ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
پستهی لال سکوت دندان شکن است
اکبر اکسیر
شعر طنز
چاپ ششم- 1391 – انتشارات مروارید
100 رویه – 44000 ریال
***
از آجیل سفرهی عید
چند پستهی لال مانده است
آنها که لب گشودند، خورده شدند
آنها که لال ماندهاند، میشکنند
دندانساز راست میگفت:
پستهی لال، سکوت دندان شکن است!
مدتها بود که این شعر و نیز اشعار طنز زیادی را در اینترنت میدیدم که نام حسین پناهی را یدک میکشید. تا چند روز پیش که روبروی دانشگاه کتابی با نام "پستهی لال ........" را دیدم که نام اکبر اکسیر به عنوان صاحب اثر روی آن بود. بعد از خریدن و خواندنش هر چه بیشتر به این باور رسیدم که چقدر ما بی شناخت و بی مداقه و بی اختیار هر آنچه که در اینترنت میبینیم را کپی، پیست میکنیم. تازه وقتی میگویم ما، منظورم کسانی است که بالاخره کامپیوتری دارند و پشت آن مینشینند و با آن کار میکنند. که بنا بر آماری این ما، در یک در صد بالای جامعهی جهانی، جا خوش کرده است. وای به حال نود و نه درصد بقیه.
راستش خود من از این که حسین پناهی این همه شعر و نوشته دارد و تا زنده بود چیزی از آن را من یکی حداقل ندیده بودم تعجب میکردم. و بعد از دیدن این کتاب معلوم شد که، حق با من بوده است.
کتاب شامل یک مقدمه در بارهی شعر امروز ِ امروز ایران و حدود هفتاد قطعه شعر طنز کوتاه دیگر، در قد و قواره همان که در بالا نوشتم است.
در مورد شعر طنز خود من به شخصه آنچه که قبلن در جاهایی مانند روزنامه توفیق چاپ میشد از ابوالقاسم حالت و سایر شاعران آن روزگار را نمیخواندم. شاید به قول اکبر اکسیر که در مقدمه ی کتاب آورده است، شعرها طولانی بودند. که این امر در این کتاب نیست. این اشعار بعضن به شکل پیامک در گوشی ها و یا سایر صفحات اجتماعی آورده میشود که شوربختانه کسی نامی از شاعر بزرگوارش نمیبرد.
اکسیر در مقدمهی کتاب در مورد خودش میسراید:
همچو حافظ به رغم مدعیان / شعر رندانه گفتنم هوس است
طبق معمول اکبر اکسیرم، اهل و ساکن آستارا، دبیر بازنشستهی ادبیات فارس و دانش آموز دورهی شبانه شعر. در آستانهی پنجاه و چهار سالگی در جوار زندگی مشغول شعرم و با شعر مرگ را به تاخیر میاندازم.
یکی دیگر از اشعارش را برایتان مینویسم:
باور کنید من نمونهام
دوست و دشمن اقرار میکنند من نمونهام
ملیحه هم تاید میکند من نمونهام
اول باور نمیکردم من نمونهام
حالا باور میکنم من نمونهام
لطفن، قبل از ساعت 8
مرا به آزمایشگاه تحویل دهید!
باقی را بروید و در کتاب بخوانید.
در پایان، امروز که این یادداشت را داشتم منتشر می کردم عکسی دیدم که امضای خانم ملیحه را داشت. همسر آقای اکبر. بد ندیدم که آن را هم در زیر بیاورم. خانم ملیحه یا خود دستی در طنز دارند یا کمال هم نشین در ایشان اثر کرده است.
این اکبر آقا حرف نداره بخصوص وقتی خودش شعراشو با اون لهجه میخونه، اومده بود شبکه چهار خیلی حال کردم باهاش
کاش می شنیدم. اینترنت می گردم ببینم پیدا می کنم.
سلام
اتفاقی به وبلاگتون سر زدم
از شما بخاطر مطالبی که گذاشتید تشکر میکنم
روز و زوزگار خوش
ممنون.
سلام دوست عزیز. دعوت میکنم از داستانهای مسابقه من دیدن کنید ، مطالعه بفرمایید و سه تا از بهتریناشو انتخاب کنید و بهم کامنت کنید.ممنون میشم.منتظرم[لبخند]
چشم.
ها ها ها
کلی خندیدم
چند وقت پیش این کتاب را خریدم بسکه از نام دو پهلو و هوشمندانه اش لذت برده بودم .. بعد هم آنرا خواندم و باز بیشتر ... با خودم گفتم شاید جعفر پناهی و این آقا حال و هوایی از یک جنس داشته اند ..
از این بی مسئولیتی ما آدمها در قبال خیلی چیزها و اینترنت بگذریم ...
این جمله شما خیلی درست به نظر می آید:
جعفر پناهی و این آقا حال و هوایی از یک جنس داشته اند.
واقعا ناراحت کننده است که هر حرفی رو بدون توجه نشر میدن . از کورش کبیر گرفته تا معاصرای خودمون .
من زیاد اهل شعر نیستم ، ولی بازم ممنون از معرفی.
این ها به شکلی می توان گفت خیلی هم شعر نیستند. خواندنشان لبخندی بر لب شما می نشاند و چه بهتر از این؟
سلام مرسی سرزدی .. نمیدونم این اجیل رو پناهی گفته یا اینیکی که شما میگی ..
ینی این کتاب هم دلیلی نیست بر این که آجیل مال پناهی نیست؟ کتاب رو که دارید می بینید. ینی اکبر اومده نوشته ی حسین رو به نام خودش چاپ کرده؟
من که دعوا ندارم با کسی میگین اکبر گفته گفته دیگه حتما من نمیدونم خبر ندارم اصا نمیشناسم اینی که شما میگی اسمش هم نشنیدم تا حالا
مگه من دعوا کردم؟ تازه آخر پاسخم یک لبخند هم گذاشتم که ردی از دعوا توش نباشه. اینجام یکی دیگه میگذارم.

منم تا روزی که این کتاب را ندیدم، نام اکبر اکسیر را نشنیده بود.
ببخشید شما ادرس دقیق وبتون ننوشتی .. فقط یه ادرس که میره قسمت نظراتتون
ببخشدید منو. من آدرس این یادداشت که "پسته ی لال سکوت دندان شکن است" رو نوشتم. خب نظراتم زیرشه. شمام توی همین یادداشت دارین کامنت می زارین. شاید نمایشگر شما بخش های بالای نظرات رو نشون نمی ده و با اسکرول کردن باید برید بالا؟ نمی دونم. ولی اگر کلن آدرس وبلاک کتابهایی که می خوانیم رو بخواین اینه:
http://ketabamoon.blogsky.com/
که پسته ی لال .... یکی از یادداشت هاشه.