کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

شازده احتجاب

نام کتاب : شازده احتجاب

 

نوشته هوشنگ گلشیری 

چاپ سیزدهم زمستان ۸۱ 

انتشارات نیلوفر

شازده احتجاب، آخرین بازمانده خاندان قاجار به سل موروثی مبتلا است. مراد، پیشکار سابق شازده و همسرش حسنی هر از گاه نزد شازده می روند و مراد خبر مرگ افراد خانواده و خویشان شازده را به او می دهد. شبی شازده مراد را در کوچه می بیند و وقتی درمی یابد که او فقط برای گرفتن پول نیامده است، گمان می کند که خبر مرگ خود شازده را آورده است. اجداد شازده در قابهای فاخر بر روی دیوار قرار گرفتند و در شب آخر زندگی او خاطرات خانوادگی و آن چه را که اجداد خون ریز او و خودش بر سر رعایا و نزدیکان شان آورده اند، به خاطر می آورد: «ماجرای کشته شدن مادربزرگ و برادر ناتنی شان به دست جد بزرگ به گلوله بستن عده ای از رعایا که به دادخواهی برخاسته اند و زجرکش کردن همسرش فخرالنسا». وقتی شب به پایان می رسد مراد، سوار بر صندلی چرخ دار، به کمک همسرش نزد شازده احتجاب می رود و خبر مرگ خود شازده را به او می دهد. انگار که شازده پیک مرگ خودش هم بوده است.

خوندن این کتاب درست همون احساسی رو به من  داد که  وقتی بوف کور  رو خوندم داستانی که از سیال بودن ذهن کمک می گیره و زمانهای درهم ریخته داره . شخصیت های های داستان اغلب یکی هستن و داستان از زبان شخصیتهای مختلف روایت می شه  این دو دویی ها یادآور همون آنیما و آنیموس میشه ... داستان چفت و بست خوبی داره  و سفر در لایه های متفاوت فرهنگ و باورهای ایرانی رو برای خواننده مقدور می کنه...

هوشنگ گلشیری در سال 1316در اصفهان به‌دنیا آمد. در سال 1321همراه با خانواده به آبادان رفت.
از سال 1321تا 1334در آبادان اقامت داشت که این دوره از زندگیش را باید شکل‌دهندهُ حیات فکری و احساسی او دانست. پدرش کارگر بنا، سازندهُ مناره‌های شرکت نفت بود، و ما مدام از خانه‌ای به خانهُ دیگر می رفتند. از سال 1334 تا 1352 هم در اصفهان زیسته است.گلشیری اولین داستانش را در سال 1337زمانی که در دفتر اسناد رسمی کار می کرد نوشت.
پس از گرفتن دیپلم، معلم شد، در دهی دورافتاده در سرراه اصفهان به یزد. گلشیری در سال 1338 تحصیل در رشتهُ ادبیات فارسی را در دانشگاه اصفهان آغاز کرد. آشنایی با انجمن ادبی صائب در همین دوره نیز اتفاقی مهم در زندگی او بود.
شرکت در جلسات انجمن صائب زمینه‌ساز آشنایی با برخی اهل قلم آن روز اصفهان شد که در نشست‌های ادبی دیگر تداوم یافت. آشنایی با برخی فعالان سیاسی در این جلسات او را وارد عرصهُ فعالیت سیاسی کرد که به دستگیری‌اش در اواخر سال 1340 انجامید. در پایان شهریور 1341 از دانشکدهُ ادبیات دانشگاه اصفهان فارغ‌التحصیل شد.

گلشیری در دوازدهم تیرماه 1378 جایزهُ صلح اریش ماریا رمارک را در مراسمی در شهر ازنابروک آلمان دریافت کرد.این جایزه به پاس آثار ادبی و تلاش‌های او در دفاع از آزادی قلم و بیان به او اهدا شد.
به دنبال یک دورهُ طولانی بیماری، هوشنگ گلشیری در 16 خرداد 79 در بیمارستان ایرانمهر تهران در گذشت و در امامزاده طاهر در مهر شهر کرج به خاک سپرده شد

 شازده احتجاب رمانی از هوشنگ گلشیری است که اولین بار به سال ۱۳۴۸ منتشر شد. پس از آن این رمان به چاپ‌های متعدد رسیده‌است و تا سال ۱۳۸۵ چهارده چاپ آن ارائه شده‌است. شازده احتجاب را جیمز باکن نویسنده اسکاتلندی به انگلیسی ترجمه کرده‌است. خود گلشیری این اثر خود را خوش‌اقبال‌ترین کتاب خود نامیده است. شازده احتجاب به زبان فرانسوی نیز ترجمه شده است.

فیلمی با همین نام و به کارگردانی بهمن فرمان آرا با اقتباس از این رمان ساخته شده‌است. 

نظرات 6 + ارسال نظر
فرناز چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:34 http://farnaz.aminus3.com/

این کتاب هم مثل بعضی کتابهای دیگری که همسن و هم نسل من هستند جوری در دسترس من بوده اند که یک عمر فکر کرده ام که وقت برای خواندش دارم و باز نخوانده ام متاسفانه .. بالاخره باید بخوانمش . خیلی سال پیش فیلم آن را دیده ام . گذشته از اینکه خیلی از آن زمان گذشته است بشدت معتقدم که حتی حوش ساخت ترین فیلم ها جای کتاب را نمی گیرند .
ضمنا مرسی از بیوگرافی مختصر و مفید .

خب من هم از دیدن تصویر لذت می برم و هم از خوندن تصاویر .
خواهش میکنم

خودم چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 14:19

سلام و درود به همه دوستان
با عرض احترام اگر تا شنبه نتونستم نظرات شما رو پاسخ بدم و تایید کنم بنده ی در سفر را عفو بفرمایید

آمرداد پنج‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:14 http://amordad77.blogfa.com

راستش 2 بار اقدام به خوندن کتاب کردم اما واسم سنگین بود خیلی

[ بدون نام ] جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 14:59

شازده احتجاب را خریدم ولی قبل از خواندنش فیلمش را دیدم. از آنجا که به بهمن اطمینان کامل دارم دیگر کتاب را نخواندم. مطمئن هستم که اگر فیلم با کتاب هم خوان نبود حتمن اعتراضی از سوی هوشنگ می شد. چه بسا فیلم با نظر هوشنگ درست شده باشد که جزییات تیتراژ فیلم را به یاد ندارم که آیا هوشنگ هم دخیل در فیلمنامه بوده یا نه ولی بهرحال به جز یکی دو پلان چیزی از آن را به خاطر ندارم. روشن ترین پلانی که به یاد دارم پایین رفتن جمشید مشایخی در نقش شازده احتجاب از یک پلکان دواری بود که به درستی نشان از انقراض و سقوط یک خاندان بود. خاندانی که سالها برا ین کشور حکومت کردند. حکومت که چه عرض کنم. دیکتاتوری کردند. نمی دانم در کتاب این پلان-سکانس چگونه نوشته شده ولی نسخه سینماییش به زیبایی هرچه تمامتر سقوط امپراتوری قاجار را نشان می داد.

درسته فرمان آرا بسیار زیبا ساخته من با شما موافقم کار درستی کردید

مهدی جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 19:54 http://www.aamout.com/

سلام مریم خانم. آموت چند تا کتاب خوب جدید منتشر کرده. دیدید؟

بهاره جمعه 15 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 18:03 http://g0lbahar.blogsky.com/

سلام ...
من امروز این کتاب تموم کردم ولی دوباره از اول شروع کردم به خوندن.
راستش تشخیص اینکه هر جمله از داستان دقیقا از زبان کدوم شخصیته برام سخته
ولی کل ماجرا کتابو می تونم بفهمم
بازم ممنون از وبلاگ مفیدتون

ممنون از شما.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد