کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که نمی خوانیم

 داستان سیاوش

زندگی آپارتمانی هم مسائل خاص خودش را دارد از جمله نگهداری و انجام مسائل مشترک . در ساختمانی که ما زندگی می کنیم نه آپارتمان است که در هر خانواده ممکن است آقا از یک شهر و خانم از شهر دیگر و بچه ها تقریبا همگی تهران به دنیا آمده اند. تحصیلات متفاوت با سنین متفاوت. فکرش را بکنید هماهنگی گاهی خیلی مشکل می شود.

هر چند وقت یکبار انجام امور به عهده ی همسرم میفتد . دیروز دیدم بسیار عصبانی میگه این آقای صدیقی عجب آدمیه ! حالا می فهمم که این پسرش هم عین پدرشه ! "دیو وارونه کار" رو میمونن. به پسرش چند وقت پیش گفتم این لامپ رامپ سوخته بی زحمت یک لامپ اینجا بنداز. بلافاصله گفت چشم! ولی انجام نداد !. قبل از اون، لامپ بالای در ورودی سوخته بود به پسر آقای چراغچی گفتم ،نه تنها اون لامپ رو عوض کرد بلکه هر جای دیگه هم لامپ سوخته ای بود عوض کرد . این آقای صدیقی هم همیشه تو ساختمون تو جلسات و جلو رو آدم با کارهای خلاف فرهنگ آپارتمان نشینی موافقت میکنه ولی درست برعکسشو انجام میده. پشت پنجره ش موز آویزون میکنه! ماشین پسر و دخترشو نصف شب یواشکی میاره تو پارکینگ و راه بقیه رو میگیره ، صبح زود میبره بیرون! حال بقیه ماشین دومشونو رو تو خیابون پارک می کنن، وقتی مهمون دارن ماشین خودشونو بیرون میزارن و...

گفتم دیو وارونه کار داستانش چیه؟ گفت تو شاهنامه  رستم گرفتار ین دیو میشه دیو اونو بلند میکنه و بهش میگه بندازمت تو دریا یا خشکی ؟.رستم که می دونست اگر اونو بندازه تو خشکی پرتش میکنه و به کوه میخوره بهتره که به دریا پرت بشه . رستم اکوان دیو را گول می زنه و از او می خواهد که به خشکی پرتابش کند.  دیو   او را به دریا می اندازد! و رستم نجات پیدا می کند.

..

تا حالا خیلی اصطلاح "دیو وارونه کار" را شنیده بودم ولی داستانش را نمی دانستم. با اینکه یک شاهنامه بسیار نفیس در کتابخانه دارم ولی هیچگاه آن را از ابتدا تا به آخر نخوانده ام .گاهی، آنهم برای پیدا کردن شعری آن را باز می کنم. برای این شاهنامه نخوانیَم خودم را سرزنش می کنم.

بعد از انقلاب خیلی ها اسم بچه هاشونو از شاهنامه انتخاب می کنند.

راستی چه داستانهایی از شاهنامه می دانیم ولی  در خود شاهنامه نخوانده ایم ؟

لینکها:

داستان رستم و اکوان دیو

مازندران در شاهنامه

استوره دیو سپید و مازندران

عکس از سایت

لیست داستان های شاهنامه در ویکی نبشته

 

نظرات 5 + ارسال نظر
محسن شنبه 29 دی‌ماه سال 1386 ساعت 23:53 http://after23.blogsky.com/

اتفاقن من که کتاب نمی خوانم این یکی را خوانده ام. شاید اولین کتابی باشد که خوانده ام. اولش به شکل پاورقی در یک مجله ای که آن وقت ها اسمش اطلاعات دختران و پسران بود به شکل نثر و بعد ها به شکل نظم. نسخه امیرکبیر. هنوز هم هراز گاهی که دلم خیلی هوس آن وقتها را می کند مانند حافظ می خوانمش. و روزی نیست که بیت مشهور زیر را هم به مناسبتی با خودم زمزمه نکنم.
که گفتت برو دست رستم ببند
نبندد مرا دست چرخ بلند

این دو کتابی که شما همیشه می خوانید، به خواندن هزاران کتاب دیگر می ارزد.
هر دو کتاب مسائل اجتماعی بسیاری در خود دارند که آمیخته با فرهنگ ماست. بسیاری ضرب المثل ها و داستان ها و روایتها از همین دو اثر فرهنگی گرفته شده است.
.
در فامیل کتابخوانی داریم که ۸۰ سال دارد و تمام خانه اش کتابخانه است همیشه از سخنرایی های طولانیش فرار کرده ام.وقتی می خواستم دبیرستان در رشته ی ریاضی درس بخوانم مادرم که شش کلاس بیشتر سواد نداشت نظر او را پرسید، (او آن زمان لیسانس ادبیات انگلیسی داشت ) او برای منصرف کردن من ساعتها وقت گذاشت ولی از آنجاییکه در ان سنین نوجوانی هم اصلا از او خوشم نمی آمد حرفهای او کمترین اثری بر من نگذاشت . مادرم به من لبخند می زد و غرور را در چهره اش احساس می کردم.
.
خوب حالا می توانم به عنوان یک از شما خواهش کنم ،هر زمان که وقت دارید ابیاتی و یا داستانی از شاهنامه و یا حافظ برای ما در این وبلاگ بنویسید.

با سپاس فراوان

پت یکشنبه 30 دی‌ماه سال 1386 ساعت 04:44 http://iampat.blogfa.com

سلام
نمی دانم چیزی در مورد ویکی نبشته شنیدید یا نه؟
این لینک
http://fa.wikisource.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%D9%87%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%D9%94_%D9%81%D8%B1%D8%AF%D9%88%D8%B3%DB%8C
مریوط به شاهنامه فردوسی ، اراده می خواهد تا کامل بشود

سلام
اول یک خوش آمد به شما بگویم. بسیار خوشحالم که شما را اینجا می بینم. البته قبلا لینک اینجا را در وبلاگتان دیده بودم.
با این همه درس و فعالیت خیلی خوبه که به کتابخوانی هم علاقه دارید.
لینکی ویکی نبشته را به لیست اضافه کردم.
تکمیل این سایت ویکی نبشته همت می خواهد من هم چند بار در ویکی پدیا مطالبی را اضافه کرده ام.
ب

حسام یکشنبه 30 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:22 http://hessamm.blogsky.com

من بطور کاملا اتفاقی داستان دیو وارونه کار را خوانده بودم. اما داستان های دیگر شاهنامه را هنوز نه.
عجب سرعتی پیدا کرده این وبلاگ. من سه هفته است که مطلب نوشته ام و هر دفعه که می خواهم آپ کنم می بینم یکی زودتر از من اینکار را کرده.
امیدوارم این وبلاگ همیشه همینطور شاداب بماند.

خوب قضیه زنبیل گذاری را باید جدی گرفت. و زحمتش را باید مدیر سایت بکشد.
پیشنهاد می کنم لینک ستون نظریات پست بعدی را که آدرسش
http://ketabamoon.blogsky.com/Comments.bs?PostID=25
خواهد شد را به عنوان یک لینک در ستون سمت چپ گذاشته تا نویسندگان وبلاگ آنجا نوبت بگیرند.
من می توانم به عنوان کمک به مدیر وبلاگ پست بعدی را بفرستم.
چون فعلن به علت شرایط فیزیکی که دارم قادر به مسافرت و ماموریت نیستم
با سپاس

ترانه یکشنبه 30 دی‌ماه سال 1386 ساعت 17:52 http://www.ttarc.blogspot.com

بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی

به نظر من فردوسی نه تنها زبان پارسی را زنده نگه داشت، بلکه تاریخ ،فرهنگ ، تمدن و اعتقادات ایرانی را زنده نگه داشته است.

پروانه یکشنبه 30 دی‌ماه سال 1386 ساعت 18:18 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

آبتین ،تهمورث، آرش ،آزاده، آذردخت ، کاویان ، اردشیر ، اردوان ، ارژنگ ، اروند ، اسد ، اسفندیار ، ایرج ، بابک ، باربد ،برزین ، بهرام ، بهزاد ، بهمن ،بیژن ، پرویز ، پوران ،پیروز ، توران ، تهمینه ، ثریا ، جمشید ، چهرزاد ، خاتون ، خسرو ، رودابه ، دلارای ، روزبه ، روشنک، رهام ، زهره ، سام ، نریمان ، سپهر ، سندباد ، سهیل ، سیامک ، سیاوش ، سیندخت، شهرناز ، نوذر ، عزیز ، فرامرز ، فرانک ، فرهاد، فرنگیس، فریبرز، قباد، کاوه، کتایون، کسری، کیانوش، کیخسرو، کیوان، گلنار، گلشهر، گلینوش، مانی، ماه آذر، ماه آفرید، ماهیار، مریم، مزدک، منوچهر، منیژه ، مهراب، مهران، مهراسب، مهرک، مهرنوش، مه روی ، میلاد، ناهید، نوذر، نوش آذر ، نوشاد، هرمز،
..
نام هایی که در شاهنامه آمده اند . البته بعضی نام ها گذاشتنشان درست نیست مثل "سودابه" که در قدیم این اسم را روی فرزندانشان می گذاشتند!! حتما شاهنامه را نخوانده بودند !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد