت های آرمانی مجموع های از هدفها را با هم دنبال می کنند که پول درآوردن یکی از آنهاست، نه لزوماً هدف اصلی.
افسانه چهارم: شرکتهای آرمانی، همگی یک مجموعه مشترک از ارز شهای محوری صحیح دارند.
واقعیت: چنین شرطی برای آرمانی شدن شرکت ها وجود ندارد . دو شرکت می توانند ایدئولوژی های کاملاً متفاوتی داشته باشند اما هر دو در جرگه شرکتهای آرمانی قرار داشته باشند.
افسانه پنجم: تنها چیزی که ثابت است تغییر است.
واقعیت: شرکت های آرمانی به شدت به اصول ارزشی خود وفادارند و به ندرت آن اصول را تغییر می دهند .این اصول مانند صخره ای یکپارچه، شالوده شرکت را تشکیل می دهد و بنابراین براساس مد روز دگرگون نمی شوند.
افسانه ششم: شرکتهای معتبر و سودآور، بی خطر حرکت می کنند.
واقعیت: درست است که احتمال دارد شرکت های آرمانی در چشم دیگران محافظه کار و دست به عصا جلوه کنند، اما این شرکتها از گزینش هدفهای بلندپروازانه و جسورانه نمی هراسند.
افسانه هفتم: شرکت آرمانی برای کارکردن جایی است بی نظیر، بی نظیر برای همه.
واقعیت: ا ین شرکت ها فقط به درد کسانی می خورد که کاملاً با دیدگاه و معیارهای شرکت های آرمانی هماهنگ باشند. ورود افراد به این شرکت ها از دو حالت خارج نیست . یا فرد با سازمان تناسب و هماهنگی دارد، که در این صورت می ماند و رشد می کند و در این حالت از کار کردن لذت خواهد برد و یا این که چون ویروس محو و زدوده خواهد شد.
افسانه هشتم: پیشرفت شرکتهای موفق مرهون برنامه ریزی راهبردی پیچیده و بی نظیر است.
واقعیت: پاره ای از پیشرفت های این شرکت ها در اثر تجربه، سعی و خطا، بهر ه گیری از فرصت و تصادف به دست آمده است . آنچه به نظر دوراندیشی و برنامه ریزی قبلی می رسد و در بیشتر موارد حاصل اجرای سیاست سعی و خطا بوده است.
افسانه نهم: برای ایجاد دگرگونی های بنیادی، شرکت ها باید مدیرعامل خود را از بیرون انتخاب و استخدام کنند.
واقعیت: در هفده قرن سرجمع دوران حیات شرکت های آرمانی فقط در چهار مورد مدیرعامل از بیرون انتخاب شده و این اتفاق محدود به ٢ شرکت بوده است . در شرکت های آرمانی به نسبت شرکت های طرف مقایسه مدیریت درون زا به شدت مورد توجه و اقبال است. نسبت 6به 1
افسانه دهم: فکر و ذکر شرکتهای موفق غلبه بر رقباست.
واقعیت: فکر و ذکر شرکت های آرمانی، غلبه و تسلط برخویش است . در این شرکت ها کامیابی و پیروزی بررقبا هدف اصلی نیست بلکه در اثر بهبود مستمر، آنها به خودی خود به این هد فها نیز می رسند . آنها هرگز به دستاوردها قانع نبوده و آن را کافی ندانسته اند.
افسانه یازدهم: نمی شود هم خدا را خواست و هم خرما را.
واقعیت: شرکت های آرمانی خود را اسیر سرپنجه استبداد “یا” نمی کنند گرچه ظاهر اً باید بین این و آن یکی را انتخاب کرد و نمی توان در آن واحد هر دو را با هم داشت . آنها این نظریه را رد می کنند که باید یا ثبات را انتخاب کرد یا پیشرفت را، یا فرهنگ آیینی یا استقلال فردی را، یا مدیریت درون زا یا دگرگونی بنیادی را، یا رویه های محافظه کارانه یا هدف های شجاعانه و بزرگ را، یا پول درآوردن یا پایبندی به اصول و ارزش ها را ، بلکه برعکس آنها به اصالت “و” معتقدند و به طور همزمان هم این را دنبال می کنند و هم آن را.
افسانه دوازدهم: آرمانی شدن شرکتها، اساساً مرهون بیانیه آرمان انتخابی آنهاست.
