کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

شاهنامه و فمینیسم



شاهنامه و فمینیسم

مهری تلخابی

انتشارات ترفند

چاپ دوم

 2200 تومان


نویسنده با بررسی زنان شاهنامه از دیدگاه فمینیسم ، آنچه که در ذهنیت عام نسبت به زنان می گذرد را به چالش کشانده و نظرات دیگری را برجسته می نمایاند.

فمینیسم بر این نظر است که تا زمانی که زنان  خود را به چشم یک ماده  ببینند جامعه نیز آنها را ماده می بیند ، وجودی که زیبایی و فرزند زایی اش بیشتر از این که یک انسان است، مورد توجه قرار داشته است.

 

پیش از آغاز بحث بر سر زنان شاهنامه باید بدانیم  از گذشتگان و شاهنامه انتظار امروزین  داشتن ، نادانی است. در این کتاب  زنان شاهنامه از دید فمینیسم به سه دسته سپید و خاکستری و سیاه تقسیم می شوند.


زنان سپید : چنان زندگی می کنند که مردان از آنها انتظار دارند مانند ارنواز و شهرناز و سیندخت، ماه آفرید ، سهی ، سرو ، آزاده

زنان خاکستری :نه فرشته اند نه شیطان، مانند رودابه و تهمینه و گردآفرید و سودابه و منیژه، کتایون و..


زنان سیاه : زنان شیطان صفت مانند زنان جادو


به عنوان نمونه کوتاه نوشتی از بررسی نگاه فیمینیسم به تهمینه در اینجا آورده می شود.


تهمینه:



 1-جسارت عمل تهمینه از دید فمینیسم خوشایند است ولی جسارتی است  که او را به بردگی میبرد. تسلیم تهمینه در برابر امیالش سبب می شود که او، به فجیع ترین شکل موجود تن می دهد. تهمینه در عین حال که جسور است ، خائن است، خیانتی که او به خود و فرزندش می کند، نابخشودنی است.


2- تهمینه تسلیم شرایط است او به سادگی خود را قربانی سرنوشت می کند.


3- تهمینه زن مظلومی است او همانگونه رفتار می کند که مردان انتظار دارند.


4- تنها بارقه در زندگی این زن جسارتش بود . اگر چنین نبود او نیز در میان انبوه زنان شاهنامه گرفتار فراموشی می شد.


5- آشنایی تهمینه با مسائل زمانه قابل تحسین است. دلاوری های رستم در زمان خود بسیار مهم بوده و تهمینه از آن با خبر بوده است.


6- قدرت مرد و موقعیت احتماعی  و سیاسی رستم عواملی است که مورد توجه تهمینه است که نشان می دهد جذابیت اصلی مردان از نگاه زنان زیبایی نمی باشد.


7- تهمینه در برابر عشق بزرگش  به رستم که همۀ زندگیش را برای آن می گذارد هیچ انتظاری از او ندارد. اینکه تهمینه را چنین ستایش کرده اند که او به آینده ای دورتر می اندیشیده که پسری از رستم داشته باشد تا راه پدر را ادامه دهد ، به نظر فمینیست ها چنین تصوری از زن و احساسات او داشتن بلاهتی بیش نیست. چنین برداشتی از زن  بی تردید برداشتی مردانه  با تحمیل نظر مردانه است.


9-ا زدید فمیینیسم، تهمینه پس از رستم دچار از خود بیگانگی شدیدی می شود چنان خود را در وجود سهراب نابود می کند که بودن او پس از سهراب، گویی  گناهی بزرگ است. تهمینه به عنوان مادر معنای زندگی اش در سهراب خلاصه می شود.

از دید جامعه او زنی بی سرپرست و حتی اگر پدر او را حمایت کند بد سرپرست خوانده می شود. تن دادن هر زنی  زیر چنین بار گرانی نیاز به بررسی دارد.


10-بی گمان عقد شرعی میان رستم و تهمینه در میان نبوده است و بی شک تهمینه هویت ممتازی در بین جامعه ندارد. رستم آزادی عمل تهمینه را از او می گیرد و در عوض به او چشم انتظاری  و انقیاد می دهد . سهراب در پاسخ به این همه محبت تهمینه خود را در راه افزون خواهی و جاه طلبی اش به نابودی می کشاند.


تهمینه در دسته زنان خاکستری جای می گیرد.

نظرات 5 + ارسال نظر
محسن جمعه 21 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 19:39 http://after23.blogsky.com/

فکر نمی کنم کتابی باشد (حداقل در فرهنگ و ادبیات ایران) که به اندازه شاهنامه مورد بررسی و کنکاش از هر نظری قرار گرفته باشد. خودم هرگز فکر نمی کردم که از این دیدگاه هم بررسی شود.
در مورد نقش زنان در شاهنامه یک وقتی چند صفحه ای فریدون تنکابنی نوشته بود که خب طنز بود. در جوانی این متن را دوست داشتم. ولی چندی پیش که دوباره خواندمش نثرش را نپسندیدم. نه این که به زنان شاهنامه توهینی شده باشد، نه. به نظرم حتا اگر این کار بخواهد بشود باید بسیار سنگین تر باشد.

