زنی با موهای قرمز
اورهان پاموک
برگردان، رویا پورمناف
نشر هونار، چاپ دوم، 240 رویه، 18000تومان
***
یکی از کتابهای اورهان پاموک. تمامی نوشتههای او را میتوان خواند. نوشتهی بد ندارد. به روایتی حتا بعد از گرفتن نوبل، بهتر هم نوشته است.
کتاب با نگاهی به پدرکشی و پسرکشی، در تاریخ نوشته شده است. نمونهی اولی اودیپ شهریار نوشتهی سوفوکل است و نمونهی دومی، داستان رستم و سهراب از شاهنامهی فردوسی.
در تمام طول تاریخ بشر این دو نمونه بودهاند. مردم کوچه و بازار را در نظر نگیرید. وقتی منافع یکی از این دو در خطر دیگری باشد، شک نکنید که یکی دیگری را از پای در میآورد. بعدش هم چه بسا اشکی هم به پای این عمل خودش بریزد. بسیاری از این قتلها هم به زندان و اعدام منجر نمیشود. چرا که قاتل معمولن در مسند قدرت مینشیند و خودش است که حکمی را جاری میکند یا نمیکند. به تاریخ مراجع کنید. بسیار از شاهزادگان کشور خودمان، پدرانشان را کشته و به جای آنها بر تخت نشستهاند. و یا عکس این، شاه همین که به قدرت رسیده، همهی شاهزادگان را کشته است. و یا اگر هم نکشته باشد، کور کرده است. ولی در این میان، فقط رستم است که مورد اشاره و زبانزد مردم است. چرا که رستم، شاه نبود. سهراب ثمرهی یک شب در کنارهم بودن رستم و تهمینه بود. سهراب تا وقتی به دست پدرش کشته شد، رستم هیچ خبری از او و از مادرش نگرفت. و یا اودیپ شهریار که پدرش را کشت و با همسرش ازدواج کرد. یعنی با مادر خود.
این ها کلیات این کتاب هستند. نمونه ای از این دو. اسطورههایی مانند اینهایی که نوشتم، همه ریشه در واقعیت داشته و دارند. اگر خیال محض بود نامشان میشد افسانه. این روزها بسیار از نویسندگان و فیلمنامه نویسان با توجه به این اسطورهها کتاب و فیلم مینویسند. از جمله اروهان پاموک که این کتاب را نوشته است. هر یک از ما حداقل یک فیلم دیده و یا کتابی خوانده که غیر از رستم و اودیپ قهرمانان دیگری داشتهاند که قتل بین پدر و پسر را نشان داده و یا نوشته باشند. هرچند بسیاری از آنها این روزها ریشه در مسائل و ارتباطات عشقی دارند. بگذریم. مثال نزنم بهتر است.
اشارهای هم به نویسنده در جایی و در مورد کتاب "نام من سرخ" بکنم. میگوید:
"در تمام مدت نوشتن، تنها کتابی که میخواندم شاهنامه فردوسی بود." این را فکر میکنم در یادداشتی که بر "نام من سرخ" نوشتهام هم، آوردهام. اورهان فکر میکنم نسبت به خیلی از ما ایرانیانِ حتا کتابخوان، شاهنامه را بیشتر فهمیده و سطر به سطرش را برای خودش باز کرده است.
کتاب را بخوانید. کتابهای آقای پاموک از آنجا که یکراست از زبان ترکی به فارسی برگردانده میشوند، نسبت به آنهایی که بعد از دو یا سه بار برگرداندن به زبان دیگر، فارسی میشوند، به اصل نوشته نزدیک تر است.
ملت عشق
اثر الیف شافاک
برگردان ارسلان فصیحی
نشر ققنوس – 1395 – 508 صفحه – 330000 ریال
***
ملت عشق نوشتهی خانم الیف شافاک، عنوان پرفروشترین کتاب را در کشور ترکیه دارد. ترکیهای که مولانا را از خودش میداند. آرامگاهاش را دارد *و هر ساله با چندین و چند مراسم و یک دهه، یادش را گرامی میدارد و هنرمندان ایرانی،خارج از امر و نهیهای امامان جمعه، در این مراسم شرکت می کنند. فکر میکنم ترکیه با این کار میتواند او را ترک بداند. با این که چند قطعه بیشتر به آن زبان شعر نسروده است. در واقع راستش خوشحال هم هستم که مولانا در ایران نیست. چه بسا اگر بود، اکنون سنگ مزار هم نداشت. چه برسد به بزرگداشت و مراسم و ....... که نیست و نداریم. این سطر آخر بر میگردد به شکاندن چندی پیش سنگ سهراب سپهری. چرایش را نمیدانم. حدس میزنم، ولی نمیخواهم از حدسیاتم در اینجا چیزی بنویسم. تمام کنم.
ملت عشق داستان آشنایی و زندگی مولانا و شمس است. بنیان حدسیات خانم شافاک را مطالب باز مانده از آن دوران و اسناد و ماخذی است که اینجا و آنجا خوانده است. در پایان هم از همه ی این ماخذ نام برده است. هیچ کدام هم به فارسی نیست. خوانندهی ایرانی و چه بسا بیشتر از ایرانی، خوانندهی ترک، بسیاری از این مطالب را شنیده است. ولی لحن و نوشتار نویسنده و برگردان خوب ارسلان فصیحی خواندن کتاب را دلنشین میکند.
در این کتاب، و در کنار رابطهی این دو عارف، داستان عشقی دیگری هم به موازات آن به جلو میرود. گیرم این یکی زمینی باشد و آن یکی نه.
چهل قاعدهی شمس تبریزی در کتاب آمده که قبل و بعد از این قواعد مقدمه و موخرهای برای باز کردن ِ قواعد آمده است. برای خوانندهای که آشنایی چندانی با آنها ندارد. کسی چون خود من. قاعدهی اول را می نویسم.
قاعدهی اول: کلماتی که برای توصیف پروردگار به کار میبریم، همچون آینهای است که خود را در آن میبینیم. هنگامی که نام خدا را میشنوی، ابتدا اگر موجودی ترسناک و شرمآور به ذهنت بیاید، به این معناست که تو نیز بیشتر مواقع در ترس و شرم به سر میبری. اما اگر هنگامی که نام خدا را میشنوی ابتدا عشق و لطف و مهربانی به یادت بیاید، به این معناست که این صفات در وجود تو نیز فراوان است."
از کتاب چیز دیگری نمینویسم. هر آنچه که باید مینوشتم را نوشتم. جز اینکه بگویم بروید و آن را بخوانید و بدانید:
دل را تمام برکن ای جان ز نیک نامی
تا یک به یک بدانی اسرار را تمامی
................. تمام.
***
فصلی از کتاب را با صدای خودم گوش بدهید. روی آهنگی از نصرت فاتح علی خان با نام: من غلام شمس تبریزم.
***
آرامگاه مولانا در قونیه
عکس از، سالار رضایانی
نام من سرخ
اثر: اورهان پاموک
برگردان: عینالله غریب
جهان نو – 700 صفحه – چاپ سوم – 240000 ریال
***
نام من سرخ بعد از زندگی نو و رومان نویس ساده نگر و رومان نویس اندیشمند، سومین کتابی است که از اورهان پاموک خواندم. کتابی که او را در جهان
مشهور کرد و سهم زیادی در گرفتن نوبل ادبیاتش دارد.
این کتاب به شیوهی جدیدی نوشته شده است. حداقل از دید من. تا به حال شبیه آنرا نخوانده بودم. فصلهای کتاب عدد نیستند. به این شکلاند:
فصل اول: من یک جسد هستم
فصل دوم: نام من کارا
فصل سوم: من یک سگم
فصل چهارم: قاتل خواهند گفت به من
فصل پنجم: من شوهر عمهتون
فصل ششم: اورهان
..........
این اورهان در واقع بعدها یعنی حدود چهارصد، پانصد سال بعد از وقوع داستان، میشود همین اورهان پاموک نویسنده. به روایتی داستان، سینه به سینه نقل میشود تا روزی که اورهان آن را مینویسد. بگذریم از این که داستان کلن زاییده تخیل پاموک است. البته با در نظر گرفتن شرایط زندگی در ترکیهی آن روز که گاه ایران هم هست.
جمعی که در آن داستان اتفاق میافتد نقاش هستند. نقاشان درباری و شهر، استانبول است. استانبولی که یک زمان در تسلط ایران بود و حالا نیست. ولی این جدایی از ایران باعث نمیشود مثالهای کتاب مربوط به فرهنگ جامعهای که امروز با نام ایران میشناسیم، نباشد و با آن بیگانه باشیم. از خسرو و شیرین شاهنامه گرفته تا نظامی و شاهنامهی فردوسی و ..... هنر نقاشی در ایران. به ویژه مکتب نقاشی در شیراز و یا هرات و شرح و بسط نقاشیهای دوبعدی این نقاشان و بیان آنچه که بر خلاف این نقاشیهای دوبعدی در ونیز جریان داشته و به سه بعدی مشهور بودهاند. ونیزیهایی که در کارشان پرسپکتیو را رعایت میکردند. ایرانیان و ترکها، کار ونیزیها را به سخره میگرفتند. در جاهایی میگویند کار خودمان خوب است و قشنگ چرا که ما داخل قصرها را هم نشان میدهیم. به شکلی که گویی قصر همچون یک کیک با چاقو بریده شده است و برشی از آن را می بینیم. شاه و دربار و .... همه و همه دیده میشوند. انگار نه انگار این قصر دیواری هم دارد.
مثالها و تصاویری که در کتاب آمده است از شاهنامه و خسرو و شیرین است. و اشاراتی که بهشخصه برای من جالب بود و نو. من همیشه با خودم فکر میکردم نقاشان، قدیم و جدید هم ندارد، تصاویری که خلق میکنند زاییدهی خیال است و بس. مگر نمونهای همچون مونالیزا یا دیگر پرترههایی که از آنها به جای مانده است. در صورتیکه به درستی (البته اورهان هم حدس میزند)، گفته میشود این آدمیان همه و همه از روی چهرههای واقعی کشیده شدهاند و الگو داشتهاند. هرچند در همان زمان کشیدن، برای بسیاری از مردم ناشناخته بودهاند.
شیوهی نگارش کتاب در همهی فصلها، همانگونه که از نام آنها میتوان حدس زد، اول شخص مفرد است و با زبان محاوره. در هر فصل راوی با لحنی صمیمانه به شکلی کاملن برای مخاطب جا میافتد، به تعریف داستان میپردازد. اینگونه روایت، به شکلی خواننده را آنچنان درگیر ماجرا میکند که خود را ملزم به قضاوت میبیند. چیزی که معمولن در کتابهایی که راوی به نظر میرسد خود شاهد ماجرا بوده و اکنون دارد برایمان تعریف میکند، دیده نمیشود و گاه قضاوت او را خواننده نمیپسندد. در نام من سرخ، خواننده به شکلی با گوینده، هر کس که باشد، ممکن است همذات پنداری بکند. چرا که وقتی پای صحبت کسی مینشینیم و به دلایل و مستندات وی در بارهی کاری که کرده گوش میدهیم، چه بسا حق را به او بدهیم. حقی که از او پس از شنیدن ماجرا از زبان دیگری از قبلی میگیریم و به این یکی میدهیم. البته چه بسا بعد از شنیدن نظریان گوناگون قضاوت بسیار دشوار شود.
در این رمان، قتلی اتفاق میافتد که از زبان جسد، قاتل، دوستان قاتل، دوستان مقتول، و .... چیزهایی میشنویم و در قبال آن همانگونه که در قبل نوشتم، با مکاتب نقاشی چند صد سال پیش آشنا میشویم و با نقاشانی که بعد از کشیدن تصویری، توسط پادشاه وقت کور میشوند که دیگر نتوانند نظیر آن را برای شاهی دیگر بکشند. یا خودشان را کور میکنند که شاه دیگر نتواند وادارشان کند علیرغم میلشان مجبورشان کند که چیزی بکشند. یا به مرور زمان کور میشوند (به دلیل نقاشیهای ظریف روی کاغذهای با قطع کوچک) و نیز گاه خودشان را به کوری میزنند که در میان مردم نشان دهند که به کمال نقاشی رسیدهاند.
کتاب نام من سرخ را با اطمینان در میان ده کتاب برتری که در تمام طول زندگیم خواندهام قرار میدهم. یکی از دلایل اصلی این امر هم برگردان بسیار خوب عینالله غریب است.
فصل اول کتاب، "من یک جسد هستم" را برایتان خواندهام. با کلیک روی نامش، آن را میتوانید بشنوید.
نوشته ی: بختیارعلی
برگردان: سردار محمدی
نشر افراز - 1394 - 120 صفحه - 88000 ریال
تیراژ: 1100
***
مرگ تک فرزند دوم، اولین کتاب بختیار علی است که بعد از مهاجرت از کردستان به آلمان به چاپ رسید. کتاب یک مرثیه در رثای کسی است. تک فرزند دوم. اصطلاحی که شاید برای اولین بار باشد که می شنوید. تک فرزند الزامن به معنی تک فرزند یک خانواده نیست. بلکه می تواند تک فرزند یک مرد باشد یا تک فرزند یک زن.
در این کتاب از آدم های مختلف و برخوردهایشان با این تک فرزند می خوانیم. چه در دورانی که یک فرد ساده بود و چه وقتی دیگر کسی شده بود برای خودش و مردنش شور و حالی و ولوله ای به پا کرد.
امیدواریم کتابهای دیگر بختیارعلی را نیز با برگردان سردار محمدی بخوانیم.
و اما چیزی که مدتها بود می خواستم بنویسم و نوشتنم نمی آمد و می گذشتم ولی دیگر دیدم نمی توانم این است که: نباید در اینجا فقط از کتاب و نویسنده و مترجم بنویسیم. کمی هم از سایر مشخصات کتاب و دست اندرکارانش بنویسیم.
می خواهم در باره ناشر بنویسم که بسیار کار خوبی می کند و این کتابها را در اختیار ما قرار می دهد. ناشری که بختیارعلی امتیاز نشر آثارش را در ایران به او داده است. ولی ای کاش ممیزان این ناشر کمی در شکل ارائه ی کار سختگیر تر بودند. منظورم شکل یکنواخت آن هاست با یک سطر در تمام این کتابها.گویا طراح روی جلد، از بختیارعلی جز این نمی داند که:
رمانی دیگر از نویسنده ی رمان تحسین شده ی آخرین انار دنیا.
یعنی حتا کلیشه هم عوض نمی شود که مثلن رمان اولی بشود کتاب. "کتابی دیگر از نویسنده ......" همان جمله از طراحی کتاب قبلی روی کتاب جدید، کپی پیست می شود. نمی دانم شاید به او دیکته می شود که این را ذکر کند. که در این صورت مرا برای نوشتن این بخش از یادداشت ببخشد.
این جمله روی کتابهایی از بختیار علی که من دارم، عمویم جمشید خان، مرگ تک فرزند دوم، قصر پرندگان غمگین، نوشته شده است. باید منتظر کتاب های بعدی باشیم تا مثال ها کامل شوند. میدانید من فکر می کنم تا دنیا دنیاست اگر کتابی از بختیار علی را این ناشر منتشر کند، این جمله زینت بخش آن خواهد بود. در این جا می ماند این که چه بسا خیلی ها آخرین انار دنیا را بهترین اثر او ندانند و آخرین کارش را بیشتر بپسندند. حالا در مورد بعضی نویسندگانی که فقط می توانند با یک اثر شناخته بشوند، مانند علی محمد افغانی و شوهر آهو خانم اش، می توان این را گفت ولی در مورد بختیارعلی که هر کتابش یک "آخرین انار دنیاست" چه؟ آیا انصاف است فقط یک کتاب از کسی چون بختیارعلی معیار شناختمان از او بشود؟
البته بماند که کتاب "مرگ تک فرزند دوم" اولین کتاب بختیار علی است. جالب می شود اگر کسی این کتاب را به عنوان کتاب اول او به دست بگیرد و رویش این جمله را بخواند..... آخرین انار دنیا؟ آخرین انار دنیا؟ کدام انار؟ اناری که هنوز نوشته نشده است؟
پ.ن.
بعد از نوشتن این یادداشت کتاب دیگری از بختیارعلی به دستم رسید. به نام شهر هم نوازان سپید. از نشر دات. روی آن هم شبیه این جمله است:
شاهکار نویسنده ی آخرین انار دنیا.
و این در حالی است که در پشت جلد از شیرکو بی که س می خوانیم:
...... اینک پس از چهار سال می توان لقب شاهکار ادبیات کرد را از "آخرین انار دنیا" گرفت و به اثر تازه اش، "شهر هم نوازان سپید" داد. "شهر هم نوازان سپید" مهم ترین رمان در ادبیات کرد است.
به نظر شما سطر آخر این پی نوشت نمی توانست جای "شاهکار نویسنده ی ......" را بگیرد؟
رومان نویس ساده نگر و رومان نویس اندیشمند
نوشته ی: اورهان پاموک
برگردان: علیرضا سیف الدینی
انتشارات نیلوفر - 176 رویه - 90000 ریال
چاپ اول - زمستان 92 - تیراژ - 1100 نسخه
***
تیراژ را نوشتم، برای این که بگویم، چند روز پیش، جلد دیگری از این کتاب را خریدم. همان چاپ اول بود. این ینی این که در طی حدود دوسال و نیم هنوز 1100 نسخه از این کتاب، در سرزمینی که هنر نزد آدمیان آن جاست و بس، به فروش نرفته است. کلاهمان را کمی بالاتر بگذاریم.
***
کتاب راهنمای بسیار خوبی است برای کسانی که می نویسند. چه کسانی که نویسنده اند و نمی دانند چرا نویسنده اند و چه کسانی که قصد دارند در آینده نویسنده بشوند. هم چنین برای کسانی که رومانی را می خوانند. و در این خواندن ها به جستجوی چیزی هستند. چیزی که نمی دانند چیست. آیا خود را جستجو می کنند یا این که می خواهند ببینند نویسنده چه حرفی برای گفتن دارد.
خود نویسنده در مورد کتاب می گوید: این کتاب شکل کاملی از دانسته هایم از موضوع رومان و مهم ترین چیزهایی است که آموخته ام. چیزهایی را که در خصوص رومان در نظرم بسیار مهم بودند به اختصار گفتم. این کتاب هم چنان که از حجم اندکش پیداست، بدون تردید کتاب تاریخ رومان نیست.
کتاب، شش درس یا گفتار از اورهان پاموک. برنده ی جایزه ی ادبی نوبل از کشور ترکیه است که در دانشگاه هاروارد ارائه شده. بگذریم از این که بعد از خواندن آن و یا حتا قبل از خواندنش مدام به این می اندیشیدم که چرا ما تا کنون موفق به دریافت این جایزه نشده ایم. هر چند شک ندارم اگر روزی و روزگاری یکی از نویسندگان توانمند خودمان این جایزه را کسب کند، بیشتر از همه ی رقبایش خودمان به او می تازیم که دریافت این جایزه مشکوک است. سیاسی است. حتمن کاسه ای زیر نیم کاسه است. همان گونه که در جوایز سینمایی شاهدیم. ما ایرانیان شاهکاریم. شاهکار.
برگردان کتاب خوب بود. به جز به کار بردن می گردد به جای می شود. که من نمی دانم چگونه باید با آن کنار بیایم. چون دارد همه گیر می شود و ای کاش حداقل کسانی چون نویسندگان و مترجمین این کار را نکنند. و نیز در بعضی جاها نیاز به نقطه گذاری بوده (،) که نیست. چرا که گاه خواندن را دشوار می کند. امیدوارم در چاپ بعدی درست بشود.
به سر فصل ها اشاره می کنم و بی هیچ توضیح دیگری یادداشت را تمام می کنم.
* هنگام مطالعه ی رومان، در ذهن ما چه اتفاقاتی می افتد؟
* آقای پاموک، آیا شما واقعن این ماجراها را از سر گذرانده اید؟
* شخصیت ادبی، بافت، حادثه، زمان
* موزه ها و رومان ها
*مرکز
* سخن آخر
قصر پرندگان غمگین
نوشتهی: بختیار علی
برگردان: رضا کریم مجاور
چاپ دوم - نشر افراز - 1392 - 356 صفحه- تیراژ 1100 - 16800 تومان
***
قصر پرندگان غمگین، دومین کتابی است که از بختیارعلی به دست گرفتم. فضای داستان و تصویرهایی که برای بیان آنچه که در ذهنش میگذرد، مانند "عمویم جمشیدخان، مردی که همواره باد او را با خود میبرد"، جادویی نیستند. ولی بی بهره هم از ریالیسم جادویی نیست و همین که تاریخی تقریبن هشت ساله از اقلیم کردستان عراق را با قلم جادوییش نوشته، کافیست که کلن او را جادوگر بنامیم.
"سه جوان، با شرایط اجتماعی متفاوت، عاشق دختر نوجوان و زیبا و نیز بیماری میشوند. دختر طی مراسمی آنان را دعوت میکند و شرطی برای ازدواج با آنها میگذارد. به هر کدام لیستی از پرندگان نایاب و یا در حال انقراضی را میدهد که در عراق پرواز نمیکنند. از آنها میخواهد که هر سه به مدت هشت سال از شهر و دیار خارج شوند و این پرندگان را یافته و با خود به شهرشان بیاورند. بعد، دختر با توجه به شرایط و وضعیت آنان پس از این هشت سال، با یکی از سه تن ازدواج میکند. آن دو تن دیگر نیز باید قول بدهند، در این میان کینهای از شوهر منتخب به دل نگیرند و ...."
"سفر انسان را پخته میکند". جملهی آشنایی است. حداقل برای کسانی که فیلم آقای هالوی داریوش مهرجویی دیدهاند. هر روز که میگذرد و هر سفری که میروم، این جمله را درستتر میبینم. در کتاب، دختر این جوانان را به سفر میفرستد که پخته شوند. با این فرض که شاید موقع بازگشت اصلن نخواهند باوی ازدواج کنند یا به طور کلی برنگردند. چه بسا سفرهای بی بازگشتی که آدمیان میکنند و چیزی را که میخواهند پیدا میکنند یا همچنان به دنبالش از جایی به جای دیگر میروند.
این سه جوان در پایان این سفر هر یک، ره آورد جدیدی از خودشان به نمایش میگذارند. تجربهی سفر و پخته شدنشان، خواندنی است.
کتاب با این سه جوان به سفر نمیرود. با دختر در شهر میماند و اتفاقات و آنچه که در این هشت سال در شهر میگذرد را به رشتهی تحریر در میآورد. هشت سالی که بخشی از جنگ ایران و عراق را در بر میگیرد و بخشی به حملهی آمریکا به عراق و در نهایت درگیریهای داخلی دو تشکیلات اقلیم کردستان، یعنی "اتحادیهی میهنی" و "حزب دمکرات کردستان عراق". و این بخش آخر تلخترین صفحات رومان را تشکیل میدهد. ندانم کاریها و شوینیست بازیها که معمولن در این گونه احزاب و گروهها میبینیم. گروهایی که دشمن اصلی را نمیشناسند و نمیخواهند بشناسند. حتا درگیریهای قومی و فامیلی افراد یک حزب، فجایع خونینی به بار میآورد. درگیریهایی که بیشتر در میان ملل عقب مانده و دنیا ندیده شاهدیم. البته بختیارعلی چون این گروهها را میشناسد، ار کنار کشتارهایشان میگذرد و اجازه میدهد به قول شاملو: تاریخ بر تباهی اجسادشان قضاوت کند. خوشبختانه، این روزهاه اینها ضمن تماس با دنیای خارج کمی سیاست یاد گرفتهاند. چیزی که با خواندن کتاب هم به آن میرسیم. چرا که سه جوان گاهی تصاویر و یادداشتهایی از سفر برای دختر می فرستد و این تصاویر به دست مردم هم میرسد و مردم هم یاد میگیرند به سفر بروند و تغییر کنند.
در غیاب این سه تن مردم داستانها و شعرها و ترانههایی برای اینها میسرایند و هر یک بنا به سلیقهی خودش طرف یکی از اینها را میگیرد. و به این شکل است که ریشهی افسانههای ملل شکافته میشود و شکل به وجود آمدن داستانهای فولکور در اینجا و آنجای جهان، برایمان باز میشود. افسانههایی که ممکن است، گاه، فقط و فقط در نقطهی کوچکی از زمین ریشه داشته باشد و در صورت نبودن ارتباط با سایر جوامع، برای همیشه در سینههای مردم آن دیار بمانند و در نهایت فراموش شوند.
کتاب در 58 فصل نوشته شده و بی آنکه اذیتتان کند، گاهی فصلها پس و پیش هستند. گاهی هم که نویسنده احساس کرده شما را برای شنیدن پایان یک ماجرا علاقمند کرده، آن را برایتان تعریف میکند و بعد بر میگردد و شرح رسیدن به آن پایان را میگوید. می دانید؟ دانستن پایان یک اتفاق، الزامن به معنای پذیرفتن آن نیست و خواننده گاه دلیل میخواهد. بختیارعلی هم این را به خوبی میداند. و به این دلیل است که میگویم، پس و پیش شدن گاه به گاه فصول، حتا کتاب را خواندنیتر هم میکند.
از کتابهای بختیارعلی باز هم برایتان خواهم نوشت.
عمویم جمشیدخان،
مردی که باد همواره او را باد با خود میبرد.
نوشتهی: بختیار علی
برگردان: رضا کریم مجاور
نشر افراز – 143 رویه – 99000 ریال
***
عمویم جمشیدخان .....، اولین کتابی است که از بختیار علی خواندم. در یادداشتی با نام بختیارعلی، قبلن در مورد نویسنده و آنچه که فضای رومان هایش را در بر می گیرد، نوشتم. عمویم جمشیدخان، اثری است کاملن در حال و هوای رئالیسم جادویی. همان گونه که در آن یادداشت نوشتم بار دیگر خاطر نشان می کنم که این کتاب مستقیمن از زبان کردی به فارسی برگردانده شده و کار رضا کریم مجاور قابل ارج است.
در کتاب میخوانیم:
در اوائل سال 1979 که جمشیدخان برای نخستین بار دستگیر شد، هفده ساله بود. آن روزها بعثیها در سرتاسر خاک عراق، بنای تعقیب ودستگیری و شکنجهی چپها را گذاشته بودند ... چپ هایی که کمی پیشتر، از همپیمانان اصلی "انقلاب و رهبری آن" به شمار میآمدند.
هیچ کدام از ما به درستی نمیدانیم که جمشیدخان کی و چگونه به جمع چپها پیوسته بود. به ویژه که در ایل و تبار ما تا کنون کسی چپ نشده بود. ...
جشمیدخان در اثر شکنجههای دژخیمان عراقی بسیار ضعیف میشود و وزن خود را از دست میدهد. به طوریکه شبی .....
ادامه مطلب ...
بختیارعلی
تا همین چندی پیش، گابریل گارسیا مارکز را به عنوان پیشتاز رومان های رئالیسم جادویی می شناختم. فکر هم می کردم که جز در آمریکای لاتین به این گونه رومان ها برخورد نخواهم کرد. تاااااااااااااا آشنایی با بختیار علی. نویسنده ای کرد از کردهای عراق.
همه ی رومانهای او به آنچه که مارکز نوشته است پهلو می زند.
به یک شهر کتاب یا یک کتابفروشی که همه جور اثری از هر نویسنده ای دارد مراجعه کنید و هر آن چه که از بختیار علی دارد را بخرید و بخوانید. یکی از بهترین توصیفاتی که در مورد آثار او می دانم این است که، رومان هایش به زبان کردی نوشته شده و در میهنمان کم نیستند کسانی که هم زبان کردی می دانند و هم زبان پارسی و این امر موجب شده که نوشته هایش مستقیمن از یک زبان به پارسی ترجمه شده باشد. نه این که مترجمی داستانی را که از زبان اصلی به مثلن فرانسوی یا ...... ترجمه شده را برداد و به پارسی برگرداند.
یک چیز حسرت برانگیز هم بگویم. و آن این که این روزها کتاب در ایران که یکی از قدیمی ترین ملل تاریخ را در بر می گیرد با تیراژ 200 و 500 منتشر می شود، اولین چاپ آثار وی به زبان کردی و در کردستان عراق با تیراژ ده هزار نسخه منتشر می شود. آن هم در جایی از این کره خاکی که این روزها بیشتر در گیر جنگ و خانمان سوزی و خانمان براندازی است.
جا دارد کمی در این قضیه مداقه کنیم و این که چرا کتاب نمی خوانیم. روزنامه نمی خوانیم. مجله نمی خوانیم. و مدام سر در گوشی های همراه برده و یادداشت هایی از کوروش برای هم همی فرستیم. یادداشت هایی که به احتمال زیاد روح کوروش هم از آن ها بی خبر است.
و نیز .......... فکر می کنید بهتر نیست که نویسنده ای را قبل از گرفتن جایزه ی نوبل ادبیات بشناسید؟
بختیار علی روزی این جایزه را خواهد گرفت.
خانهی روبهرویی
گزینش و ترجمهی اسدالله امرایی
چاپ اول – 1389 – 180 صفحه- 4400 تومان
***
اسدالله امرایی پنج کتاب دارد از پنج قاره که داستانهای کوتاهی از نویسندگان جهان را در آنها میخوانیم. نام کتابها برگرفته از یکی از این داستانهاست. که این یکی، داستانی است از ر.ک.نارایان، نویسندهی هندی. و این کتاب داستانهای کوتاه آسیایی است.
چندی پیش، در واقع درست در روز اول سال نو میلادی هر پنج جلد را تهیه کردم. در واقع هدیهی سال نو بود برای خودم. خواندن این پنج جلد را از از آسیا آغاز کردم. به شکلی پارتی بازی برای قارهای که دلبستگی بیشتری نسبت به آن دارم.
قصد ندارم در مورد داستانها بنویسم. بیشتر قصدمعرفی آنها را دارم. و اصرار بر اینباید خواندشان.
در این کتاب از این نویسندگان می خوانیم:
1 – میخاییل زوشچنکو اوکراین
2 – آندرو لام ویتنام
3 – ر. ک. نارایان هندوستان
4 – خرقل آوشالاموف داغستان
5 – ویکتور آردوف روسیه
6 – فاضل اسکندر گرجستان
7 – چیترا باترجی دیواکارونی هندوستان
8 – کنزابورو اوئه ژاپن
9 – یاسوناری کاواباتا (نوبل) ژاپن
10 – مظفر ایزگو ترکیه
11 – عبدالله سالم یمن
12 – فاروق الهان چلیک ترکیه
13 – نورمراد ساریخانف (کشتهی جنگ دوم جهانی) ترکمنستان
14 – محمدزاهد امیر شیخویچ امینوف داغستان
یکی از مزایای کتابهایی از این دست، آشنایی با نویسندگانی است که احتمالن نامشان را هم نشنیدهایم، چه برسد به این که چیزی از آنها خوانده باشیم. جز تنی چند از آنان. آنهم بنا به دلایلی همچون، گرفتن جایزهی نوبل ادبی، کاواباتا و یا ساریخانف، کشته شدهی جنگ دوم و یا نه، شناخته بودنشان در اینجا. کسی چون نارایان. در ضمن بعد از خواندن کتاب بود که فهمیدم، کاواباتا در سال 1968 نوبل گرفت و در سال 1972 هاراکیری کرد.
بهرحال آشنایی با این نویسندگان ِ حداقل از نظر خودم، گمنام، دریچهای است به دنیای آنان. و آشنایی با جلوههای ادبی کشورهایشان. بعد از خواندن این کتابها، نام این نویسندگان، برایمان فراتر از یک نام خواهند بود.
برگردان داستان ها بی نیاز از تعریف است. چرا که تمامی کتابهایی که نام اسدالله امرایی بر آن ها چاپ شده را باید خواند. بی توجه به نام نویسنده. بارها گفتهام: در خرید یک کتاب خارجی من ابتدا نام مترجم را نگاه میکنم و ترجمههای اسدالله امرایی را بی هیچ اما و اگری از کتابفروشی به خانه می برم.
***
داستان کوتاه "ترمز وسیتنگهاوس" از "میخاییل زوشچنکو" را با صدای خودم بشنوید.
خیام و فردوسی
دکتر محمد علی اسلامی ندوشن
سال انتشار:1346
«در زمان ما خیام سرایندۀ بی اعتباری دنیا و هوادار اغتنام وقت شناخته شده است، لیکن ابیاتی که بر زبان خیام جاری شده (حتی اگر رباعیات منسوب به او را بر آنها بیفزاییم) باز تعداد آنها به مراتب کمتر خواهد بود از ابیاتی که در همین زمینه، در سراسر شاهنامه پراکنده است.»
صلاح الدین نامه
نوشته طارق علی با برگردان سهیل سمی
نشر ققنوس
488 رویه - 4800 تومان
***
کتاب به طور امانی از دست محبوبی به دستم رسید. داستانی تخیلی با انسان هایی واقعی که در تاریخ و زندگی صلاح الدین ایوبی وجود داشته اند.
صلاح الدین ایوبی را به شکلی می توان قهرمان جنگهای صلیبی در جبهه ی مسلمانان نامید. حاکم مصر بود و اصلیتی کرد داشت. جنگهای صلیبی، از جمله درگیری های میان مردم جهان بود که به طور مشخص شامل 8 جنگ است. این جنگ ها از حدود سالهای اواخر قرن یازدم آغاز شد و در قرن سیزدهم پایان یافت.
کتاب های تاریخی، یک مشکل عمده دارند و آن این است که بخش زیادی از آن تخیلی است. از جمله این کتاب. ینی تصور سختی است، کسی را مانند صلاح الدین با آن همه درگیری ذهنی نسبت به جنگ تصور کنیم که زندگی شخصی خیلی خیلی گاه رومانتیکی هم داشته باشد که در این کتاب این گونه آمده است.
نویسنده در باره کتاب و قهرمانان آن به درستی می نویسد:
بازسازی داستانی ِ زندگی شخصیت های تاریخی برای نویسنده مشکل ساز است. آیا باید شواهد واقعی را قربانی یک داستان خوب کرد؟
پاسخ خودش که که خیر است.
و نیز اشاره ای دارد بر این که راوی داستان و شاذی تخیلی هستند. راوی در واقع فیلسوف بزرگ یهودی است که وجود داشته ولی آنچه که نوشته الزامن با واقعیت های تاریخی نمی تواند برابر باشد. وی در خلال نوشتن آنچه که می بیند یا از سوی صلاح الدین به وی دیکته می شود، به زندگی خصوصی خود نیز می پردازد. که در واقع به شکلی قربانی شغل اش شده که تاریخ نگاری است و مدام باید در رکاب صلاح الدین باشد.
شاذی هم به عنوان کسی که (به شکل تاریخی) از ابتدای داستان تا پایان هست و هر گاه به نقلی در داستان نیازی باشد از او کمک گرفته می شود. در واقع شاذی خود به شکلی تاریخ این خاندان ایوبی است.
خواندن کتاب را به دوستداران رومان های تاریخی پیشنهاد می کنم.
اشاره ای هم به برگردان خوب سهیل سمی بکنم. چیزی که این روزها شوربختانه کمتر شاهدش هستیم. حساس برانگیزترین وجه یک رومان خارجی برای من.
طارق علی نیز، تاریخ نگاری پاکستانی است، که چندین رومان تاریخی در کارنامه اش دارد. در حال حاضر نیز مقیم لندن است.