کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

گلشن راز

  

گلشن راز

شیخ محمود شبستری

تصحیح، پیشگفتار و توضیحات: حسین محی‌الدین الهی قمشه‌ای

شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1388

بها: 28000 ریال

***

به نام آن که جان را فکرت آموخت

چراغ دل به نور جان برافروخت

این بیت‌ آشنا را شیخ محمود شبستری یکی از عارفان بلند آوازه ایران قرن هشتم هجری در ابتدای مثنوی پر رمز و راز خود - گلشن راز - سروده است. زادگاه او شبستر و تحصیل و بالندگی علمی ابتدایی وی در شهر تبریز بوده است. پس از آن سفرهایی به مصر و شام و حجاز داشته و همه جا از بزرگان و دانشمندان به نام عصر خود بهره گرفته است. 

گلشن راز در پاسخ به پرسش‌های یکی از عرفای خراسان به نام امیر حسینی هروی سروده شده است. او طی هزار بیت با اشاره به دقیق‌ترین و ظریف‌ترین نکته‌های عرفانی پاسخ‌های پندآموزی به این پرسش‌ها داده است و مجموعه‌ای را پدید آورده است که سال‌های سال کلید و راهنمای جویندگان و عرفای بعدی قرار گرفته است. تفاسیر و شروح مختلفی که بر این منظومه کوتاه و نکته‌آموز نوشته شده شاهد خوبی بر این گفته است.

با وجود این که تمام آثار شبستری پیش از سرودن مثنوی گلشن راز به نثر بوده ولی خواست شاعر این بوده است که با انتخاب قالب شعر مفاهیم پیچیده و دشوار عرفانی راحت‌تر در ذهن مخاطب بنشیند. منظومه گلشن راز با ذکر و یاد خداوند و بیان اندیشه‌های وحدت وجودی سراینده آغاز می‌شود و از همان ابتدای سخن طرح مفاهمیی همچون فیض و فضل و خلق و امر و ... نشان از نزدیکی دیدگاه عرفانی شیخ به تعالیم و آموزه‌های ابن‌عربی دارد؛ هر چند هر چه به ابیات پایانی آن نزدیک‌تر می‌شویم، کلام شیخ محمود بیشتر به زبان عرفان اهل خراسان و نیز شاعرانی چون عطار نزدیک‌ می‌شود.

دکتر عبدالحسین زرین‌کوب در کتاب نقش بر آب درباره محتوای این منظومه می‌نویسد:

«در تعلیم گلشن راز، آنچه عرفان نظری نام دارد و حاصل سواد و حرف و اوراق و دفتر است با عرفان عملی که از دل سپید همچون برف می‌خیزد و درد و سوز آن اوراق دفتر را می‌شوید و در محدوده عقل و نظر نمی‌گنجند به هم در می‌آمیزد و با هم پیوند می‌خورد. این که فکر را مثل سلوک اهل طریقت قبل از هر چیز به سیر و سفر تعبیر می‌کند، رمزی است که عرفان اهل مدرسه را هم با عرفان اهل خانقاه هماهنگ می‌سازد و این که عالم را کتاب حق تعالی می‌خواند و فهم آن را به لمعه‌ای از نور تایید و تجلی موقوف می‌یابد هم تاکیدی است در باب متوقف بودن آنچه عرفان نظری خوانده می‌شود بر سلوک طریقت و آنچه عرفان عملی نام دارد.»

در مجموع مثنوی گلشن راز منظومه دشواری است، شبستری درباره ماهیت و موضوع تفکر و گوهر اندیشه، حقیقت آدمی، انسان کامل،‌ راز وحدت، معنای اناالحق، حقیقت وصال، معنی و سخن (صدف و گوهر) و بسیاری از پرسش‌های فلسفی سخن گفته است. او گاه اندیشه‌های وحدت وجودی خود را که حلاج «انا الحق»‌ وار و بایزید با «سبحانی ما اعظم شانی» سر می‌دادند، چنین بیان می‌کند:‌

انا الحق کشف اسرار است مطلق/ جز از حق کیست تا گوید انا الحق

من و ما و تو و او هست یک چیز/که در وحدت نباشد هیچ تمییز

جز از حق نیست دیگر هستی الحق/ هو الحق گو گر خواهی انا الحق

و گاه با تمثیل‌هایی زیبا فراتر از از عقل و تجربه‌های حسی می‌رود و خواننده را با مقامات عرفانی و کشف و شهود خود همراه می‌کند:

بنه آیینه‌ای اندر برابر/ درو بنگر ببین آن شخص دیگر

یکی ره بازبین تا چیست آن عکس/نه این است و نه آن، پس کیست آن عکس

چو نیکو بنگری در اصل هر کار/ همو بیننده هم دیده است و دیدار

الهی قشمه‌ای یکی از زیباترین بخش‌های گلشن راز را ابیات پایانی کتاب که در شرح اصطلاحات اهل ذوق و معرفت است، می‌داند؛ ابیاتی که شیخ شبستر طی آن‌ها به شرح اشارات عاشقان و کشف حجاب از جمال شاهدان می‌پردازد. خلاصه سخن شبستری در این وادی این است که آنچه که در جهان محسوس می‌یابیم، نقشی است که از جهان بی مثال بر آب و گل افتاده و این سبزه و گلزار و شاهدان گل رخسار که می‌آیند و می روند و این ساقی و مطرب و رندی و مستی و حسن و ملاحت که در جهان چون ماه نو گوشه‌ ابرویی نشان می‌دهند و پنهان می‌شوند، همچون عکسی است که از ماه و اختر بر آب جوی افتاده است. چنان که مولانا در مثنوی‌اش می‌فرماید:

آب این جو شد مبدل چند بار/ عکس ماه و عکس اختر برقرار

و شبستری می‌گوید:‌

هر آن چیزی که در عالم عیان است / چو عکسی زآفتاب زان جهان است

جهان چون زلف و خط و خال و ابروست/ که هر چیزی به جای خویش نیکوست

نظرات 8 + ارسال نظر
پروانه شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:58

یک کتاب در پاسخ یک پرسش! جالبه!

چه یادداشت سختی بر کتاب نوشته ای !

کتاب را به زودی می خرم و گاهی بازش می کنم ببینم سر در می آورم یا نه؟

کلن این کتاب، کتاب سختی است، همان طور که در متن هم اشاره شد تا به حال شرح و تفسیرهای زیادی هم بر آن نوشته شده سعی کردم ساده‌تر بنویسم ولی نشد. این کتاب را حتمن باید با راهنما خواند، من هم خیلی از قسمت‌هایش رو نمی‌فهمم. دو سه تا فایل هم هست برایتان می‌فرستم هر چند آن‌ها هم متن سختی دارند.

پروانه یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:47

نوشتی شیخ سفرهایی داشته است یادم آمد در سفر نوروزی در نزدیکی آرامگاه عطار ، با راهنمایی مدیر پذیرش هتل نیشابور به آرامگاه سعید بن سلام شیخ ابی مغربی رسیدیم.این شیخ از مغرب به آنجا سفر کرده بود !
آن زمان ها سفر خیلی سخت بود !در فکرمچه جوری این همه راه می رفتند و می آمدند! مغرب کجا و نیشابور و عطار کجا!

آرامگاه آرامش عجیبی داشت و شیخ در گوشه ای ساکت و آرام خوابیده بود. او مریدان زیادی داشته و دارد به گونه ای که دور وبرش پر بود از آرامگاههای مریدان از دنیا رفته اش که بسیاری از آنها به سالهای اخیر مربوط بود.
قابل توجه فرناز: یکی ا زآنها خانمی بود به نام بدیعی.

زن سرایدار آنجا از جمع صوفیان از همه ی نقاط ایران در آنجا می گفت. آنجا را مریدانش اداره می کردند .
فیروز از من پرسید: فضایی که اینجا احساس می کنی یک کمی شبیه فضای آرامگاه مولانا نیست؟
پاسخم این بود: کمی !نه به آن شدت!

یادم آمد یک بار در سایت صوفیان عکس آرامگاه شیخ مغربی را دیده بودم . به سراغ آن سایت رفتم حدسم درست بود کتابهای شیخ شبستری آنجا برای دانلود وجود داشت از جمله گلشن راز:

http://sufi.ws/MysticalBooks(26).php

عرفا و صوفیان همیشه برایم پر از راز و رمزند و هر چه که راز داشته باشد بدان که باید به گذشته های بسیار دورمان برگردد و مطالعه در احوال و گفته هایشان از علایقم است.


پ.ن .امروز خواندنش به نظر راحتتر میاد!
یادداشت را باز نویسی کردی یا چون روز پیش خواندم در ذهنم جا افتاده تر شده؟


مغرب یا همون ایتالیای امروز. ما هم چندین سال پیش آرامگاه این شیخ مغربی رو دیدیم. در این پیوند و جستارهای وابسته اطلاعات خوبی هست:

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D9%85%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D8%B3%D8%B9%DB%8C%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85_%D9%85%D8%BA%D8%B1%D8%A8%DB%8C

به پیوندی که نوشتید رفتم فکر می‌کنم بیشتر آثار مهم و شناخته شده شبستری در این سایت هست. ممنون

متن چندجایی نیاز به تغییر داشت که تصحیح کردم. امیدوارم بهتر شده باشه.

محسن دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:38

یک بار در شهری که خیلی از اینجا دور است به مناسبتی غریب از ساعت ۱۲ ظهر تا 7 بعد از ظهر در خانه ای به سر بردم که به اندازه یک کتابخانه کتاب داشت. دیگر هرگز به آن خانه نرفتم چرا که دیگر مناسبتش جور نشد. یکی از کتابهایی که در کنار دوره ی کامل مجله سخن در آن جا دیدم همین کتاب بود. گلشن راز.
با این پست کلی فایل آن روز برایم باز شد و از روزی که این پست را در اینجا دیدم در کتابامون هنگ شده ام. چیزی در مورد آن نمی توانم بنویسم. همین که این جا آمد به قول معروف:
مرا بس است ز صحبت صغیر و کبیر.
ممنون خانم شهرزاد.

دوره کامل مجله سخن؟؟ این برام یعنی یک چیزی مثل رویا دارم فکر می‌کنم اگه منو با این مجله‌ها می‌گذاشتن تو یه اتاق می‌گفتن همه‌اش 7 ساعت وقت داری چکار می‌کردم!!
این یادداشت رو به پیشنهاد پروانه گرامی نوشتم و چقدر خوب که برای شما یادآور روزهای خوب گذشته است.
سپاس از شما و پروانه گرامی

محسن دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 16:16

همان دوره ی کامل مجله سخن نگذاشت به سراغ گلش راز بروم.

ارزشش رو داشته

رضاکیانی جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:56 http://wars-and-history.mihanblog.com/

تا اونجا که من کتابو خوندم تمام کتاب در پاسخ به یه سوال نیست بلکه سوالات مختلفی بوده که این کتاب برای پاسخ گویی به اونها نوشته شده.
شاید کتاب تماشاگه راز مطهری برای فهم بیشتر کتاب کمکتون بکنه. در ضمن آقای مطهری یه دوره 4-5 جلدی دارن به اسم آشنایی با علوم اسلامی که جلد اولش درباره فلسفه و منطقه و جلد دومش فکر کنم درباره عرفان اسلامی باشه. اون هم می تونه برای فهم بهتر گلشن راز راهگشاباشه. مخصوصا که قسمتی از کتاب اشارات بوعلی رو هم توش ذکر کرده.
یه کتاب هم خانم ان ماری شیمل داره درباره عرفان که البته خیلی قطوره و شاید بی مناسبت نباشه خوندنش قربه الی الله

ممنون جناب. اگه عمری باشه سراغ کتابهای شما هم می رویم.

رضاکیانی شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 18:15 http://wars-and-history.mihanblog.com/

من که یه کتاب بیشتر ندارم . اون رو هم فکر نکنم کسی حاضر به چاپش بشه. منظورتون کدوم یک از کتابهای منه؟

کتابهایی که پیشنهاد کردید بخونیم.

گردآفرید چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 19:05

درود
آقای بهشت
البته روی کلام با جناب کیانی است اما دور از معرفت دیدم به شما درود نفرستم .
کتاب تماشاگه راز آقای مطهری فقط تفسیر برخی از اشعار حضرت حافظ از دیدگاه ایشان است ... شاید وجه تمایزی باشد من احساس نکرده ام . سپاس

درود بر شما.

حامد چهارشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:31

برای چشمان باز، گلشن راز تماشاگه راز است.
استاد علی نوشادی شبستری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد