ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
نون نوشتن
اثر محمود دولت آبادی
نشر چشمه، زمستان 1388
در مورد معرفی استاد دولت آبادی واژه ای که حقیقت مطلب را ادا کند چیزی به ذهنم نرسید اما همین بس که قلمش و گفتارش پویایی منحصر به فرد خودش را دارد حتی در یادداشت های شخصی....
نون نوشتن اونطور که در ابتدای کتاب اومده احوال سالیان 59 تا 74 استاد در 60 یادداشت کوتاه و بلند می باشد. دولت آبادی در این کتاب ذهنیات مکتوبش را به چاپ رسانیده که به نظر من برای هر اهل کتابی و هر شخص دست به قلمی جالب و حتی می تواند نمونه بی بدیلی باشد. خواندن تفکرات یک نویسنده ی هنرمند بزرگ خالق کتاب بی نظیر کلیدر برای من موهبتی بود :
![]() |
آنچه در این گاهی نوشتن ها آمده است در مسیر مدتی پانزده – شانزده ساله نوشته شده و هیچ کوششی به جهت تغییر یا تحریف آنچه اندیشیده و نوشته ام انجام نگرفته. خواسته ام هر آن چه در هر هنگام یادداشت کرده ام بیاید، از آن که خود بدانم در چه گاه چه می اندیشیده ام و شما نیز اگر خواستید بدانید ! دولت آبادی 15 مهر ماه 1388
بخشی از متن شماره 40 :
« نمی دانم برای که و خطاب به که می نویسم ! فقط احساس می کنم که باید بنویسم. زخمی هستم و احساس می کنم زحماتم دارند پایمال می شوند، و اگر در این خاموش ترین دفتر، سخن از آن به میان می آورم از این روست که جایی برای بیان آن نمی بینم. هیچ کس و هیچ نهاد و مقام مسئولی به من پاسخ نمی دهد. شاید زمانی دیگر ، وقتی کسی این یادداشت ها را می خواند ............... »
« سالها می گذرد که من به مناسبت کارم نویسندگی، به نسبت بضاعت خودم ، همیشه به زبان فارسی و امکانات و ظرفیت های زبان اندیشیده ام. یکی از مراحل اندیشیدن درباره ی زبان وقتی بود که در زندادن اوین ماه های آخر محکومیت خودم را می گذرانیدم به سال 1355. »
« اندیشیدن را جدی بگیریم. اندیشیدن. آن چه ما کم داریم ، مردان و زنانی است که اندیشیدن را جدی گرفته باشند.... »
گاهی به سراغ این کتاب میروم و عین دیوان حافظ چند خطی از آن را میخوانم. چون دیگر کتابهای محمود دوستش دارم.
راست می گین آدم می تونه بهش تفال بزنه
حقا که واژه ای نیست که تمام صفات ایشون رو توی خودش جای بده. دستتون درد نکنه و معرفی کاملی بود.
خواهش می کنم
جالبه و زیبا،اینکه دست نوشته هایی قدیمی داشته باشی و جسارت کنی و بدون دست بردن توشون چاپشون کنی نشون میده مدتهاست در اوج پختگی به سر میبری و ...
حیف هنوز جرات نکردم کلیدر و جای خالی سلوچ رو بخونم!
نوشتن این استاد را دوست دارم من با کلیدر زندگی کردم و این کتاب را وقتی میخوانی بعضی جاهایش تاسف میخوری و بعضی جاها به پختگی نویسنده و خامی خودت ..........چه بگویم
من بدون اجازه شما مدتهاست شمارا لینک کردم چون از وبلاگ شما خوشم آمد و بنظرم خیلی پر محتوا میاید
اگر خلاصه ای از کتابی که خوانده ایم را بخواهیم برای شما بفرستیم به چه شکل باید عمل کنیم و در ضمن من امکانات اسکن کردن جلد کتاب را ندارم ممنون میشم راهنمایی کنید
در مورد ارسال خلاصه کتاب باید عضو بلاگ باشید و این با ارتباط با مدیریت بلاگ یعنی آقای محسن مهدی بهشت میسر می باشد
------------------------------------------
برای جلد های کتاب هم احتیاج به اکن نیست خدا پدر و مار گوگل و تصاویرش رو بیامرزه که کار همه رو راحت کرده صفحه گوگل رو باز کنید اون بالا آیکون تصاویر رو انتخاب کنید و هر عکسی که دوست دارید سرچ نمایید
باید کتاب جالب و خواندنی باشه
من پارتی بازی می کنم به سود خودم و این کامنت را جواب می دهم. امیدوارم خانم مریم هم ببینند و نظرشان را بدهند.
من نمی دانم که شما چند ساله هستید. کسانی که در سن و سال من هستند، یعنی دور و بر شصت سال. و یا بیشتر، که خاطرات مشترک زیادی با محمود دولت آبادی دارند، لذت بیشتری از آن می برند.
ولی در جمع کتابی خواندنی است. خیلی هم خواندنی.
محسن