واقعیت: منزلت و توانمندی کنونی شرکت های آرمانی منحصراً پیامد بیانه های آرمانی آنها نیست . علت بزرگی آنها نوشتن انواع بیانیه آرمان، اصول ارزشی هدف غایی، رسالت، و امثال آن نیست . تدوین بیانیه یک گام از هزاران گامی است که در راه ایجاد شرکت های آرمانی برداشته می شود.
فصل دوم
ساعت سازی، نه ساعت گویی
اگر شخصی به جای گفتن وقت بتواند ساعتی بسازد که حتی بعد از مرگش امکان اعلام وقت باشد، آیا واقعاً شگفت انگیزتر نیست؟
داشتن فکر بکر یا داشتن جذبه در رهبری، چیزی در حد “گفتن وقت ” است اما ساختن شرکتی که تا مدت ها پس از رفتن آدم ها یعنی فرد رهبر بتواند انواع کالا را تولید کند و در کار خود موفق باشد مثل“ساختن ساعت” است.
در انتظار فکر بکر نشستن فکری عبث است! فکر بکر، ساختن خود شرکت است!
شرکتهای آرمانی با طناب پوسیده “یا” به چاه نمی روند. عقل حکم می کند که انسان اسیر تناقض نشود زیرا نمی تواند همزمان با دو نیروی ظاهراً متضاد زندگی کند . استبداد “یا” انسان را وادار می کند که بپذیرد که یا باید درحالت الف باشند و یا در حالت ب ! اما نمی توانند هم در حالت الف و هم در حالت ب باشند . به این استدلا ل های مستبدانه توجه کنید:
شرکت های آرمانی به جای اسارت در چنگال “یا” به سوی “و” می روند و یعنی هر دو به طور همزمان، یعنی به جای یا الف یا ب پیدا کردن راهی برای آن که همزمان هم الف باشد و هم ب . برای آشنایی با این به ظاهر تناقضها به چند نمونه زیر توجه فرمایید:
از یک طرف: از طرف دیگر:
هدفی برتر از سود و سودجویی واقع بینانه
جهان بینی بالنسبه ثابت و دگرگونی و تحرک شدید
رعایت و ملاحظه اصول و جسور بودن و خطر کردن
آرمان مشخص و شناخت هدف و تجربه و استفاده از فرصت
هدفهای بزرگ و جسورانه و پیشرفت آرام و تدریجی
گزینش مدیران معتقد به اصول و گزینش مدیران مدافع تغییر
اطاعت ایدئولوژیکی و خودمختاری عملیاتی
فرهنگ تعهد شبه دینی و توانایی تغییر، حرکت و سازگاری
سرمایه گذاری برای آینده و تأکید بر عملکرد کوتاه مدت
فلسفی، آرمانی، آینده نگر و حساب و کتاب روشن روزانه
هماهنگی سازمان با اصول و سازگاری سازمان با محیط
ما مروج تعادل محض نیستیم. تعادل یعنی حد وسط را گرفتن پنجاه پنجاه، نصف نصف. شرکت های آرمانی به دنبال ایجاد تعادل به این معنا که گفته شد بین کوتاه مدت و بلند مدت نیستند. آنها می خواهند در کوتاه مدت و بلند مدت خوب کار کنند . شرکت آرمانی دنبال ایجاد تعادل ساده بین آرما ن گرایی و سودآوری نیست. دنبال این است که هم کاملاً آرمان گرا باشد و هم کاملاً سودآور . شرکت آرمانی به دنبال ایجاد تعادل ساده بین حفظ اصول و تغییر و تحرک نیست، بلکه هر دو را در حداکثر آن می خواهد . به زبان ساده تر، شرکت آرمانی درصدد درهم آمیختن سیاه و سفید نیست تا یک دایره نامشخص و خاکستری به وجود آید که نه سیاه باشد نه سفید، دنبال آن است که به طور متمایز هم سیاه را داشته باشد و هم سفید را و هر دو را با هم و همیشه. به عقل جور در نمی آید؟ شاید به ندرت چنین می شود؟ آری مشکل است؟ حتماً . اما همان طور که اسکات فیتزجرالد گفته است : نماد هوش سرشار ، توانایی حفظ دواندیشه متضاد در ذهن و در یک زمان است به شرط آنکه قدرت عمل محفوظ بماند و این همان هنری است که شرکتهای آرمانی دارند.
فصل ٣
آنچه از سود مهمتر است
پژوهش نویسندگان کتاب در این فصل ثابت می کند که اصالت جهان بینی و میزان تعهد شرکت به آن ، بیش از محتوا و ماهیت آن برای آرمانی شدن اهمیت دارد.
جها ن بینی = اصول ارزشی+هدف غایی
اصول ارزشی: معتقدات ریشه ای و ماندگار سازمان مجموعه ای کوچک از اصول کلی و راهنما که نباید با رویه های خاص فرهنگی یا عملیاتی مخلوط شود . این معتقدات را به اقتضا ی شرایط مالی و یا به خاطر رعایت مصالح کوتاه مدت نمی توان قربانی کرد.
هدف غایی: فلسفه اصلی وجود سازمان علاوه برکسب سود ستاره راهنما در افق سازمان ) که نباید آن را با هدف های خاص یا راهبردهای کسب وکار مخلوط کرد.
در شرکت های آرمانی، اصول ارزشی هرگز برخاسته از توجیه خارجی یا عقلایی نبوده است . این اصول هیچگاه تابع هوی و هوس و مد روز نبود و هیچگاه براثر تحولات محیطی منسوخ و مهجور نمی شوند.
فصل چهارم
حفظ جهان بینی/ مداومت در پیشرفت
شرکت های آرمانی ضمن دقت در حفظ جهان بینی و پایبندی به آنها باید نمودها و تجلیات این اصول را در معرض دگرگونی و تکامل قرار دهند. به عنوان مثال:
اگر شرکت قرار است به درجه آرمانی برسد، یگانه چیزی را که نباید تغییر دهد، جهان بینی آن است!
حفظ جهان بینی و شوق به پیشرفت به تعامل پویای جهان بینی سازمان و انگیزه های آن برای پیشرفت توجه کنید:
جهان بینی شوق به پیشرفت
عامل دوام و ثبات است عامل تغییر مداوم است(شیوه های نو)
عمود خیمه است عامل کشش دایم به سوی هدفها
جهت گیری ها را محدود می کند انواع چشم اندازها را گسترش می دهد
محتوای آن روشن است(مرام) می تواند بی محتوا باشد(همساز با مرام)
گزینش جهان بینی محافظه کارانه است تعریف انگیزه پیشرفت عامل دگرگونی های ریشه ای
تعامل بین جهان بینی و پیشرفت یکی از مهم ترین یافته های ما در این کار است . شرکت های آرمانی در سایه منطق “هم این و هم آ ن ” به دنبال برقراری موازنه بین جها ن بینی و نیروی محرکه پیشرفت نیستند بلکه سعی می کنند ضمن حفظ جهان بینی خود، همواره با قدرت تمام به پیش بروند. در شرکت های آرمانی نیز مثل جهان بینی دوگانه گرای چینی ین یانگ جهان بینی و نیروی محرکه پیشرفت یکدیگر را تکمیل و تحکیم می کنند به این ترتیب که :
فصل ٥
هدفهای بلندپروازنه
هدف بلند پروازانه، همه افراد را در برمی گیرد و به کار وا می دارد. به علاوه قابل لمس، نیروبخش، و کاملاً متمرکز بر یک موضوع خاص است . هدف بلندپروازانه، هدفی است که با کم ترین توضیح به آسانی از طرف کارکنان درک می شود.
انتخاب هدف های بلندپروازانه جسارت می خواهد زیرا شرکت را در وضعیتی قرار می دهد که با عقل و دوراندیشی منافات دارد . اما نیرویی که سبب پیشرفت می شود، نهیب میزند که ما قادر به رسیدن به این هدفها هستیم. این هدفها هدف عادی نیستند، بلندپروازانه و جسورانه اند.
هدف های بلندپروزانه در نظر بیرونی ها جسورانه تر جلوه می کند تا در نظر درونی ها. شرکت های آرمانی این بلندپروازی ها را در حد تشبیه به خدایان نمی دانند. از نظر آنها مسئله بسیار ساده است . آنها معتقدند از پس هر کاری که اراده کنند برمی آیند.
نکات اساسی برای تعیین هد فهای جسورانه برای سازمان:
فصل ششم
فرهنگ های شبه دینی
آرمانی بودن به معنای آرام بودن و نظم نداشتن نیست . درست برعکس، از آنجا که شرکت های آرمانی به خوبی خودشان را می شناسند و می دانند چه کاره هستند و دنبال چه هدفی می روند، جای چندانی برای آدمهایی ندارند که به معیارهای آنها بی علاقه یا با آن معیارها در تضاد باشند.
