ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
آقا معلم
فرانک مک کورت Frank Mc courty
ترجمه: منیژه شیخ جوادی
نشر پیکان 1387
333 صفحه - 5000 تومان
***
فرانک مک کورت، Frank Mc. Court نویسنده ایرلندی ساکن آمریکا، تا کنون سه کتاب نوشته است. خاکسترهای آنجلا، خاکسترهایت را به خانه بر میگردانم و آقا معلم. وی جایزه پولیترزی را هم در کارنامهاش دارد. من خیلی دوست دارم که دو کتاب قبلی وی را ببینم. اسامی جذابی دارند. ولی آنها نیز به شیوه آقا معلم از بیانی طنز گونه برخوردارند.
همان طور که اشاره کردم وی ایرلندی است. در نوجوانی به دنبال پیدا کردن خویش راهی آمریکا میشود. نویسندگی را در دوران بازنشستگی شروع میکند. وی در طول سی سال قبل از نوشتن کتاب به حرفهی معلمی میپردازد. کم و بیش گاه در این کار موفق است و گاه با آن درگیر میشود. همیشه این کلنجار را با خودش دارد که چرا معلم است. در جایی هم اشاره ای میکند به اینکه حیران است که چگونه معلم شده و چگونه سی سال در این شغل مانده است. در دوران معلمی خاطرات تلخ و شیرینی را دارد. گاه کسانی که اصلن به نظر نمیرسد آنها را در کلاس در اختیار بگیرد چنان مجذوب وی میشوند که خاطره وی را تمام عمر با خود دارند. مسیر زندگی خیلیها ار تغییر میدهد و در ذهن سنگ عدهای دیگر کوچکترین حرکتی نمیتواند ایجاد کند. بارها و بارها به دلیل روش ویژهای که در اداره کلاس دارد اخراج میشود. روش تدریس و اداره کلاس و ... و در کل معلمی است نه مانند معلمان دیگر. شیوه خودش را دارد و کمتر تحت تاثیر عوامل بیرونی کلاس قرار میگیرد. این است که کمتر به عنوان معلمی ثابت در یک مدرسه میماند و در جوار معلمی کارهای دیگری هم از وی درخواست میشود از قبیل کارهای دفتری و جانشینی به جای معلمین غایب و ...
کتاب آقا معلم برای کسانی که میخواهند به دنبال این حرفه بروند در ایران تا حد زیادی جذابیت دارد. چرا کاملن نه؟ که گاه مسائل و مشکلاتی در برخورد با دانش آموزان دارد که به دلیل اختلاط آنها با هم است و این پدیدهای است که در ایران به چشم نمیخورد.
کتاب حل المسائلی برای معلم شدن نیست. اشتباه نشود. ولی گونهای کاملن صادقانه به بیان گرهها و جذابیت های این حرفه است.
این است آنچه که در این کتاب شاهد آن هستیم. مک کورت در واقع در آقا معلم خودش را نوشته است. که البته این بزرگترین ویژگی کتاب است. چون معمولن خلاقیت یک نویسنده وقتی خیلی به دل مینشیند که وی از خودش بگوید. وقتی کسی از خودش میگوید، میتوان نشست و گوش کرد. این نه در نویسندگی که در هر حرفه دیگری هم مصداق دارد. یک آهنگر را ببینید یا نجار یا ... ساعتها میتوانید بنشینید و کارشان را نگاه کنید. این کار را کردهاید؟
به همین دلیل دوست داشتم دو کتاب دیگر را هم خوانده بودم و حالا باید بخوانم.
ترجمه یک دست و روان خانم منیژه شیخ جوادی، که دو کتاب دیگر فرانک مک کورت را هم به فارسی برگرداندهاند، به شیوایی کتاب افزوده است. جز این که ایشان را به خاطر محدویتهای سانسور، در استفاده از نوشابه به جای مشروب ببخشیم. هرچند در یکی دوجای دیگر هم گویا چند خطی از قلم افتاده است. یا نه؟ به قول محسن نامجو جبر جغرافیایی از ما انسانهای منحرف و مشکوکی ساخته که افکار بد و شنیع در مخیله مان می پرورانیم.
معلم هایی که شغلشان را دوست دارند از نیک ترین انسان ها هستند و شنیدن تجربیاتشان هم بسیار دلنشین است.
خاطره هایم را از تابستان 58 که در روستایی معلم بچه های تجدیدی بودم هیچگاه فراموش نمی کنم.
یادم باشد این کتاب را برای خواهرم که معلم باز نشسته است هدیه بگیرم.
با سپاس
این کار را بکنید. ولی نمی دانم خواهر شما چه برخوردی با این کتاب خواهد کرد. اگر تجربه معلمی بیش از آنچه که مرقوم فرمودید دارید تا این کتاب را خودتان نخوانده اید آن را به خواهرتان هدیه ندهید و اگر تجربه معلمی ندارید باید به آنچه که در زیر مینویسم دقت کنید.
ایشان اگر در حال حاضر معلم بودند شکل برخوردشان با این کتاب با الان فرق می کرد. بیم آن دارم که ایشان را به دورانی ببرد که دیگر گذشته است. شاید خاطرات تلخ و شیرینی برای ایشان زنده شود که نوستالژی برگشت به گذشته ایشان را ناراحت کند. شاید هم نشود. بهرحال با این هدیه ساده برخورد نکنید. خود من این کتاب را به عنوان هدیه ای که یادم نیست روز تولد بود یا روز زن بود یا روز معلم بود یا ... نمی دانم ولی برای افسانه خریدم. بعدش پشیمان شدم و تا خودم نخواندمش به او پیشنهاد خواندنش را نکردم. او هم که به طور رشک برانگیزی کتاب می خواند هنوز به سمت آن نرفته است. احتمالن از آن استفاده خواهد کرد ولی خواهر شما را نمیدانم. خودم من که یک چند سالی تجربه این شغل را داشته ام و به علت کوچک بودن جانمازم به کارم در سازمان آموزش و پرورش خاتمه داده شد فکر می کنم بد نیست که معلم هایی که در حال حاضر به این کار اشتغال دارند آن را ببینند. من خودم عین فرانک مک کورت هستم و هم ذات پنداری عجیبی با وی دارم ولی او تا آخر رفت و من به دلیلی که عرض کردم بعد از چند سالی به اجبار به راهی دیگر رفتم.
اذیتتان کردم. مرا ببخشید.
سلام
لطفا از کتاب های تاریخی هم بگین
فعلا من دو کتاب عصر استعمار و اعلامیه ی آزادی آمریکا
هر دو نوشته ی دان ناردو رو مطالعه می کنم
ما خیلی که جان بکنیم همین هفته ای یا دو هفته ای یکبار بتوانیم اینجا چیزی بنویسیم. آنهم اگر دست دهد به چشم. فعلن که قرار است هدایت را بنویسیم.
آقا حتما 2تا کتاب قبلیشو به ترتیب بخونید بعد ببینید که الکی جایزه نگرفته.واقعا محشر.مخصوصا با ترجمه ی زیبای خانوم شیخ جوادی.چون کتاب پر از اصطلاحات سخت ایرلندی و کاتولیکی است
ممکن است در این جا ما فکر کنیم که کسی الکی جایزه ببره ولی جایزه پولیتزر را الکی به کسی نمی دهند. این را مطمئن هستیم. حتمن دو کتاب دیگر ایشان را هم می خوانیم.
سلام ممنون که به من سر زدید. منم در رابطه با اون قضیه اصلا به روی اون دوستم نیاوردم اما به شوهرش با یه دید دیگه ای نگاه میکنم.
کتاب روسپیان سودازده ی منو دانلود کردم و به ۲ نفر دادم خوندن خودمم دارم به دلایلی هنوز تمومش نکردم اما اعتقاد دوستام این بود که این چه کتابیه ؟یکی از دوستام که به قول زوربای کازانتازاکیس کرم کتابه گفت این بین این همه کتاب که خونده بودم فجیح ترینشون بوده !!!
یکی از بچه ها بهم گفت:وقتی من این کتابو میخوندم با خودم گفتم فلانی که چندین سال پیش زوربارو خونده بعدشم که ۱۰۰ سال تنهایو خونده حالا هم که این بابا این تو چه خطیه !!! و به همین سادگی من متهم شدم
این آخر عاقبت اینجور کتابارو خوندنه
هیچ وقت از کاری که به نظرتان درست می آید و انجام میدهید نه پشیمان شوید و نه در دفاع از آن کوتاه بیایید. اگر از آن کناب خوشتان آمده آسمان به زمین بیاید باید پایش بایستید. از این اتهام ها هم نترسید. اگر بخواهید به خاطر دیگران زندگی کنید باید فقط دانیل استیل بخوانید.
در ضمن آنقدر از تاریخ کامنت من در وبلاگ شما گذشته بود که شما را نشناختم. مرا ببخشید.
آقا محسن
من سالها دنبال کتاب قصه های منو بابام بودم
زمانی که دختر بچه ای بیش نبودم این کتابو خودم پیدا کردم و خوندم هر دفعه هم دبنال یه جلد ازش میگشتم و وقتی پیداش میکردم کلی ذوق میکردم و تند تند میخوندمش
حالا با اینکه سنم زیاد شده اما با این حال منو بابام بهترین کتاب زندگیمه
راستی منم میتونم نویسندهی وبلاگتون بشم؟ برام جالبه
خانم گل. باید ایمیل خودتونو برای من به شکل کامنت بگذارید البته توی پستی که من نوشته باشم. یا خانم پروانه بعدش ما یک دعوت نامه برای شما میفرستیم و شما اون دعوت نامه رو کلیک میکنی و عضو این وبلاگ می شوید. البته باید اسپم هاتونم چک کنید.
بعدش کتابی که می خواهید در موردش بنویسید را توی نوبت کتاب خوانی به شکل کامنت می گذارید و پستتون را می نویسید و به شکل چرکنویس ذخیره می کنید. و آنگاه مدیر محترم وبلاگ که خانم پروانه باشند در موقعش آپ میکنند.
جزییان و مشکلات بعدی خود به خود حل میشود.
خوشحال می شویم که شما را در جمع خودمان داشته باشیم.
ممنون.
سلام
نوشتن خاطرات بخش ارزنده ای از کار است اما ای کاش برای آنها نیز مسیر تحلیل را طی کنیم و با طبقه بندی مفاهیم و مقولات آن راه کارهای مناسبی برای خواننده مهیا کنیم.
امیدوارم معلمان ایرانی علاوه بر درج خاطرات خود چنین نیز کنند.
سلام
عه چه حیفه که دیگه جواب کامنتا داده نمیشه
چرافکر کردید که پاسخ کامنت ها داده نمی شه؟