ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
ونه گات نویسنده ی که در جنگ جهانی دوم حضور داشته است . معروف ترین کتاب او« سلاخ خانه ی شماره پنج» است. او نویسنده ای منتقد به جامعه ی غرب است.
در این کتاب شخصی که ابتدا به دلیل چهره و ظاهر غیر عادیش دور از جامعه در یک خانه ی بزرگ توسط خدمه و دور از پدر و مادرش نگهداری می شده خودش هم نمی فهمد که چگونه با هوش شناخته می شود، در واقع او آدم معمولی بود ولی ناگهان توسط همان اطرافیانی که به کنجی فرستاده شده بود ، کاندید ریاست جمهوری می شود:
یک روز دیدم که می خواهم رییس جمهور شوم .پیشکارم یک دگمه ی تبلیغاتی به برگردان یقه ی فراک من سنجاق کرده بود. روی آن شعاری نوشته شده بود که مقدر بود باعث انتخاب من به ریاست جمهوری شود:
تنهایی هرگز!
بله درست است با همین شعار رییس جمهور می شود!!
در ادامه می نویسد:
وقتی شروع کردم به لیچار گفتن ،دیدم بی اندازه کار ساز است. من این کار را کردم تا در یادها بماند که طرح های جدید من با چه ظرافتی فراخور انسان های متوسط الحال خواهد بود
.
انتخابی از مقدمه کتاب
این نوشته در باره ی احساسی است که من از زندگی دارم.
در اینجا همه ی آن آزمایش های مربوط به چابکی و هوش محدود من هست. این آزمایش ها مرتب تکرار می شوند. به نظر من شوخی اصلی لورل وهاردی این بود که آن ها در هر آزمایش نهایت سعی خود را می کردند. آن ها هرگز از معامله ی صادقانه با سرنوشت شان باز نماندند، از این نظر به شکل درد ناکی دوست داشتنی و با مزه بودند
..
من تجربه هایی با عشق داشته ام، یا فکر می کنم که داشته ام ، به هر حال، اگر چه آن هایی را که خیلی دوست داشتم می توان به راحتی به عنوان «محبت معمولی» تعریف کرد.با یک نفر برای مدت کوتاه یا شاید حتا برای مدت طولانی خوب تا می کردم، و او هم به نوبه ی خود با من خوب تا می کرد. این وسط عشق نقشی نداشت
...
. ونه گات" خود درباره تلویزیون میگوید، هرکس کهمیخواهد به تلویزیون این عامل جداکننده مردم از هم - نگاه کند، نیازی به عقل ندارد، زیرا این وسیله گذشته او را پاک میکند و هرچه که خود بخواهد در ذهن انسان جای میدهد."
---
"سلاخ خانه شماره پنج"، "شب مادر"، "مرد بیوطن"، "زمان در ذهن" و "گهواره گربه "
از جمله آثار او هستند که به فارسی ترجمه شده است
:لینک های مفید
داستان های کلاسیک فارسی خویشاوند آثار ونه گات هستند
می خواستم در مورد سلاخ خانه ی شماره پنج بنویسم ولی این روزها یاد آوری آن کتاب را دوست ندارم.
.
قبلن در مورد این کتاب در وبلاگم نوشته بودم که بیشتر این مطلب را از آنجا آوردم.
با سپاس
چقدر آن چه که در مورد لورل و هاردی نوشته شده قشنگ است. من نمی دانستم چرا این دو را بیشتر از سایر کمدین ها دوست دارم.
بازم از یک کتاب من قسمت سینماییش رو دیدم.
ممنون از این پست.
از اینکتاب فیلم ساخته اند؟ اسمش چیست؟
یک صفحه ی ابتدای کتاب پایین عکس لورل و هاردی نوشته شده است:
تقدیم به خاطره ی آرتور استنلی جفرسون (اسنلی لورل)و نورول هاردی(الیور هاردی) فرشتگان زمان ما
و در یک صفحه پس از آن نوشته شده است:
اصطلاح اسلیپ استیک به معنای " بزن و بکوب" ، در سینما به کمدی هایی شامل صحنه های پر تحرک و شلوغ، زد و خوردهای مضحک، پرتاب کیک، و تعقیب و گریزهای خنده آور گفته می شود که مشهورترین نمونه های آن را می توان در فیلم لورل و هاردی و نیز آثار مک سنت سراغ گرفت.
به نظر میاد از اون کارهای منتقد جامعه امریکا باید باشه و احتمالا مورد علاقه ی من !
در مورد لورل و هاردی به شکل دردناکی ! درست نوشته .
مرسی که من رو با این نویسنده آشنا کردی .
مطمئنم خوشت میاد. کتاباشو دارم خواستی میتونم بهت بدم