کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

ادب مرد به ز دولت اوست تحریر شد

Filmamoon.blogsky.com ادب مرد به ز دولت اوست

گرچه گرد آلود فقرم شرم باد از همتم

گر به آب چشمه خورشید دامن تر کنم

ادب مرد به ز دولت اوست تحریر شد، در سال 1352 نوشته شده است. چاپ پنجم آن در سال 1381 با شمارگان 3300 نسخه توسط انتشارات صفی‌علی‌شاه منتشر شد.

آخرین اثری که از آقای ایرج پزشک‌زاد که همه او را با مشهورترین رمان فارسی، یعنی اثر جاودانی دایی جان ناپلئون می‌شناسیم، خوانده‌ام همین کتاب است.

کتاب نمایش‌نامه‌ای کمدی است در سه پرده و یک مقدمه و یک موخره. هنرپیشگان این نمایش‌نامه بیست نفر هستند که در صفحات اولیه معرفی می‌شوند. قهرمان نمایش‌نامه آقای پورعلی‌زاده است که کارمند است و همراه با زن و فرزندان و .. و پرنیان که جوانی است شیک پوش و خوش سیما که، شیطان است.

با بیتی که از حافظ در صفحه اول ذکر شده و نگاهی به شخصیت‌های کتاب می‌فهمیم که با جنگ میان نیکی و بدی طرف هستیم. شیطان در قالب ارباب رجوعی ظاهر می‌شود تا پورعلی‌زاده، که بنا به معیارهای صداقت و درستی در نزد شیطان از درجه پنج است وسوسه کند.  یعنی نسلی که به قول شیطان منقرض شده و دیگر وجود ندارد. وی از راه‌های مختلفی سعی در پیاده کردن نقشه‌اش دارد ول هربار تیرش به سنگ می‌خورد و در پایان کماکان این درجه پنجمی برای پورعلی‌زاده حفظ می‌شود.

نمی‌دانم اکنون نظر آقای پزشک‌زاد در مورد این نمایش‌نامه چگونه است. بهرحال سی و اندی سال از تاریخ نوشتن کتاب می‌گذرد. خود من به شخصه با وی هم عقیده نیستم. به نظر من در این مورد روایتی که به سیدحسن مدرس نسبت می‌دهند واقعی‌تر به نظر می‌رسد. و اما این روایت:

می‌گویند شخصی نزد مدرس رفت و گفت: "می‌گویند آ شیخ فلان هزار تومان گرفته و رفته سر منبر و مدح رضاشاه گفته." مدرس می‌گوید: "ببین هر کس نرخی دارد. آ شیخ فلان، نرخش همین است. رضا شاه تا به حال به خود من پنج هزار تومان پیشنهاد رشود داده ولی من قبول نکرده‌ام. نمی‌دانم اگر شش‌هزار تومانش کند باز هم من مدرس هستم یا نه."

این کلام به نظر من کلام درستی است. این‌که اصلن چنین اتفاقی افتاده یا نه چیزی از زیبایی آن کم نمی‌کند و درستی آن را زیر سئوال نمی‌برد. در همین راستا نظرتان را به فیلم –نخیر انگار همه راه‌ها به فیلم ختم می‌شود- پیشنهاد بی‌شرمانه جلب می‌کنم.

بهرحال نمایش‌نامه جدای از  پایان باور کردنی و یا نکردنی آن، با نثر شیوای نویسنده خوش ذوقش  و همراه با جملاتی ویژه آقای پزشک‌زاد، کتابی است مفرح و دلنشین که می‌تواند چند ساعتی آرامش به شما بدهد.

نظرات 7 + ارسال نظر
فیروزه پنج‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:22

جدای از بحث کتاب آقای پزشکزاد می خواستم بگم که واقعا این جمله رو باید با طلا نوشت :

ادب مرد به ز دولت اوست

....

آی گفتی.

احسان پنج‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1386 ساعت 23:41 http://nagofteh-ha.blogsky.com

مطمئنم که این کتاب به زیبایی دایی جان ناپلئونه.... حاوی طنز های نغز و زیبا... و شاید هم صداهای مشکوک!!! باید خوند.

نه . صدای مشکوک ندارد.

فرشته پنج‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1386 ساعت 23:45 http://freshblog.blogsky.com

باید این کتاب خوندنی باشه. فقط یک سئوال: آیا چاپ جدید این کتاب به نسبت سال ۱۳۵۲ سانسور هم داره؟؟؟
طرح جلدش منو یاد کوکب خانوم و نقاشی های کتاب کلاس اول میندازه.!

من از سانسورش بی اطلاع هستم. ولی متنی که من دیدم به نظر نمی رسید که سانسور شده باشه.

پروانه جمعه 21 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:40 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

دایی جان ناپلئون حقیقتا جاودانه است.

و ناصر تقوایی هم از آن سریالی ساخت که در تاریخ صدا و سیما حالا حالاها نظیرش نخواهد آمد.

حسام جمعه 21 دی‌ماه سال 1386 ساعت 13:05 http://hessamm.blogsky.com/

فکر می کنم این کتاب هم مثل دایی جان ناپلئون اثر قابل تاملی باشه. من از پزشکزاد فقط همین دایی جان ناپلئون رو می شناسم و خیلی دلم می خواد بدونم دیگه چه کتاب هایی نوشته. آیا شوهر آهو خانوم رو هم پزشکزاد نوشته؟

مثل دایی جان ناپلئون که نمیشه. کتابهای دیگر پزشکزاد که من خودم دارمشون خانواده نیک اختر، طنز فاخز سعدی، حافظ ناشنیده پند که خاطرات محمد گلندام شوهر خواهر حافظه و همینطور ماشاءالله خان در دربار هارون الرشید که این آخری را من ندارم.
شوهر آهو خانم هم اثر علی محمد افغانی است.

پروانه پنج‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1386 ساعت 15:12 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

زنبیل رو کجا باید گذاشت؟
میخوام در مورد کتابهایی که نمی خوانیم بنویسم

شما مختارید که زنبیل خودتان را هر کجا که میخواهید بگذارید. این وبلاگ را ما به شیوه صندلی بازی اداره می کنیم. من فکر میکنم ۳ روز برای هر آپی کافیست. از تاریخ کامنت ها میتوان به درستی این نظریه پی برد.
ما منتظر کتابهایی که نمی خوانیم هستیم.

فریدون سه‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 23:39 http://www.parastu.persianblog.ir

من این کتاب را از یکی از دوستان قرض کردم و امروز خواندم. از خواندن آن بسیار لذت بردم. دلم می خواهد چند جلد از این کتاب را خریداری کنم و به دوستانم هدیه کنم. ممکن است بفرمایید این کتاب را از کجا می توانم تهیه کنم؟
با تشکر و سپاس

این کتاب هنوز در کتاب فروشی های تهران هست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد