ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
"از متن یک کتاب چیزی جز اندیشه های مجرد آن باقی نمی ماند"
بهومیل هرابال
چند خطی از کتاب را برایتان خوانده ام. بشنوید.
تنهایی پر هیاهو
اثر: بهومیل هرابال
برگردان: پرویز دوایی
نشر آبی – چاپ یازدهم – 75000 ریال
***
بعد از باز کردن جلد می خوانیم:
چاپ یازدهم تنهایی پر هیاهو، پس از دو سه سال پر ماجرا که "ممنوع الانتشار" اعلام شده بود، به برکت دولت تدبیر و امید و مقامات جدید وزارت ارشاد اکنون در اختیار شماست.
بیان آنچه در چند سالهی گذشته بر ما و دیگر ناشران گذشت، تکرار مکرر است. فقط از زبان سعدی بزرگ، افصح المتکلمین، تکرار میکنیم:
جهان ای برادر نماند به کس / دل اندر جهان آفرین بند و بس
مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت / که بسیار کس چون تو پرورد و کشت
***
بهومیل هرابال نویسندهی معاصر چک است که قبل از این کتابی از او نخوانده بودم. البته مقصر هم نبودم، چرا که این، اولین کتاب اوست که به پارسی برگردانده شده و راستش را بخواهید دیدن نام مترجم آن، پرویز دوایی، مرا به خواندنش ترغیب کرد. دوایی را می شناختم و از او در این جا نیز یاد کرده ام. وی از آنجا که حدود چهل سال می شود ساکن چکاسلواکی است، زبان کتاب را همچون پارسی میداند و با احاطهی کامل به این زبان، کتابی برابر ما نهاده که گویی به زبان یک ایرانی و به پارسی نوشته شده است. روان و صمیمی.
بهومیل هرابال، در دانشگاه دکترای حقوق گرفت. دوره هایی نیز در فلسفه و تاریخ هنر گذراند. ولی به طول کلی در رشتهی خودش کار نکرد و روی به مشاغلی به قول خودش جنون آمیز آورد. کارهایی همچون، کارگر راهآهن، مسئول خط و راهنمایی قطارها، نمایندهی بیمه، دستفروش دوره گرد اسباب بازی، کارگر ذوب آهن و در نهایت کار در کارگاه جمع آوری و بسته بندی کاغذهای باطله.
هر یک از کتابهایش مربوط به یکی از این مشاغل است. از جمله همین تنهایی پرهیاهو، برمیگردد به کار آخری که نوشتم.
البته در تاریخ حاکمیت کمونیستها بر چکوسلواکی کاری که هرابال میکرد، عجیب نبود. چه بسا روشنفکران و اندیشمندانی که به اجبار به کارهایی نظیر آنچه نام بردم گمارده میشدند. ولی این کارها توسط هرابال داوطلبانه انجام میشد.
تنهایی پرهیاهو، آنچه که بر ذهن یک کارگر پرس و بسته بندی کتاب است را روایت میکند. با کتاب به سان یک موجود زنده برخورد میکند و مدام با آنها حرف میزند. یا با خودش و ذهن خودش که بخش بزرگی از آن کتاب است.
دورانهای تلخ گذشته بر تاریخ چکوسلواکی زنده شده و میمیرند. هر حاکمیت جدید و ایدئولوژی جدیدی که بر آن کشور حاکم میشود، کتابهای حاکمیت قبلی به دستگاه کاغذ خرد کنی سپرده شده است.
یکی از کارهای زیبایی که میکند، در هر بسته کاغذی که بستهبندی میکند، یک کتاب سالم میگذارد. هر از گاهی کتابی نایاب را هم برداشته و به خانه میبرد. بالای تختش جایی برای آنها درست کرده و در نهایت هرشب زیر چیزی حدود یک تن کتاب میخوابد.
چند نفری نیز هستند که او گاه به گاه کتابهایی را از تودهی تلانبار شده برای پرس، پیدا میکند و برایشان میبرد. از هر جنس و قماشی هم هستند. در مقابل، آنها نیز، پولی به او میدهند. لازم به یادآوری است که این کار الزامن مخفیانه نیست. ولی گاه میتواند برای او خطر هم داشته باشد. از جمله وقتی کتب مذهبی را برای کشیشی میبرد.
کتاب را بخوانید. بی بدیل است. اگر آن را به دست بگیرید مشکل تا تمام شدنش زمین بگذارید. هرابال وقتی زنده بود، به قول میلان کوندرا ،که در اینجا بسیار شناخته شده هم هست، "بزرگترین نویسندهی معاصر چک است."
وی متولد 1314 است. بسیاری کتابها از جمله همین تنهایی پر هیاهو را در زمان اشغال کشورش به دست نیروهای روسیه نوشت. در آن زمان چند سالی ممنوع القلم بود. هرچند همین اشغالگران بعد از چندی دیدند که کتابهای او فارغ از تاریخ و روز و ماه و سال اند. هرابال در سال 1997 به علت بیماری و در سن هشتاد و سه سالگی در بیمارستانی بستری شد. روزی گفت: می خواهد برود و به کبوتران دانه بدهد. به بالکن رفت و از آن جا به پایین پرید؟ پرواز کرد؟
تنهایی پرهیاهو را بسیاری تجربه کرده اند. گیرم نه به عنوان یک شغل، یک کار، که به شکلی دیگر. نسل من این تجربه را دارد. نسلی که خیلی از کتاب هایی که یک روزی داشت را دیگر ندارد. .......... بگذریم و تمام کنیم.
هرابال، در مورد کتاب خودش میگوید:
یگانه هدف و معرف حضور من بر عرصهی این سیاره آن بوده که "تنهایی پر هیاهو" را بنویسم.
این کتاب را خوانده ام وخیلی دوستش دارم
چه خوب.
ممنون از پیگیری تون/تنهایی پرهیاهو هم مگه داریم من که فک میکنم تنهایی یعنی یکنواختی
کاریه که به عهده گرفتم باید تا آخرش هم برم.
کاری که این شخص انجام میده به شکلیه که مدام کتابه که از مقابل چشماش رد میشه. هر کدوم از این هابرای چند لحظه ذهنشو در گیر می کنه. درگیری ذهنی هیاهو نیست؟ از قدم زدن با چند نفر در بازار (مثلن) خیلی پرهیاهو تره.
تا حالا به فعالیت ذهنتون در مقابل ویترین یک کتابفروشی فکر کردید؟ دیدید که چقدر ذهن درگیره؟
البته شاید اگر یک شخص بیسواد این شغل رو داشت عین خاک و یک کارگر ساختمانی، به این کتاب ها نگاه می کرد. ولی وقتی یک دکترای حقوق این شغل رو به عهده می گیره خب قضیه خیییلی فرق می کنه.
ا... آقا محسن من کتاب رو تازه خریدم.. الان دیدم شما هم این کتاب رو معرفی کردین.. پس کتاب خوبی خریدم... :)
ممنونم
دقیقن. کتاب خوب خریده اید.
اینکه چند خط از کتاب رو با صدای خودتون ضبط کردید خیلی خوبه
گاهی که حالی داشته باشم این کار رو می کنم. اگر به وبلاگ صداهایی که می شنویم سر بزنید، چند خط دیگر از کتاب هایی دیگر را هم خواهید شنید.
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/101.png)
http://sedahamoon.blogsky.com/
یکی اینکار و یکی فارنهایت451 و دیگری دنیای قشنگ نو پیر آدم را در می آورند از بس وادارت می کنی جملات را دوباره و چندباره بخوانی و نخواهی پیشتر بروی از بس شاهکارن!
کمی میرا هم!
دنیای قشنگ نو را خییییلی سال پیش خوانده ام. چیز از آن در خاطرم نیست. ولی همان زمان ها که فارنهایت 451 را در سینما نشان می داندند، هفته ای دو بار دیدمش. راستش هزینه ی این کار هم زیاد بود.
در مورد میرا بگویم: فکر می کردم با تمام شدنش خودم هم می میرم. ولی خب نمردم. باید باز هم بخوانمش. شاید باز هم نمردم. نسخه ای که دارم به نظر می رسد پاره شده و بعضی اوراقش رفته توی جوی آب و آب آنها را باخود برده. نمی دانم شاید من پرت هستم.
تنهایی پرهیاهو معرکه است . خیلی خوبه . میرا هم عالیه . میتونی یه نفس تا تهش بری و حتی پلک هم نزنی ، بس که میخکوبت میکنه .
کاملن درسته.
ممنون از نوشته ی گیراتون
کتاب بسیار دوست داشتنی ای بود و هست...
ممنون.
فوق العاده است این کتاب
حق با شماست.