وجوه مشترک آیین شرکت های آرمانی:
به کمک راه های درست، باید سازمانی ایجاد کرد که از اصول و جها ن بینی آن مشتاقانه پاسداری شود .
شرکت های آرمانی با تمهید سازوکارهای ملموس، به تقویت این حالت کمک می کنند. در این شرکت ها توجیه و تلقین افراد، ایجاد سازگاری و تجانس و ایجاد حس تعلق به موجودیتی خاص، به کمک سازوکارهایی شبیه سازوکارهای زیر صورت می گیرد:
فصل هفتم
انتخاب شایسته
ما فرآیند پیشرفت تکاملی را “ شاخه سازی و هرس ” می نامیم. اگردر درخت به قدر کافی شاخه ایجاد کنیم و شاخه های خشک را از آن جدا کنیم، این شاخه ها در محیط دایم التغیر،سالم و بانشاط رشد خواهند کرد.
اگر فرآیندهای تکاملی به درستی درک شوند و آگاهانه کنترل شوند، چون ابزاری کارآمد ، راه پیشرفت را هموار می کنند. این همان کاری است که شرکت های آرمانی، بیش از شرکتهای طرف مقایسه کرده اند.
پیامی برای مدیران عامل، مدیران، و کارآفرینان:
ما به این نتیجه رسیده ایم که متأسفانه بسیاری از مدیران ، اهمیت این عامل پنجم را دست کم می گیرند و از تبدیل مقاصد خود به سازوکارهای عینی غافل می شوند. آنها به خطا تصور می کنند که اگر سبک رهبری درست باشد، بقیه کارها نیز درست از آب درمی آید. خیر چنین نیست ! این کار علاوه بر رهبری درست ، مستلزم کارهای دیگر نیز هست . باید همه چیز درسرجای خود باشد و این مجموعه طوری هدایت شود که سبب تحکیم و تقویت رفتارهای تکاملی گردد.
به پنج عامل بالا یک نکته دیگر اضافه می کنیم: همیشه باید در حالی که پیشرفت تکاملی را تشویق می کنید، جهان بینی خود را نیز حفظ کنید . فراموش نکنید که تکامل آمیزه ای است از تنوع و گزینش . در یک شرکت آرمانی برای گزینش باید به دو پرسش پاسخ دهیم . پرسش اول کاملاً عمل گرایانه است : آیا مفید و ثمر بخش است؟ اما اهمیت پرسش دوم نیز از پرسش اول کمتر نیست: آیا با جهان بینی ما سازگار است؟
فصل هشتم
مدیریت درون زا
داشتن مدیری لایق تحسین برانگیز است . اما تحسین برانگیزتر ، نظامی است که می تواند این قبیل مدیران را در درون خود پرورش دهد و این یکی از رازو رمزهای آرمانی شدن شرکت های آرمانی است. برای حفظ اصول، مدیران موجود را پرورش دهید در طول تاریخ پربار شرکت های آرمانی فقط در چهار مورد جدا از هم ، تصدی مسئولیت مدیرعامل به عهده فردی خارج از سازمان سپرده شده است.
همانگونه که تجربه شرکت هایی نظیر جنرال الکتریک، موتورولا، پراکتر اند گمبل، بوئینگ، تری ام ، وهیولت پکرد به کرات ثابت کرده است . شرکت های آرمانی برای دست یافتن به تحول و افکار نو به هیچوجه ناگزیر از استخدام مدیر از خارج نیستند.
یافته ها و آموخته های ما از بررسی شرکت های آرمانی نشان می دهد که با استخدام مدیر از خارج، امکان آرمانی شدن شرکت ها بسیار دور از ذهن است . نکته بسیار مهم دیگر این است که هیچگونه ناسازگاری بین اجرای برنامه های مدیریت درونزا و ایجاد تحولات چشمگیر وجود ندارد.
پرورش مدیران وبرنامه مدیرگزینی، نامزدهای پرتوان و لایق داخلی، مداومت در ارتقاء مدیران داخلی، ضعف پرورش مدیر و برنامه ریزی ناقص برای گزینش جانشین مدیرعامل، کمبود نامزدهای پرتوان و لایق داخلی، خلاء رهبری، احساس بیماری و در نتیجه جستجو برای یافتن ناجی و نکته آخر این که اگر در شرکتی آرمانی کار می کنید و از کار خود راضی هستید ، آیا بهتر نیست در همانجا بمانید و مهار تهای خود را توسعه دهید؟
فصل نهم
پیشرفت، حد و مرز ندارد
مسئله اصلی شرکت های آرمانی این نیست که "کارها را درست انجام می دهند یا نه “یا” می توانند بهتر از این هم کار کنند یا نه “یا اینکه ” چطور کار کنند تا در رقابت جلو بیفتند . در این شرکت ها مسئله مهم این نیست که چه کنند تا کار فردای آنها از کار امروز بهتر باشد . شرکت های آرمانی این موضوع را همواره در دستور کار خود دارند و به بیان دیگر آن را نهادینه کرده و به صورت عادت ذهنی و رفتاری در می آورند. به طور طبیعی در شرکت های آرمانی، خوب کارکردن و عملکرد درخشان، هدف غایی نیست، بلکه حاصل و پیامد چرخه پایا ن ناپذیر “بهسازی خودخواسته ” و سرمایه گذاری برای آینده است . در شرکت های آرمانی خط پایان وجود ندارد . هیچگاه نمی گویند: “کار تمام شد ” هیچ مقطعی وجود ندارد که دنباله راه رها شود و از خیر بهره برداری از ثمره کار و تلاش قبلی بگذرند.
براساس یافته های ما، شأن و منزلت استثنایی شرکت های آرمانی، مسئول بینش بهتر یا راز و رمز خاص موفقیت آنها نیست. جایگاه رفیع آنها عمدتاً معلول یک علت ساده است:
در جهان اهمیت هیچ چیز به اندازه نظم نیست . جایی که نظم نباشد، هویت و شخصیت نیز وجود ندارد و بدون هویت و شخصیت، بالندگی معنا ندارد. ....
مشکلات و گرفتاریها ، سرچشمه و فرصت تلقی می شوند و معمولاً ما آنچه را که در جستجوی آن هستیم و برای آن تلاش می کنیم، به دست می آوریم. اگر مشکل داشته باشیم و براین مشکلات غلبه کنیم ، از نظرشخصیت و هویت رشد می کنیم و به کیفیتی می رسیم که زمینه ساز کامیابی و موفقیت است.
آسودگی هدف شرکت های آرمانی نیست. شرکتهای آرمانی در تمهید سازوکاری نیرومند هستند که ناخشنودی آفرین باشد و قبل از اینکه محیط بیرونی برای به سازی به شرکت فشار وارد کند، انگیزه لازم را برای این کار ایجاد کنند.
مدیران شرکت های آرمانی خود را مجبور نمی کنند بین کوتاه مدت و بلندمدت یکی را انتخاب کنند . آنها با برنامه ریزی و توجه به آینده به طور همزمان خود را متعهد به تحقق معیارهای کوتاه مدت نیز می دانند.
فصل دهم
پایان آغاز
“ اینجا کار تمام نمی شود. حتی آغاز پایان نیست، اما شاید پایان آغاز باشد.”
وینستون چرچیل
در دهه های اخیر، رسم شده است که شرکت ها برای تهیه و نشر انواع بیانه های خوب، مثل بیانیه آرمان، اصول ارزشی، رسالت، هدف غائی ، آرزوها، هدف ها، وقت و سرمایه ای کلان صرف کنند . این بیانیه ها خوب اند و حتی می توانند بسیار سودمند باشند. اما اصل و جوهره شرکتهای آرمانی بیانیه نیست.
خمیرمایه و جوهره شرکت های آرمانی، حاصل عجین شدن جهان بینی و پویایی منحصر به فرد آنها در قالب هدف ها، راهبردها، سودها، سیاست ها، فرآیندها، سخن فرهنگی ، رفتارهای مدیران، طراحی و آرایش ساختمان ها، نظام پرداخت ، نظام حسابداری، طراحی مشاغل، و خلاصه هر آنچه شرکت انجام می دهد است .
شرکت های آرمانی فضایی درست می کنند که همه کارکنان را دربرمی گیرد و به طور پیوسته آنها را در معرض رگبار پیام ها و علایمی قرار دهد که امکان بدفهمی جهان بینی و آرزوهای شرکت را از آنها بگیرد و سبب تحکیم و تقویت جهان بینی شرکت گردد.
شرکت های آرمانی مسا ئل را جدا از هم نمی بینند مثل برنامه ، یا راهبرد، یا روش ، یا سازوکار، یا هیجان های فرهنگی، یا نشانه ها و نمادها ، یا خطابه مدیرعامل در وصف حفظ جهان بینی و انگیزه آفرینی برای پیشرفت). هنر آنها در توجه همزمان و نگرش همه جانبه به امور است). بنابراین مسئله این نیست که این روحیه خوب است یا بد، مهم ، تناسب و سازگاری رویه ها با شرکت و جهان بینی و آرمان آن است.
چهار نکته اساسی به عنوان رمز و راز موفقیت بلندمدت و ماندگار شرکت های آرمانی:
شرکت های آرمانی لزوماً باهوش تر، فرمندتر، خلا ق تر، متفکرتر، و مستعدتر در پذیرش افکار نو نیستند و کارهایی که می کنند در حیطه توانایی همه مدیران و کارآفرینان در سرتاسر جهان است . کشش و گرایش سازندگان شرکتهای آرمانی در کسب وکار به طرف سادگی است. اما ساده مترادفِ آسان نیست.
دشوار و پرچالش. اما عملی و شدنی، بنای شرکت های آرمانی.
فصل یازدهم
انتخاب آرمان
“دست از اکتشاف نخواهیم شست مگر دوباره به جایی بازگردیم که سفر اکتشافی خود را از آن آغاز کرده ایم. این بازگشت به معنی شناخت مبداء حرکت است.” تی. اس. الیوت
واژه آرمان واژه ای است که به کرات به کار می رود اما به مفهوم آن کمتر توجه شده است . واژه آرمان،انواع معانی و مفاهیم را به ذهن متبادر می کند. گاه به یک دستاورد برجسته و مهم آرمان می گوییم . گاه به ارزش هایی که سبب پیوند افراد جامعه می شود آرمان گفته می شود. گاه آرمان هدف های جسورانه ای است که سبب برانگیختن افراد شود . گاه می گویند آرمان چیزی است ابدی و جاودانه و به عنوان شاهد، دلیل و فلسفه وجود سازمان ها را مثال می آورند. بعضی ها آرمان را چیزی می دانند که به درون انسان نفوذ می کند و سبب می شود تا انسان با تمام وجود بکوشد . بعضی ها آرزوهای خود را آرمان می نامند . به این ترتیب هیچکس در اهمیت آرمان تردید ندارد. اما به راستی معنای واقعی آن در این کتاب چیست؟
در این فصل مفهوم آرمان برای خوانندگان باز می شود و ناروشنی ها و ابهامهای آن زدوده می شود و برای تبیین آرمانی منطقی و روشن در سازمان، رهنمودهای عملی داده می شود.
آرمان از دو جزء ساخته می شود: جهان بینی و آینده مورد نظر
حتماً توجه دارید که این دو جزء نقش و ارزشی همسان دارند آرمان خوب بین این دو نیروی مکمل یعنی ین و یانگ تعامل ایجاد می کند. آرمان خوب آن است که مشخص کند ما از چه اصولی دفاع می کنیم و فلسفه وجودی ما که هیچ گاه تغییر نمی کند چیست و مشخص کند به کجا می خواهیم برویم چه دست آوردهایی خواهیم داشت و چه چیزها خلق خواهیم کرد که تغییر و پیشرفت لازم آفرینش آنهاست معنای پیگیری آرمان این است که برای حفظ اصول و حرکت پیشرونده به سوی آینده مورد نظر، باید از نظر سازمانی و راهبردی، حالت بسیج و همسویی وجود داشته باشد اگر این هسمویی و بسیج باشد، آرمان از پس ذهن به عینیت و واقعیت بیرونی می رسد.
جهان بینی محوری شرکت ها نیز به نوبه خود دربرگیرنده دو عنصر متمایز دیگر است . اصول ارزشی و هدف نهایی.
اصول ارزشی: به اصول بنیادی و ماندگار هر سازمان گفته می شود. شمار این اصول راهنما اندک ، ولی عمر آنها طولانی است و نیاز به داوری دیگران ندارند و برای کسانی که درون سازمان هستند ارزش و اهمیت ذاتی دارند . کسانی که کارشان تبیین اصول ارزشی شرکت است، باید پاسخ این پرسش ها را پیدا کنند:
بخش پایانی
سه پرسش اخیر از اهمیت بیشتری برخوردارند . زیرا مرز بین اصول ارزشی ماندگار و تغییرپذیر را با راهبردها و رویه های دائم التغیر مشخص می کنند.
هدف نهایی: دومین بخش جهان بینی، هدف نهایی یا فلسفه وجودی سازمان است . اگر قرار باشد به اجبار بین هدف نهایی و اصول ارزشی، یکی را انتخاب کنیم ما هدف نهایی را انتخاب می کنیم. زیرا نقش آن در الهام دادن و هدایت کردن سازمان ها بیش از نقش اصول ارزشی است . در عین حال تشخیص هدف نهایی، مشکل تر ا ز تشخیص اصول ارزشی است.
پیش بینی سیمای آینده: سیمای آینده مورد نظر، دومین جزء آرمان است و خود از دو جزء تشکیل می شود:
اسم کتاب که قشنگه. باید خودشو دید.
اسم کتاب استادانه انتخاب شده است.
این جیم کالینز کتاب دیگری دارد به نام بهتر از خوب با شعار "خوب دشمن عالی است". این کتاب را به عنوان یکی از بیست کتاب تأثیرگذار ادبیات مدیریت میشناسند و خود کالینز آن را نه به عنوان دنبالهی ساختن برای ماندن که پیشنیاز آن مطرح میکند. اگر ساختن برای ماندن را خواندید حتمن سری هم به بهتر از خوب بزنید؛ به خصوص فصل نهم آن که مقایسهی بسیار جالبی است بین این دو کتاب است.
شهرزاد گرامی
شما هر دوی کتاب ها را خوانده ای؟
به دلیل ضرورتهای کاری بیشتر اوقات کتابهای روز مدیریت یا حداقل خلاصهی آنها را میخوانم. خلاصهی این کتاب بهتر از خوب را هم اگر تمایل دارید برایتان بفرستم.
اگر زحمتی نیست حتمن بفرست و با اجازه ت در همین وبلاگ منتشرش می کنیم.
درود
امروز شما را و این سرای ناب را یافتم.
سرای اندیشه است و احساس، به ویژه این که درباره ی کتاب می گویی...بی نظیر است.
دوباره می آیم.سپاس
درود بر شما
از بازدید شما و دریافت پیام هایتان خوشحال خواهیم گشت.
با سپاس
و ابته این نوسینده کتاب دیگری دارد به نام «از خوب به عالی» ...آن هم در زمینه مباحث مدیریتی و استراتژیک بسیار راهگشاست.
دوستی گرامی خلاصه ای از آن را برایم فرستاده است از آن هم در اینجا خواهم نوشت.
با درود و آرزوی شادی و تندرستی برای شما
سپاس از مهر شما و تلاشی که در جهت گسترش آگاهی انجام می دهید!
امیدوارم در روزهای آینده در یکی از وبلاگهای خود از تجربیات واقعی سازمانی خود بنویسید تا من و دیگر دوستان علاقه مند هم با مرور تجربیات شما بهره مند شویم!
پیام شهرزاد را نیز خواندم و علاقه مند شدم تا کتاب دیگر جیمز کالینز را بخوانم!(این هم یکی از بازخوردهای خوب این کار شما در زمینه لینک دادن و معرفی کتابها است!)
همیشه سربلند و پیروز باشید!
درود بر شما
این کتاب به اینجا رنگ دیگری داده است . و برای آن از شما سپاسگزاری می کنم.
به نوشتن تجربیاتم فکر می کنم راستش اصلن وبلاگ نوشتن را برای فراموش کردن این تجربیات و در گوشه ای خلوت به علایق خود پرداختن، آغاز کردم . ولی از آنجاییکه جوان ها این روزها نشان دادند که برای ما چه آموزگاران خوبی هستند، حتمن به آن فکر خواهم کرد.
شهرزاد هم برایم خلاصه ای از آن کتاب را فرستاده است. اگر خواستار آن باشید می توانم برایتان بفرستم.
شاد و تندرست باشید
درود به شما و سپاس از مهرتان!
بله خرسند و شاد خواهم شد اگر به آدرس زیر پست الکترونیکی کنید:
persianminds@gmail.com
همیشه شاد و تندرست باشید!