کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

قصر پرندگان غمگین


قصر پرندگان غمگین

نوشته‌ی: بختیار علی

برگردان: رضا کریم مجاور

چاپ دوم - نشر افراز - 1392 - 356 صفحه- تیراژ 1100 - 16800 تومان

***

قصر پرندگان غمگین، دومین کتابی است که از بختیارعلی به دست گرفتم. فضای داستان و تصویرهایی که برای بیان آن‌چه که در ذهنش می‌گذرد، مانند "عمویم جمشیدخان، مردی که همواره باد او را با خود می‌برد"، جادویی نیستند. ولی بی بهره هم از ریالیسم جادویی نیست و همین که تاریخی تقریبن هشت ساله از اقلیم کردستان عراق را با قلم جادوییش نوشته، کافیست که کلن او را جادوگر بنامیم.

"سه جوان، با شرایط اجتماعی متفاوت، عاشق دختر نوجوان و زیبا و نیز بیماری می‌شوند. دختر طی مراسمی آنان را دعوت می‌کند و شرطی برای ازدواج با آن‌ها می‌گذارد. به هر کدام لیستی از پرندگان نایاب و یا در حال انقراضی را می‌دهد که در عراق پرواز نمی‌کنند. از آن‌ها می‌خواهد که هر سه به مدت هشت سال از شهر و دیار خارج شوند و این پرندگان را یافته و با خود به شهرشان بیاورند. بعد، دختر با توجه به شرایط و وضعیت آنان پس از این هشت سال، با یکی از سه تن ازدواج می‌کند. آن دو تن دیگر نیز باید قول بدهند، در این میان کینه‌ای از شوهر منتخب به دل نگیرند و ...."

"سفر انسان را پخته می‌کند". جمله‌ی آشنایی است. حداقل برای کسانی که فیلم آقای هالوی داریوش مهرجویی دیده‌اند. هر روز که می‌گذرد و هر سفری که می‌روم، این جمله را درست‌تر می‌بینم.  در کتاب، دختر این جوانان را به سفر می‌فرستد که پخته شوند. با این فرض که شاید موقع بازگشت اصلن نخواهند باوی ازدواج کنند یا به طور کلی برنگردند. چه بسا سفرهای بی بازگشتی که آدمیان می‌کنند و چیزی را که می‌خواهند پیدا می‌کنند یا هم‌چنان به دنبالش از جایی به جای دیگر می‌روند.

این سه جوان در  پایان این سفر هر یک، ره آورد جدیدی از خودشان به نمایش می‌گذارند. تجربه‌ی سفر و پخته شدنشان، خواندنی است.

کتاب با این سه جوان به سفر نمی‌رود. با دختر در شهر می‌ماند و اتفاقات و آن‌چه که در این هشت سال در شهر می‌گذرد را به رشته‌ی تحریر در می‌آورد. هشت سالی که بخشی از جنگ ایران و عراق را در بر می‌گیرد و بخشی به حمله‌ی آمریکا به عراق و در نهایت درگیری‌های داخلی دو تشکیلات اقلیم کردستان، یعنی "اتحادیه‌ی میهنی" و "حزب دمکرات کردستان عراق". و این بخش آخر تلخ‌ترین صفحات رومان را تشکیل می‌دهد. ندانم کاری‌ها و شوینیست بازی‌ها که معمولن در این گونه احزاب و گروه‌ها می‌بینیم. گروهایی که دشمن اصلی را نمی‌شناسند و نمی‌خواهند بشناسند. حتا درگیری‌های قومی و فامیلی افراد یک حزب، فجایع خونینی به بار می‌آورد. درگیری‌هایی که بیشتر در میان ملل عقب مانده و دنیا ندیده شاهدیم. البته بختیارعلی چون این گروه‌ها را می‌شناسد، ار کنار کشتارهایشان می‌گذرد و اجازه می‌دهد به قول شاملو: تاریخ بر تباهی اجسادشان قضاوت کند. خوشبختانه، این روزهاه این‌ها ضمن تماس با دنیای خارج کمی سیاست یاد گرفته‌اند. چیزی که با خواندن کتاب هم به آن می‌رسیم.  چرا که سه جوان گاهی تصاویر و یادداشت‌هایی از سفر برای دختر می فرستد و این تصاویر به دست مردم هم می‌رسد و مردم هم یاد می‌گیرند به سفر بروند و تغییر کنند.

در غیاب این سه تن مردم داستان‌ها و شعرها و ترانه‌هایی برای این‌ها می‌سرایند و هر یک بنا به سلیقه‌ی خودش طرف یکی از این‌ها را می‌گیرد. و به این شکل است که ریشه‌ی افسانه‌های ملل شکافته می‌شود و شکل به وجود آمدن داستان‌های فولکور در اینجا و آن‌جای جهان، برایمان باز می‌شود. افسانه‌هایی که ممکن است، گاه، فقط و فقط در نقطه‌ی کوچکی از زمین ریشه داشته باشد و در صورت نبودن ارتباط با سایر جوامع، برای همیشه در سینه‌های مردم آن دیار بمانند و  در نهایت فراموش شوند.

کتاب در 58 فصل نوشته شده و بی آن‌که اذیتتان کند، گاهی فصل‌ها پس و پیش هستند. گاهی هم  که نویسنده احساس کرده شما را برای شنیدن پایان یک ماجرا علاقمند کرده، آن را برایتان تعریف می‌کند و بعد بر می‌گردد و شرح رسیدن به آن پایان را می‌گوید. می دانید؟ دانستن پایان یک اتفاق، الزامن به معنای پذیرفتن آن نیست و خواننده گاه دلیل می‌خواهد. بختیارعلی هم این را به خوبی می‌داند. و به این دلیل است که می‌گویم، پس و پیش شدن گاه به گاه فصول، حتا کتاب را خواندنی‌تر هم می‌کند.

از کتابهای بختیارعلی باز هم برایتان خواهم نوشت.

نظرات 3 + ارسال نظر
مهدی جمعه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 12:11 http://www.bestbookss.blogfa.com

سلام بر استاد گرامی. استاد از شما بعیده فیلم رو با کتاب مقایسه کنید. شما که بهتر از من می دونید فیلم هرگز قادر نیست ما رو از خوندن کتابش بی نیاز کنه! صحبت شما برام عجیب بود واقعا!!!!!!!!!!!! موید باشید.

منظور شما کدام کتاب و کتاب فیلم است؟ اگر منظور فیلم آقای هالو بوده که این فیلم با این کتاب مقایسه نشده. بلکه فقط جمله "سفر انسان را پخته می کند" را در راستای کمک به یادداشت ذکر کرده ام. باز اگر منظورتان یادداشت دیگری بوده باشد، برای پاسخگویی در خدمتم.
یا شاید منظور شما کامنتم برای عشق سالهای وباست کاش آنجا می نوشتی تا همانجا می گفتم. چون من معمولن به شما سر می زنم.

فاطمه جمعه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 18:40

سلام ، وبلاگ فوق العاده ای دارید
خوش حالم که باهاتون اشنا شدم ، راستش من کتاب خوندن رو خیلی دوست دارم ، ولی همیشه یا وقت نمیکنم ، یا تو مود نیستم کتاب بخونم ، در حال حاضر کتاب "دلقک" هاینریش بل رو دارم میخونم ، به اواسط کتاب رسیدم ، واقعا جالبه ، دوست دارم نظر جنابعالی رو راجع به این کتاب بدونم ...

ممنون.
وقت را باید ایجاد کنید و آن مود را نیز. ببینید وقتی که نداشته اید را صرف چه کرده اید.
اگر منظورتان "عقاید یک دلقک" است، من حالا که تاریخش را نگاه می کنم درست سه سال قبل و در یکی دو روز بعد از امروز یادداشتی بر این کتاب نوشته ام. 92/2/13. اگر آن را بخوانید نظر من را خواهید دید. در پایان آن یادداشت پیوندی هم هست به فایلی صوتی که چند خطی از آن را خوانده ام. آن را هم بشنوید. شاید دوست داشته باشید. پیوند عقاید یک دلقک را این زیر می گذارم.
در ضمن پیشنهاد می کنم نظرات را هم بخوانید.

http://ketabamoon.blogsky.com/1392/02/13/post-314/

فاطمه سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 23:42

سلام
شبتون پر ستاره ..
امسال نمایشگاه اومدید ؟ نظرتون چیه ؟ هم محیط نمایشگاه .. هم دوری و نزدیکیش و اینکه مرکزیت نداشت .. هم کتاب ها و ناشران .. یه نگاه کلی میخوام از دید شما ...ببینم چجوری بوده ..

من سالهاست که نمایشگاه کتاب نمی رم. ده پونزده سال پیش، یکی دو بار وقتی این بالا بود رفتم. میدونید، قصد دیدن کتابه و احیانن خریدشون با تخفیف. این روزها تمامی کتابهایی که اونجا عرضه میشه، روبروی دانشگاه هم هست و تقریبن همه ی کتابفروشی ها، به مناسبت برپایی نمایشگاه تخفیف های ویژه ی این ایام رو روی کتاباشون میدن. اینه که نمی دونم. ضرورتی نمی بینم که برم. ببخشید اگر نمی تونم در موردش نظر بدم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد