کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

اتاقی از آن خود- ویرجینیا وولف

 

 

این کتاب مجموعه از سخنرانی های ویرجینیا در کالج نیوهام و گرتن است که در سال ۱۹۲۹ منتشر شد. وی در این کتاب تاریخ ادبیات زنان، تاثیر سبک و ارزشهای مردانه در نوشته های زنان، خشم و نفرت و مخاطرات آن برای هنرمند و پیش بینی زن در داستان نویسی آینده را بررسی می کند.

( اتاقی از آن خود)‌دارای نثر مدرنیست و تفکری فمینیست است، تفکری که محور اصلی آن زن و تبعیض جنسیتی است که حضور او را در کل دانش بشر علی الخصوص ادبیات رقم می زند.

ویرجینیا دلیل اینکه شمار نویسنده و شاعر زن نسبت به مرد بویژه در قرن ۱۹ و ۱۸ کم بوده را مسئله ای چون نداشتن اتاق شخصی یا اتاق کار بمانند مردها می دانسته. او به دنبال جواب سوال هایی در تاثیر تبعیض جنسیتی بر ادبیات است. و به دنبال علت دوری زن از این وادی، و آنرا در جزئیات بی اهمیت روزمره جستجو می کند. وولف گفته های مردان ظاهرا خردمند را بررسی می کند و تاسف می خورد که آنان هرگز درباره زنان اتفاق نظر ندارند و هریک به گونه ای با خرد کردن او برتری خویش را به رخ می کشند. و بعضا زنان را فاقد شخصیت می پندارند و در نهایت نویسنده در جستجوی حقیقت درباره زن گذشته و خواستار ترغیب وی در آینده است.

او به تحلیل زنان نویسنده قرون گذشته چون جین آستین و دوشیزه برونته و فمینیستهایی چون ربکا وست و تاثیر شرایط زندگی آنها بر نوع شعر و آثار خلق شده اشان می پردازد.

در فصل ۳ این کتاب ویرجینیا علت هنرمند نبودن زن در قرن ۱۹ را این می دانست که به جای ترغیب شدن در ره هنر، تحقیر میشد و تهدید. ذهنش به دلیل لزوم اعتراض به این و مخالفت با آن فرسوده میشد و این را ناشی از عقده مردانگی بسیار جالب و مبهم می دانست که تاثیر زیادی بر جتبش زن داشته، میل و آرزویی ریشه دارُ نه اینکه زن حقیر باشد، اینکه مرد برتر باشد و این موضوع مرد را در همه عرصه ها در مقابل زن قرار می دهد.

امیدوارم این کتاب رو نه با نگاه به قرن ۱۹ بلکه با مقایسه با وضعیت و شرایط کنونی بخونید. ما زنان همواره با عرف و عادت و تقلید پیش رفتیم و از سنت شکنی و اعتراض و ایستادگی در مقابل خودخواهی ترسیدیم، تا کی؟ 

نظرات 21 + ارسال نظر
محسن دوشنبه 19 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:59 http://after23.blogsky.com/

از اینکه با این یادداشت خردمندانه پا به عرصه وبلاگ کتابامون گذاشتی بسیار خوشحالم. امیدوارم که بیشتر شما را اینجا ببینم.

مرسی! منم خوشحالم که اینجا مینویسم

فیروزه دوشنبه 19 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 15:14

سارای عزیز
به وبلاگ کتابامون خوش اومدی
من این کتاب رو نخوندم سعی می کنم که پیداش کنم و بخونم . ویرجینیا وولف در شرایط اجتماعی بدی زندگی کرد شاهد دو جنگ جهانی بود و برای روح حساس یک نویسنده ای چون او بسیار دردناک بود .
وضعیت و شرایط کنونی ما که با شرایط او اشتراک چندانی ندارد ولی در جامعه ما که زنان هم قسمتی از ان راتشکیل می دهند مشکلات عدیده ای هست که متاسفانه من اینده نزدیکی هم در رفع انها نمی بینم .ولی در هر صورت با مطالعه شرایط ملت های دیگر میشود از تجربیات انها استفاده کرد

چرا اشتراک نداره فیروزه؟ حتما نباید که زن نویسنده تحقیر شه. در نفس قضیه پر اشتراکه. اگه اون دوره زن شاعر تحقیر می شده الانم زن معترض. اوضاع ما فاجعه انگیزتر از یه زن تو قرن ۱۷ است. راس میگی اشتراکی نیست. ما داغون تر از این حرفائیم. نوشته ای از من رو تو ۳۶۰ بخون تو بلاگم. ممنون از نظرت

حسام دوشنبه 19 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 15:44 http://hessamm.blogsky.com/

ورود شما رو به وبلاگ کتابامون تبریک می گم. امیدوارم مطالب خوبی از شما بخونیم، مثل همین یکی.
ویرجینیا وولف در سن ۱۳ سالگی مادرش رو از دست داد، دو سال بعد خواهرش پنج سال بعد هم پدرش رو. این حوادث روی اون تاثیر خیلی بزرگی به جا گذاشتن که می شه رد این ضربه رو در نوشته های ولف پیدا کرد.
آخرین نامه ویرجینیا به همسرش هم یکی از تفکربرانگیزترین نامه های دنیای ادبیات محسوب می شه.

ممنون بابت خوش امد گویی. بله این ضربه رو میشه کاملن حس کردو ولی به نظر شما باید یک زن حتما ضربه ها دیده باشد تا اعتراض گونه بنویسد؟

حسام سه‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:41 http://hessamm.blogsky.com/

ضربه دیدن دلیل معترضانه نوشتن نیست، اما می تونه محرک خوبی باشه.
به قول یکی از رئیس جمهوران پیشین آمریکا: بهترین زمان سخنرانی وقتی است که از چیزی ناراحت یا عصبانی هستید.

آخه زنها اصولا یا بازار پسندانه می نویسند یا مرد پسندانه! البته عرض کردم اصولا!‌ و منظور من در واقع این بود که چرا حتما باید دچار بلا و تجربه های ناگوار شده باشیم تا بشکنیم سنت را و متفاوت بیندیشیم و بنویسیم

پروانه سه‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 21:54 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

سلام بر شما
در مورد ویرجینیا وولف من هم پستی داشتم:
http://parvazbaparwane.blogspot.com/2007/01/blog-post_15.html
-
متن شما را هم می خوانم دوباره برمی گردم
با سپاس

بسیار ممنون از لینکی که دادین

پروانه پنج‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:36 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

مجله ی بخارا شماره ۵۶ ویژه ویرجینیا وولف است که مرجع بسیار خوبی برای مطالعه ی زندگی ،نقدهای مختلف به آثارش و عکس های جالب و دیدنی بسیار خواندنی است با خواندن آن شخصیت والای وولف بر همگان روشن می شود
..
سایر کامنت ها را هم خواندم اصلا اینطور نیست که وولف شخصی مالیخولیا و خود کشی گرا دید شخصی که تحت آزار جنسی برادرش قرار می گیرد یا حرفهایی از این قبیل... او در زندگی عشق و زیبایی را می خواست نه جنگ و این به شدت او را آزار می داد.

در مورد بحث زنان هم دیدگاه شما را قبول ندارم مسئله ی زنان جدا از مسئله ی جامعه نیست باید به فکر مسائل اساسی بود تا فقط به زنان پرداخت.که در این ستون نمی گنجد.

با سپاس از شما که این کتاب را معرفی نمودید امیدوارم موفق به تهیه و خواندن آن بشوم

بله کاملا درسته مسائل اساسی! یعنی دین و مذهب! که عامل اساسی بدبختی زن در جوامع اسلامی است! ولی حرف من جدای مسایل اجتماع خود دید و نگاه زنانه. من نثر زیبای شما رو ندارم و ساده می نویسم اگه از ساده نویسی بدتون نمی اد یه سری به وبلاگ ۳۶۰ من بزنید و مظالبی که در این زمینه نوشتم بخونیدو دوست دارم بیشتر با هم بحث کنیم. ممنون

پروانه پنج‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:40 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

فراموش کردم بگویم :
فیلم "ساعت ها " با بازی خوب نیکول کیدمن که است به نظرم فیلم نسبتا خوبی برای نمایش زندگی ویرجینیا وولف است ولی در واقع گوشه هایی از زندگی اوست نه همه ی آن.
نیکول کیدمن برای بازی در این فیلم اسکار گرفت

بله دیدم این فیلمو. و بازی زیبای کیدمن. واسه این فیلم دو جایزه Academy Award and Golden Globe گرفت. ولی از این فیلمهایی بود که من دو بار پشت هم دیدم تا باهاش کنار اومدم!

پروانه پنج‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 13:38 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

در مورد بدبختی هر کسی من ابتدا خودش را مسئول می دانم شناختن حق و خیلی ساده از آن دفاع کردن باعث از بین رفتن دروغ و کثافات می شود ولی متاسفانه همه اسیر مسائل دیگری هستند که خود بهتر می دانید.زن و مرد این وسط فرقی نمی کند.
در مورد نثر من شما نظر لطف دارید .من بسیار ساده می نویسم و ساده نویسی را دوست دارم.
آدرس وبلاگ ۳۶۰ تان را بنویسید حتما به آنجا خواهم رفت
با سپاس

هر کسی رو خودشو مسئول بدبختی اش میدونید؟ واقعا؟ آیا این حرف شما در جامعه طبقاتی مثل ایران واقعا صحیحه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اینکه هر کسی در چه شرایطی قرار میگیره با چه خانواده ای و وضعیت اقتصادی و فکری و فرهنگی واقعا خودش مسئوله؟؟؟؟؟؟؟
اون پسربچه جوراب فروش تو چهار راه تو سرمای زمستون خودش مسئوله بدبختیشه؟ اون زن بیسوادی که هر شب از شوهرش کتک می خوره که چرا بی اجازه رفته خرید خودش مسئوله آیا؟؟؟؟؟؟؟
دنیا فقط آدمای دوروبره ما نیست؟ شناخت کدوم حق؟ با سواد جامعه دنبال چیزی به نام حق نیست چه برسه یه مثلا دختری که تو آشپزخونه پیش مامانش بزرگ شده.

پروانه جمعه 23 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 00:36 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

حرفهای شما منو یادم خودم وقتی هم سن و سال شما بودم میندازه.در پروفایل شما دیدم ۲۲ سال دارید.من ۴۸ سال دارم و وورودی ۵۷ دانشگاه هستم.
...
جامعه ی طبقاتی بعدش حتما پرولتاریا و ارزش اضافی و....
...
مثل اینکه انقلاب ۵۷ دوباره میخواد تکرار بشه
..
"با سواد جامعه دنبال چیزی به نام حق نیست " فکر می کنم فاتحه ی این جامعه رو باید خوند


یعنی حرفهای من اقتضای سنمه و صحیح نیست؟؟؟؟
نه نباید فاتحه خوند. اینجا کشور ماست. اگه من و شما قبل فوتش فاتحه بخونیم یعنی یه جورایی فروختیمش. به قیمت بی خیالی و رها کردن. خریدار هم ؟آخوندهایی که دیروز تو اعتماد نوشته بود پایین اومدن معدل دانشجو رو از بی حجابی اعلام کرده بود!
شما نسل قربانی شده هستین. هم انقلاب کردین هم جنگ دیدین هم صابون کپنی و هم گشت ارشاد!
ما چی؟ بچه هایی که تو جنگ به دنیا اومدن و تو مدرسه آب کشیدن نجسات یاد گرفتن و حالا هم به جرم چکمه پوشیدن باهاشون مثل دختر خراب برخورد میشه؟ هر نسلی یه جور...
ممنون از کامنتتون

پادرا جمعه 23 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 05:14 http://padra.blogsky.com

ویرجینیا وولف به نکته خوبی در زمینه اتاق کار اشاره کرده .

امید وارم زودتر این حقوق زن و مرد برابر بشه که ببینیم بعدش آدمها آدم میشند یا نه

پادرا حرص منو با این کلمه امیدوارم در نیار. با امیدواری تو فقط کفر من در میاد و هیچ حقوقی برابر نمیشه. آدمها که آدم هستند ولی در مورد مردها شک دارم!!!!!!

پروانه جمعه 23 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 15:26 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

این حرفا
"یعنی حرفهای من اقتضای سنمه و صحیح نیست؟؟؟؟"
و
"شما نسل قربانی شده هستین"
باز هم شعار هست مثل حرفای قبلیت. منظور من اصلن این نبود
ضمنا قطعن نه من وطن فروشم نه شما
.
روی ماهت را می بوسم

سلام
شما خیلی مهربون به نظر میایین! خیلی وقت بود کسی به من نگفته بود روی ماهت رو می بوسم! این جملتون منو خوشحال کرد و ممنون
پس منظور شما چی بود؟
من اگه شعار ندم که جوون نیستم!
ولی من تنها شعار نمی دم خیلی سعی میکنم زنها و دختر های جامعه رو از مرد پرستی و مرد چپردگی نجات بدم. اینم شعاره؟

سارا جمعه 23 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 21:43

مرد سپردگی منظورم بود!

برای خانم پروانه جمعه 23 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 21:49

http://blog.360.yahoo.com/blog-DYqqsqoierSrPyP.RgVQjAAfScntag--?cq=1

آدرس وبلاگم. اونایی که دوست دارم بخونین ایناس: نوشته ای از من
و
http://blog.360.yahoo.com/blog-DYqqsqoierSrPyP.RgVQjAAfScntag--?cq=1&l=6&u=10&mx=13&lmt=5
: از چه باید گله کرد خود ندانم
مرسی

پروانه شنبه 24 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:03 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

سارا جان
چند نکته را بگویم:
- از شعار خوشم نمیاید بیشتر عمل را دوست دارم. شعار دادن اقتضای سن نیست .شما چاوز را نگاه کنید با این سن و سال چه شعارهای می دهد من به گوشای خودم شنیدم که گفت:
‌‌‌‌‌ ‌‌‌Buch you are donkey

شعار دادن کار را درست نمی کند فقط ممکن است احساسات را به صورت گذرا تحریک کند
- هر کسی برای تغییر بهتر است از خودش شروع کند.
-
- شما به این گروه کتابخوانی دعوت شده اید . نتیجه می گیرم ندیده ونشناخته بسیار قابل احترام هستید.
.
- شما قابل احترامید چون فکر می کنید و دغدغه اجتماعی دارید برخلاف بسیاری جوون ها غرق در مسائل سطحی هستند و در حال تباه کردن بهترین سال های عمرشان هستند
.
-فراموش نکنید مردان همانند زنان ، انسان هستند. تا وقتی شما بین آنها تفاوت بگذارید نمی توانید درست فکر کنید.
نگاه سریعی به وبلاگ شما انداختم همان که حدس می زدم درست بود. حالا به آنجا خواهم رفت و با هم در آنجا بیشتر بحث می کنیم
زندگی یک زن در اجتماع را می توان به رانندگی یک زن تشبیه کرد .اگر در رانندگی فکر کند یک زن است و رانندگیش بد است فوری راننده های مرد متوجه این قضیه می شوند و راه رو ازش می گیرند و بهش راه نمی دن چهار تا بوق و ایما و اشاره هم نثارش می کنند اما وقتی مثل خودشان وارد میدان جنگ رانندگی در خیابان ها و جاده ها شود تازه تحسینش هم می کنند.
-
برایت آرزوی شادی و تندرستی دارم
آن فکر زیبایت را می بوسم

"اگر در رانندگی فکر کند یک زن است و رانندگیش بد است"
این دو جمله رو شما در کنار هم گذاشتید! فکر کند یک زن است و جمله بعدی این که رانندگیش بد است!
خانم پروانه عزیز
چه ارتباطی بین رن بودن و رانندگی بد بودن وجود دارد که شما فکر کردید ممکن است یه زنی فکر کند چون زن است رانندگیش بد است؟؟؟؟؟؟
ببینید! مقصر خودمانیم! عدم وجود اعتماد به نفس در ماست که یک زن برای این که بتواند وحشیانه رانندگی کند باید زن بودنش را فراموش کند؟ یا اینکه به زن بودن افتخار کند و مشتی به دهان هر چی مرد بوق بزن پشت چراغ قرمز بزند؟
من شرمنده ولی به این سخن شما همانند یک فاجعه می نگرم!
و یه جورایی شما با این حرفتان به جای اینکه از مقررات رعایت کردن زن ها دفاع کنید، رانندگی افتضاح بعضی مردان را تبلیغ کردید!
من در خودم کاستی نسبت به مرد نمیبینم و هیچ گاه فکر نکردم توانایی کمتری از آنها دارم و حتی برای اثبات این کار، حرکاتی عجیبی انجام دادم! مثلا در دانشگاه برای آزمایشگاه بتن که هر تیم یک دختر و یک پسر بود من تنهایی این درسو پاس کردم که فکر نکنن دختر باید نت برداره و پسره بتن هم بزنه!
برای تغییر من از خودم شروع کردم! واقعا این کارو کردم و تا شعاع چند نفری اطرافم هم سعی در تغییر داشتم و تا حدی موفق بودم، ولی هیچی نیستم .اینو میدونم

محسن شنبه 24 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:44 http://after23.blogsky.com

اینجا چه خوب شده و جون گرفته.

کاش خودمان هم جانی می گرفتیم و خوب می شدیم;)

پادرا شنبه 24 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 16:15 http://padra.blogsky.com

پس من امید وارم مرد ها هم یه روزی آدم بشن !

جدا امید وارم چون هیچ کس هیچ حرکتی نمیکنه برای همین من فقط امیدوارم :)))))))

این همه آدمیزاد ها دارم تو این وبلاگ ها حرکتهای جور واجور می کنن و سعی در بیداری دارن. پس تو هم امیدواریو ترک کن و گونه ای از این حرکات رو برگزین!

پروانه یکشنبه 25 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:01 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

سارای عزیز
من از طرف خودم به عنوان یک نسل قبل از شما ، شخصا از شما نسل جوان پوزش می خواهم که نتیجه ی جوانی ما این شد که می بینیم .ما نتوانستیم .
امیدوارم شما بتوانید برای نسل بعدی زندگی بهتری درست کنید و مانند من مجبور به معذرت خواهی از نسل بعدی نشوید.
با بهترین آرزوها

من اگر به قیمت اعتقادات و باورهایم حتی اگر اشتباهی هم کرده باشم هیچ گاه عذر خواهی نمی کنم و سر حرف و عمل خویش خواهم ماند. به هر حال از دلسوزی شما ممنون

پادرا یکشنبه 25 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:59

چشم !

البته اگه دقت میکردی متوجه میشدی من دیگه بیدار شدم و همه حرکتهام هم همه رو از زور بیداری کاملا بهم ریخته !

ولی به هر حال نوشته خوبی بود .... جدا از شوخی من نمیدونستم دیدگاه ویرجینیا تا کجا رفته :) مرسی

محسن پنج‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:56 http://after23.blogsky.com

در پاسخی به پروانه نوشته بودی
من اگر به قیمت اعتقادات و باورهایم حتی اگر اشتباهی هم کرده باشم هیچ گاه عذر خواهی نمی کنم و سر حرف و عمل خویش خواهم ماند
این را من نمی فهمم. یعنی چه که حتا اگر اشتباه کرده باشی سر حرف خودت خواهی ماند؟ یعنی اشتباه را ادامه می دهی؟ اینکه خوب نیست که. اگر در اعتقاداتمان برسیم به جایی که فکر کنیم اشتباه کرده ایم چه اشکالی دارد که بگوییم آن موقع ما اشتباه کردیم. اصلن حرکت و عمل کردن که بدون اشتباه نمیشود. دیکته ننوشته نمره اش بیست است نه دیکته نوشته. البته اگر اشتباه را به گردن دیگران بیاندازیم خب چرا در این مورد قضیه فرق میکند. این به نظرت همان ضرب المثل حرف مرد یکیست را تداعی نمیکند؟

نه! شاید منظورم رو بد بیان کردم. منظورم این بود که اگه به قیمت اعتقاداتم که به فرض از نظر خودم تا پایان زندگی ثابت خواهد ماند راه اشتباهی را رفته باشم. باورهایم را پس نخواهم گرفت. حرف و عمل آدمی متفاوت است. حرف چپی های سال انقلاب چیز دیگری بود و لی نتیجه کارشان چیز دیگری شد. ولی این دلیل بر این است که از داشتن اون اعتقادات و باورها پشیمان باشن؟

خلعت جمعه 27 دی‌ماه سال 1387 ساعت 16:40

انتخاب این کتاب از طرف یه زن واقعا خرمندانه است ... من این کتابو خوندم و واقعا باید با توجه به متن کتاب و اقداماتی که خانم ولف در زمان خودشون انجام داد گفت که انقلابی در زمینه داستان نویسی زنان بوده و البته انگ فمینیستی بودن و ... رو نباید به این اقدام داد که البته اون هم در اون دوره و در راستای فعالیتهای اون زمان بوده ... خوشحالم که این کتاب رو انتخاب کردین ... شاد و موفق

خلعت جمعه 27 دی‌ماه سال 1387 ساعت 16:45

این کتاب روایتی داستان گونه از یک سخنرانی با موضوع زن و داستان در یکی از دانشگاه های معتبر بوده که واقعا و تکرار می کنم واقعا خانم ولف از عهده سبک نگارشی جدید و ابداعی شگرف در بیان حرفاشون داشتن ... اتاقی از آن خود اتاقی برای همه زنانی است که در محدودیتها دنبال مکانی برای خود و افکارشون هستن ... اتاقی از آن شما ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد