درباره من
پیوندها
- بعد از بیست و سه
- شاهنامه خوانی
- صداهایی که می شنویم
- فیلم هایی که می بینیم
- عسکهایی که میگیریم
- نوشتار - علی اکبر علامتی
- یک لقمه شعر - محمدجواد کشوری
- پلان های روزانه
- یادداشت های شب مهتابی
- ستیزه گر مهربان
- مرغ گرفتار
- هفت پرده
- قرآن - حافظ - سعدی - مولوی - شاهنامه
- قصه های من و کتابام
- داستان های خیلی خیلی .... کوتاه
- فرهنگ لغت فارسی
- راوی-کتابخانه صوتی نابینایان
- معرفی کتاب از فرانک
- آتشی که نمیرد
- پارس بوک
- این دلتنگی ها برای کسیست؟؟؟؟
- Shooting Star
- فصل پنجم
- هم نورد
- کتابخانه بین المللی کودکان
- امرداد
- فقط یک بهار
- کتاب نوشت
- دانیال نامه
- قصه شهر سنگستان
- ترمه
- کتاب هایی که حرف می زنند
- پی دی اف سرا
- کتاب داری و اطلاع رسانی
- همایش شاهنامه
- دل نوشته های من
- تو را من چشم در راهم
- مازس
- سلام زندگی
- سایت دیباچه
- مداد سیاه
- یه روز خوب می آد
- واژه یاب
- کتاب خانه دیجیتالی جهان
- یه درخت پر شکوفه
- کتاب نیوز
- آه هایی که می کشیم
- انسی
- فرانک در آستانه
- بقچه ی کتاب
- ترانه ی باران - شکوفه
- بای بوک
- خرد یا عقل
- در سکوت
- کلاغی در برف
- باشگاه ِ کتاب ِ مهشید
- معرفی کتاب - مدرن و پست مدرن
- کتاب
- کهنه کتاب سعید
- نخلستان
- انتشارات روشنگران و مطالعات زنان
- انتشارات میرماه
- لغت نامه دهخدا
- جلد
- دانلود نسخه ی دست نویس بوف کور
- حکیمانه
- نیلوفرانه
- و حرف هایی برای نگفتن
- مرواریدی از جنس کتاب
- سپیدارها در باد می قصند
- باغ فرهنگ
- میله بدون پرچم
- تکیه بر باد
- کتابنامه
- مشق مدارا
دستهها
جدیدترین یادداشتها
همه- مرگ در می زند
- معمای آرومونت
- موزه ی معصومیت
- و تو چه می دانی درد یعنی چه؟
- اتفاق
- دو دنیا
- پاریس، جشن بیکران
- سینما به روایت هواردهاکس
- روح ناآرام
- جهان ساعت هایش را با چشمان تو کوک می کند
- من یک درختم
- دکمه
- در رویای بابل
- جستارهایی در باب عشق
- عشقهای زودگذر ماندگار
- سیندرلاهای مسقط
- دریاس و جسدها
- حاشیه نشین های اروپا
- شما که غریبه نیستید
- چقدر خوبیم ما
- زنی عاشق زیر باران
- سایه ای در میان شما
- مرد صد سالهای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد
- وقتی یتیم بودیم
- با آخرین نفس هایم
- زنی با موهای قرمز
- مردی که کشتمش
- مردان بدون زنان
- ایرانیات در کتاب بزم فرزانگان
- شهر همنوازان سپید
- یک گل سرخ برای امیلی
- پس باد همه چیز را با خود نخواهد برد
- شهر همنوازان سپید
- دوازده داستان سرگردان
- کتابامون در 1395
- مرگی بسیار آرام
- داشتن و نداشتن
- ملت عشق
- نام من سرخ
- سخنی با ناشران
- بهترین بچهی عالم
- مرگ تک فرزند دوم
- بدرود امیر
- رومان نویس ساده نگر و رومان نویس اندیشمند
- درخت ارغوان (نامههایی از پراگ)
- قصر پرندگان غمگین
- زن وسطی
- سالی که گذشت
- عمویم جمشیدخان، مردی که باد همواره او را باد با خود میبرد.
- بختیار علی
نویسندگان
- محسن مهدی بهشت 162
- حسام دهقانی 12
- فیروزه 6
- ترانه مهدی بهشت 5
- پروانه اسماعیل زاده 70
- فرناز 18
بایگانی
تقویم
فروردین 1403| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | ||||
| 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
| 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
| 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
| 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
جستجو
چه وقت به پزشک مراجعه کنیم؟
چه وقت به پزشک مراجعه کنیم؟
ویراستار: آلیس فاینستاین
ترجمه: رشاد مردوخی
نشر نی، سال 1375
552 صفحه
7600 تومان
***
چندی پیش دوست خوبمان، آقای رشاد مردوخی، این کتاب را به من دادند. احساس کرده بودند که دیگر وقتش رسیده که من یکی از این ها داشته باشم. حدس ایشان پر بیراه هم نبود. با توجه به این که از جمله انسان هایی هستم که تا رو به قبله دراز نشوم از مراجعه به پزشک خودداری می کنم، این کتاب برای من خیلی خوبست. همین طور برای کسانی که با کوچکترین احساس ناراحتی، وقتی از پزشکی می گیرند و بعد از یکی دو ساعت انتظار دری در مقابلشان باز می شود و آن ها را به درون می خواند و .......
کتاب، حدود دویست و پنجاه شکل ناراحتی و بیماری را در بر میگرد. که در دو بخش صفحه ای و الفبایی، فهرست بندی شده است. چه وقت به پزشک مراجعه کنیم را که به دست بگیرید، در نگاه اول با تند خوانی در مورد ناراحتی های گذشته و حال خودتان آن را ورق خواهید زد. و در موردش کنجکاوی می کنید. آنگاه می توانید کتاب را چون یک مرجع قابل اعتماد در کتابخانه بگذارید و در گاه نیاز به سراغش بروید.
رشاد مردوخی در مقدمه کتاب چنین می نویسد:
وقتی بدن بخواهد پیامی مبنی بر وجود خطایی در کار خود بفرستد، یک نشانه بیماری بروز می دهد. نشانه ها اغلب دردناک و گاه ناخوشایند هستند. آیا دوست دارید که بدن این علائم را نفرستد؟ مطمئنن خیر.
کشف رمز این علائم یک امر حیاتی است. فهمیدن این که چه چیز باعث چنین نشانه ای شده است، اغلب به رفع اشکال و گرفتاری بدن کمک می کند. اگر غذای مناسب نمی خورید یا ورزش کافی نمی کنید، اگر در معرض چیزی قرار گرفته اید که برایتان ضرر داشته است، بدن با فرستتادن یک یا دو نشانه آن را به شما اطلاع می دهد.
گاهی کشف رمز این نشانه یا پیام آسان است. به زبان ساده، پیام "سردرد" ممکن است بخواهد بگوید: "در مهمانی دیشب مگر مجبور بودید تا دیر وقت بمانید و آنقدر دیر بخوابید؟ می توانستید کمی زودتر خداحافظی کنید". اما گاهی فهم پیام آسان نیست و علوم پزشکی فقط چند احتمال و پیشنهاد را می تواند برای آن ها ارائه کند.
این کتاب ترجمه مقالات کتاب علائم، علل و درمان آن هاست که در سال 1994 توسط ویراستاران مجله بهداشتی پیشگیری، تهیه شده و انتشارات رودیل آن را به چاپ رسانده است و در آن ، از نظرات بیش از 450 پزشک متخصص در بیمارستان ها، دانشگده های پزشکی، و مراکز درمانی برجسته استفاده شده است.
مطالب این کتاب در مورد درک و فهمیدن پیامی است که بدن می فرستد و این که چه اقدام هایی می توان برای رفع آن انجام داد. شاید علائم و پیام های ارسالی بدن کم باشد و شما بتوانید آن ها ار به خوبی درک کنید. و از این طرق راه حفظ سلامتی خود را بیابید. این مطالب فقط به عنوان مرجعی برای دادن اطلاعات و کمک به شناخت علام عدم سلامت بدن است، نه راهنمایی برای خود درمانی، یا جایگزینی برای درمان توصیه شده توسط پزشک. اگر احساس می کنید دچار بیماری شده اید، حتمن دستورات پزشک معالج خود را مقدم بر هر مطلب دیگر به کار ببنیدید.
***
و بعد از این مقدمه بلافاصله کتاب شروع می شود.
چه وقت به پزشک مراجعه کنیم؟
اگر دردی چون درد اسباب کشی یا خانه تکانی در کل بدن آغاز شود.
"اگر درد بیشتر از پنج روز ادامه یابد یا بیشتر شود."
..............
چشم. حالا دنیا را چه دیدی، شاید هم در کتاب اشاره ای به این که در این مورد ویژه چه بکنم بود. چرا که با ورق زدن کتاب این را دیده ام.
ولی اگر در هر نقطه ای از بدن احساس فلج بودن به ما دست داد بلافاصله و بدون خوردن هیچ گونه قرصی باید به پزشک مراجعه کنیم.
کتابیه که خوندنش واسه کسایی که به سلامت اهمیت می دن لازمه . ممنون از پیشنهاد
550 صفحه ترجمه ی کتاب پزشکی بی گمان کار سنگینی بوده است و کتاب خواندنی .
نه رشاد جان.
زدی تو خال.
هدیه رو می گم.
به ویژه این جایش:
چه وقت به پزشک مراجعه کنیم؟
وقتی که:
به طور ناگهانی نقاط نورانی چشمک زن یا نقاط ثابت همراه با کدورت دید یا سایه دار بودن آن دیده می شود.
لکه ها بعد از وارد شدن ضربه ای به سر دید می شوند.
«وقتی بدن بخواهد پیامی مبنی بر وجود خطایی در کار خود بفرستد، یک نشانه بیماری بروز می دهد. نشانه ها اغلب دردناک و گاه ناخوشایند هستند. آیا دوست دارید که بدن این علائم را نفرستد؟ مطمئنن خیر.
کشف رمز این علائم یک امر حیاتی است. فهمیدن این که چه چیز باعث چنین نشانه ای شده است، اغلب به رفع اشکال و گرفتاری بدن کمک می کند....»
این توصیه را از کسانی که با بیماران زیادی در درازای سالهای زیادی سرو کار داشته اند ، شنیده ام. این نکته موجب شده تابه این نشانه ها خیلی اهمیت دهم و اولین کارم این است از گوگل کمک بگیرم که گاهی به نتایج ترسناکی می رسم.
وقتی این موضوع را با پزشک ها مطرح می کنم که در اینترنت چنین دیدم و چنان خواندم ، واکنش ها گوناگونی از خود نشان می دهند.
تا کنون تنها یک خانم دکتر زنان کمی مسخره ام کرد ولی دیگران همه در سکوت زل زدند و به من نگاه کرده اند و یا اگر تلفنی موضوع را مطرح کرده ام و چهره شان را ندیده ام فقط دستوراتشان را که فورن میری فلان آزمایش را می دهی، شنیده ام.
فکر می کنم این کتاب باید مرتب تر و سنجیده تر از مطالب پراکنده ی اینترنتی باشد.
پزشکان معمولن به اینترنت مراجعه نمی کنند. اصلن به کامپیوتر مراجعه نمی کنند. امیدواترم دکتر رشاد این را به دل نگیرد. این را به او نگفتم. چون او یک دستش کی بورد است و یک دستش قلم. کلن عرض کردم. پزشکان با این مقوله اینترنت بیگانه هستند.
احساس فلج بودن در نقطه ای از بدن ؟ حتی مغز ؟؟!! من کلا احساس فلج بودن در مغز می کنم باید به پرشک مراجعه کنم یا به روانپزشک ؟؟!!!
کاش یک نفر هم به من کتابی هدیه میداد به اسم چه وقت به پزشک مراجعه نکنیم ! در یکسال گذشته عمرم در بیمارستان و در کنار پزشک ها گذشت :(
من مغز را نگفتم. مثلن دست و انگشت و پا و دل و روده را عرض کردم. مغز شما سالم است. این را من می دانم. بگردید و احساس فلج بود در سایر اندام ها بکنید. مغز شما سالم است. اگر احساسی این چنینی دارید در اثر تاثرات افلیج های دیگری است که .......... بیخیال. سانسور کردیم.
من می توانم به شما کمک کنم. من که این کتاب را مطالعه کرده ام می گویم:
خیلی وقت ها بهتر است به پزشک مراجعه نکنید.
من خودم از صمیم قلب امیدوارم که مراجعه شما به پزشکان خیلی خیلی خیلی هم که به درازا بکشد تا آخر بهار نود نباشد.
و چه لذت بخش است دیدن شما که به پزشک مراجعه نمی کنید در یک تابستان گرم و طولانی. یعنی تابستان یک هزار و سیصد و نود خورشیدی.
حدس می زدم آقای رشاد باید دکتر باشند چون ترجمه ی این کتاب تخصص لازم دارد.
دیروز رفتم سایت کتابخانه ای که در آن عضوم خواستم کتاب را به امانت بگیرم تا وقتی این پست روی صفحه است در باره اش بنویسم تا دراولین فرصت از مقابل دانشگاه تهیه ش کنم. کتابخانه ی من این کتاب را نداشت ولی در بسیاری از کتابخانه های شهر این کتاب وجود دارد.
نشر نی در کریم خان بود و مدتی است فروشگاهش را بسته است. و این خبر برای همه ی اهل کتاب ناخوشایند بود.
راستش دوست نداشتم این کتاب اینجا معرفی شود. و فضای ادبیات و اندیشه را با مسائل پزشکی آلوده کند. این از بد روزگار است که من چنین کتابهایی را ترجمه میکنم.
با پوزش بسیار در مورد گفته‌های سرکار خانم پروانه باید بگویم زیاد به دل نگیرید. خیلی آدم‌ها هستند چون عقلشان به چیزی نمی‌رسد نگاه عاقل اندر سفیه به مخاطب می‌کنند. امیدوارم پزشکی از اینجا گذر نکند و به او بر نخورد، ولی از زمانی که از حرفه طبابت کنار گرفتم (یا گرفتانده! شدم) و به ادبیات و تاریخ و فلسفه روی آوردم دنیایی را کشف کردم که به ندرت در تصورات یک پزشک می‌گنجد. و با همه‌ی مشکلاتم حاضر به بازگشت به تفکر بسته‌ی آن دوران نیستم.
سرکار خانم فرناز، کاش می‌توانستم چنین کتابی هدیه کنم،.... ولی با کمال میل حاضرم از این یکی یک جلد هدیه کنم. فکر کنم بتوانید تا حدی همان نتیجه را بگیرید.
در آخر، به همه‌ی دوستان: تنتان به ناز طبیبان نیازمند مباد!
این وبلاق وزین نامش کتابهایی که می خوانیم است. هر چه بخوانیم می نویسیم.
ترانه هم در اولین فرصت کتابهایی که به او دادی را این جا می نویسد.
سلام بعد از مدت ها
ببخشید از این همه غیب شدن
این روزا خیلی اوضاع خرابه
________________________
از اون کتابایی نیست که من بخوام بخونم .
ولی بهتر از کتابای مشابه خودشه بنظرم .
در هر حال ممنون : )
خوش آمدی. کتاب تازه چی می خواهی برایمان اینجا بگذاری؟
درسته. شونصدسالی مونده که این کتاب به دردت بخوره.
سلام
وبلاگ خیلی عالیی داری
من معتقدم که وبلاگ های کتاب و معرفی کتاب، باید از هم دیگه حمایت کنن به همین دلیل ، وبلاگ شما رو لینک می کنم.
شما هم لطفاً وبلاگ من رو با این نام لینک کن:
Story Land
هر کس ما را لینک کند، ما او را لینک می کنیم. ثابت باشد ثابت و روزانه باشد روزانه.