برای من هم جالب بود چون با شناختن شخصیت های زن شاهنامه توانستم به شکل خوبی آموزه های فمینیستها را یاد بگیرم. راستش در من تغییراتی به وجود آورد.
جالب است برایتان بگویم چندی پیش کتابی چاپ نشده طنز نوجوانان را برای خواستن نظرات نوجوانان به دو نوجوان دادم که هر دو پس از کمی خنده گذرا خیلی جدی به من گفتند شاهنامه برای مسخره کردن نیست.
یعنی از دید آنها طنز شاهنامه مسخره است.

من هم طنز فریدون تنکابنی را خوانده ام. جالب بود ولی فقط به یک بار خواندنش می ارزد . بعضی طنزها را صد بار بخوانی باز هم می خندی ولی گویا طنز شاهنامه این خاصیت را ندارد.

محسن جمعه 21 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 19:42 http://after23.blogsky.com/

قبل از این که کتاب را بخوانم ممکن است بفرمایید فرنگیس در کدام دسته جای دارد. قدر مسلم این است که خاکستری است ولی جهت اطمینان می پرسم.

زنان سپید ، چنان زندگی می کنند که جامعه از آن ها انتظار دارد. این زنان، زنانی عاقل، زاینده ، مطیع ، پاکدامن،مهربان و در همه حال در خدمت همسران خویشند.
ص 100

خوب می بینید که فرنگیس کاملا در خدمت سیاوش بود و همه این خصوصیات را داشت.
دوستم پوران که تز دکترایش را در باره زنان در شاهنامه نوشته این موضوع که در برابر پدرش را می ایستد را عصیان فمینیتسی می داند که در فیس بوک برایم کامنت نوشته است ولی از دید فمینیست ها این عصیان فمینیستی نیست .
شما از معدود مردانی هستید که اصلا فکر مرد سالاری در شما ندیده ام و برایم جالب است که در باره فرنگیس اشتباه کردید

محسن جمعه 21 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 19:46 http://after23.blogsky.com/

کامنت ها را جدا جدا نوشتم که خیلی طولانی نشود و نیز درهم نشوند.
و اما سومی:
خود من به شخصه فمینیست ها را دسته یا گروه یا هر چه که نام بگذاریم را جالب نمی دانم. این تفکر را به اندازه مردسالاری بد می دانم. چه فرقی می کند؟ زن و مرد در یک کفه هستند. اگر این چیزی ندارد آن یکی دارد و برعکس. ها؟

من هم همین فکر را می کردم ولی پس از خواندن این کتاب دیدگاهم عوض شد و به نظر متعادلی رسیدم.
شاید فمینیست شدم و خودم خبر ندارم

محسن جمعه 21 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 23:18 http://after23.blogsky.com/

ینی فرنگیس فرشته است؟
فرنگیسی که کیخسرو را بزرگ می کند؟
بعد سوداوه می شود خاکستری؟
من نظر شما را نمی پذیرم. اگر سوداوه خاکستری است فرنگیس هم خاکستری است.
تفاوت فرنگیس که کیخسرو می زاید با تهمینه که سهراب می زاید چیست؟
هرچند این خاکستری هم طیف است. که باید این طیف بررسی بیشتر بشود.
ولی یک چیز دیگر، بهتر نیست سوداوه را در دسته سیاه بگذاریم؟

فرنگیس: زنی است به تمامی قربانی سیاست.ازدواج سیاوش با او، بنا بر مصالح سیاسی است.
تنها ، نقطه قوت شخصیت فرنگیس، جایی است که او بر پدر خویش افراسیاب ، می شورد.
اما او به عنوان همسر سیاوش همان گونه رفتار می کند که نظام اجتماعی آن روزگارف از یک زن انتظار دارد. کیخسرو فرزندش، به خاطر بازی کثیف سیاسی ، او را به فریبرز تعارف می کند.
فرنگیس یک باره خود را به سرنوشت سپرده است .فرنگیس همه جا هست ولی کوچکترین تلاشی برای تغییر روند زندگی خویش ندارد و آنقدر منتطر می ماند تا تا پسرش کیخسرو بزرگ شود و او را از غم و رنج رهایی بخشد.
فرنگیس بدون مردان به راستی هیچ است، او پذیرفته است که جز یک شی چیزی نیست.
فرنگیس «زنی است عاقل، شرمگین، زاینده م، مطیع، پاک دامن، خادم شوی.» و ابزاری قدرتمند در دستان بی رحم سیاست. «او وجه المصالحه قرار می گیرد و بدینوسیله از قفسی به قفسی دیگر منتقل می شود.

فاطمه جمعه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 19:04

چه جالب
احساس میکنم جزو زنان خاکستری جامعه ام هستم

غمگین است
غمگینم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد