کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

جامعه شناسی خودمانی

امعه شناسی خودمانی  (چرا درمانده ایم ؟)جامعه شناسی خودمانی

حسن نراقی  

نشر اختران  

 این کتاب تقدیم شده است به آنان که هرگز حقیقت را به پای وجاهت قربانی نکردند .  

 ... هم سن و سالهای من به خوبی یادشان می آید آن وقت ها یک اتاق همیشه در بسته داشتیم به نام اتاق میهمان . این اتاق هم بهترین فضای خانه را اشغال کرده بود و هم به تبع آن بهترین اثاثیه و یا مبل و یا هر امکانی که به هر حال برای دارنده ی آن بهترین بود .  اسم این اتاق را یادم هست گذاشته بودیم اتاق جن ها . معمولا سالی یکی دو بار بیشتر درش باز نمی شد . این باز شدن درب این اتاق برای ما حادثه ای بود و رویدادی بی نهایت بزرگ و دلپذیر ...

چه غیر از تجملات خود اتاق که با تجملات اتاق های معمولی مان بسیار تفاوت میکرد اسباب پذیرائی و یا احتمالا غذائی را هم که در آن برای مهمانان تهیه میکردند از نوع استثنائی و به یاد ماندنی بود . یعنی استاندارد زندگیمان را برای مردم بیگانه شاید تا ده برابر زندگی معمولی خودمان نشان میدادیم ... خوب حالا اسم اینها را میخواهید چه بگذارید ؟ ... مهمان نوازی ! نه عزیزم چرا خودت را گول میزنی . اگر فقط مسئله ی مهمان نوازی بود که باید برای هر شخص غیر از اعضای خانواده هم این کارها را می کردی نه برای یک عده ی بخصوص ...

  قسمتی از متن کتاب .  

 و باز هم :    

....    خوب وقتی قهرمان پروری نهایت هدفت شد  به صورت طبیعی در طیفی قرار میگیری که اگر  از بالا دستی زور میشنوی یک جور آن را باید سر پایین  دستی خالی کنی حالا اگر حتی در یک بخش از جامعه حرفت در رو ندارد رئیس نیستی ، چاره ای نیست  این زور شنوی را یک جور باید برد بالای سر زن و بچه و آن جا آن را تخلیه کرد و بعد میبینی خیلی آهسته و آرام با زور زیستن برایت شده یک عادت . تمام فکر و ذکرت این شده که یک جوری برای خودت تامین قدرت کنی . خودت بروی دست راست زورگو بشوی و برای اینکه بتوانی از محل زور و زورگوئی تو  هم نصیبی ببری فکر کنی قاعده ی کار همین است ...   

 من فکر میکنم با نگاهی به فهرست به سادگی میفهمیم که نویسنده چقدر ساده و روان مسائل را مطرح کرده است و البته با گفتاری شیرین و دلنشین .  

 با تاریخ بیگانه ایم  

حقیقت گریزی و پنهان کاری ما  

ظاهر سازی ما  

قهرمان پروری و استبداد زدگی ما  

خودمحوری و برتری جوئی ما  

بی برنامه گی ما  

ریاکاری و فرصت طلبی  ما  

احساساتی بودن و شعار زدگی ما  

ایرانیان و توهم دائم توطئه  

مسئولیت ناپذیری ما  

قانون گریزی و میل به تجاوز ما  

توقع و نارضایتی دائمی ما  

حسادت و حسد ورزی ما 

صداقت ما  

همه چیز دانی ما   

 این کتاب برای اولین بار در بهار ۱۳۸۰ چاپ شده است و در بهار ۱۳۸۳ به چاپ نهم رسیده .با این حال همیشه برایم عجیب بوده که تعداد آدمهائی که میشناسم و این کتاب را خوانده اند بسیار کم است . اما معتقدم که خواندن این کتاب برای همه ی ما ایرانی ها بشدت مفید است و البته به شرطی که منصف باشیم و عیب های خود را پذیرا . اما اگر قرار است از پیش معتقد باشیم که هنر نزد ایرانیان است و بس بهتر است به سراغ این کتاب نرویم چون قطعا هیچ یک از مطالب آن به مذاق ما شیرین نخواهد بود .

نظرات 19 + ارسال نظر
محسن پنج‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:17 http://after23.blogsky.com

اتفاقن من با این که کتاب را نخوانده ام مانند خیلی های دیگر که به آن ها اشاره کرده بودید ولی به هنر نزد ایرانیان است و بس هم کوچکترین اعتقادی ندارم.
اتقاق مهمان را هم یادم است. البته این روزها با آپارتمان نشینی و فضاهای کوچک آن اتاق دیگر حذف شده است. ولی قدیما نه. البته خودم به شخصه یکی از سارقین این اتاق بودم. چون همیشه چیزی توی آن برای سرقت پیدا می شد.

من حتی بوی خاص آن اتاق را از دوران کودکیم به یاد دارم . و سرقت هم شاید .. !!

پروانه پنج‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 14:26 http://www.parvazbaparwane.blogspot

بسیاری از پژوهشگران شاهنامه بر این باورند که این بیت «هنر نزد ایرانیان است و بس» الحاقی به شاهنامه است و از فردوسی نیست اصل آن به شکل به این صورت است:
«هنر نزد ایرانیان است نیز»

کتاب را نخوانده ام ولی با یک ÷رسش از گوگل برایم لینک های بسیاری را آورد می خوانمشان دوباره می آیم.

هنر تزد ایرانیان است نیز
خیلی زیباتر و انسانی تر به نظر میرسه .
و منتظرم .

پروانه جمعه 24 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:08 http://www.parvazbaparwane.blogspot

با ملک الشعرای بهار آنجا که می گوید از ماست که بر ماست موافقم:
شعری از ملک الشعرای بهار
«این دود سیه فام که از بام وطن خاست... از ماست که بر ماست
وین شعله ی سوزان که برآمد ز چپ و راست... از ماست که بر ماست
جان گر به لب ما رسد، از غیر ننالیم... با کس نسگالیم
از خویش بنالیم که جان سخن اینجاست... از ماست که بر ماست
ما کهنه چناریم که از باد ننالیم... بر خاک ببالیم!
لیکن چه کنیم، آتش ما در شکم ماست... از ماست که بر ماست
اسلام گر امروز چنین زار و ضعیف است... زین قوم شریف است
نه جرم ز عیسی، نه تعدّی ز کلیساست... از ماست که بر ماست
گوییم که بیدار شدیم! این چه خیالی است... بیداری ما چیست؟
بیداری طفلی است که محتاج به لالاست... از ماست که بر ماست»

برگرفته از نقدی بر این کتاب در وبلاگ:
http://mofda.blogfa.com/post-5.aspx

این شعر در پشت جلد کتاب چاپ شده .

پروانه جمعه 24 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:35 http://www.parvazbaparwane.blogspot

از غر غر کردن که ما ملت اینچنینی هستیم خیلی خوشم نمی آید .
از این نوع پیام ها و ایمیل ها بسیار دریافت می کنم که مثلن موضوع آنها این است"هنر نزد ایرانیان است وبس" بعد متن پر است از همین حرفهایی شبیه همین سبک این کتاب.
ویا خبر بدی همرا ایمیل است کوضوع آن این است"خاک بر سر ملت ما"

همه ی این عیبها قبول . آیا این کتاب راه حلی هم دارد؟

نویسنده در مقدمه ی کتاب از تولستوی سخنی آورده : باید از گفتنی هائی گفت که احتمالا بسیاری آنرا می دانند ولی جرات ابراز آنرا حتی برای خودشان ندارند .
من فکر می کنم ما (ایرانی ها ) نیاز شدیدی به گفتگو از نوع صریح آن داریم و تا زمانی که یاد نگیریم مستقیم و با صراحت حرف بزنیم انواع سو تفاهم ها همچنان بر روابط ما حاکم خواهد بود در عین حال
کاملا موافقم که غرغر کردن چاره ی هیچ دردی نیست و این درد هم . اما یک نکته ی مهم که در این کتاب به آن اشاره شده و به نظر من نه فقط یک راه حل جامعه شناسانه که راه حلی روانشناسانه است این است که برای رفع هر مشکل حتما باید آن مشکل را بشناسیم . نویسنده اشاره به این موضوع می کند که ملت ما معمولا بیش از حد به خود می نازد و می بالد و خود را برتر می داند به همین دلیل اینهمه گرفتار است . او معتقد است اگر بپذیریم که اشکالات ما کجاست اولین قدم را برداشته ایم و بعد از آن میتوان راه چاره پیدا کرد و البته او هیچ ادعائی هم نکرده که راه چاره را می داند .
مثالی میزنم با توجه به همین قسمتی از کتاب که اینجا هست : مهمان نوازی ... تا وقتی این شکل از تظاهر را مهمان نوازی بدانیم و معتقد باشیم که ایرانی ها مهمان نواز هستند این عیب متظاهر بودن را نمیتوانیم رفع کنیم . چند نفر را می شناسی که متظاهر بودن را مهمان نوازی نمی دانند ؟

پروانه جمعه 24 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:50 http://www.parvazbaparwane.blogspot


خودمانی بگویم...

حسن نراقی

باید بپذیریم که کم و بیش به این بلیه‌ها دچار هستیم و ناگزیر از رفع آنها.
1- دروغ و دروغ‌گویی
2- قهرمان‌پروری
3- خودمحوری
4- ریاکاری
5- مسئولیت‌ناپذیری
6- چاپلوسی و تملق
7- همه چیز‌دانی
8- بی‌برنامگی
و بالاخره دو مورد بسیار مخرب و در عین حال سرنوشت‌ساز؛ حسادت و قانون‌گریزی نشاه گرفته از دولت‌ستیزی.

با جستجو در اینترنت به سایت باران رسیدم
http://www.baran.org.ir/?sn=news&pt=full&id=910
این جمله ی آخرش جالب بود« قانون‌گریزی نشاه گرفته از دولت‌ستیزی. »!!!!!!!
این یکی را اصلن به این شکل نگاه کردن اصلن قبول ندارم!

به


پروانه جان مطمئن نیستم منظور ترا فهمیده باشم :
این یکی را اصلن به این شکل نگاه کردن اصلن قبول ندارم!
قانون گریزی نشات گرفته از دولت ستیزی ؟

من هم قبول ندارم . آقای نراقی هم قبول ندارد !

پروانه جمعه 24 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:54

من به چاپ بیستم رسیدم
http://www.akhtaranbook.com/Default.aspx?tabid=83&ctl=Details&mid=503&ItemID=207

پاتوق گورکن ها شنبه 25 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 15:32

سلام برای مردمی که رفتن پیش روانپزشک رو جز در موارد دیوانه زنجیری شدن افت و بد می دانند هر کتاب و مطلبی که اینا رو به خودشون نشون بده یعنی ایینه جلو روی اژدها بگیره از نون شب واجب تره.

من هم کاملا موافقم که آنچه که مارو به خودمون نشون بده شاید شاید شاید قدمی به جلو باشه .

شهرزاد یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 13:45

طرح روی جلد کتاب خیلی برام جالب بود یه بند رخت که روش یه سری تکه پارچه با گیره متصل شده اولین باری که کتاب رو دیدم از خودم پرسیدم چرا بند رخت؟ تا مقدمه ای رو که آقای نراقی بر چاپ های بعدی کتاب نوشته بود، خواندم و این ببت سعدی رو که: "هیچ کس بی دامن تر نیست لیکن پیش خلق ، بازمی‌ پوشند و ما بر آفتاب افکنده ایم " کمابیش محتوای کتاب تو این بند رخته و حکایت همون اتاق مهمون خونه است که با همه ی اتاقهای خونه فرق داشت تو این کتاب سعی شده بقیه اتاقهای خونه هم به مهمانها نشان داده بشه

من هم طرح جلدشو همیشه دوست داشتم . به نظرم دقیقا همینه که میگین و شاید هم اشاره ای به اینکه همه چیز خیلی ساده و خودمونی گفته شده . و البته تعبیر شما در مورد اینکه ما در این کتاب بقیه ی اتاق ها را هم میبینیم خیلی جالب بود .

پروانه یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 15:15 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

حالا که صحبت از طرح روی جلد شد من هم بگم که از این طرح خوشم اومد. منو به یاد تابلوی نقاشی بسیار زیبایی انداخت که فقط یک بند رخت بود آن هم در حیاط خانه ای روستایی که دیوارش پرچین بود.

فرناز جان موضوع عکاسیو رو بگیر.

بله چشم . کلاس های شما کجا تشکیل میشه ؟؟‌!‌

محسن شنبه 2 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 13:35 http://after23.blogsky.com

منم به چاپ بیستم رسیدم. دارم تمومش میکنم.

منظورتون اینه که از چاپ اول یکی یکی همهی چاپ هارو خوندین تا الان که به چاپ بیستم رسیدین ؟؟!!
چقدر کند پیش رفتین !

محسن سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 22:14 http://after23.blogsky.com

من دارم جلد دومش را می خوانم. به قولی که از من در پایان ان گرفته شده عمل کرده ام و تا به حال دو جلد از آن را خریده و هدیه کرده ام.

مطمئن نیستم منظور شما را از جلد دوم درست فهمیده باشم ...
من یک کتاب دیگر به نام پی نکته هائی بر جامعه شناسی خودمانی خریدم و خواندم که در واقع همانگونه که از نام آن پیداست همان است و بخش هائی اضافه اما جلد دوم ؟
ضمنا آفرین به شما که هدیه هم دادید . من هم اینکار را کرده بودم و واقعا احساس دین داشتم ! حالا هم حس خیلی خوبی دارم که توانستم مبلغ آن باشم . ممنون .

محسن پنج‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 06:52 http://after23.blogsky.com

اصطلاح کتاب فروشی هاست. خود آقای نراقی هم توی مقدمه نوشته اند که می خوستند اشاره کنند که این جلد دوم آن کتاب است و ... این بود که منهم نوشتم جلد دوم و الا همان پی نکته هاست.
بسوزه پدر تنگدستی. و الا برای خیلی ها خریده بودمش. خیلی هایی که نه که خیرسرشان پول نداشته باشند وقت ندارند که به کتاب فروشی بروند. یعنی وقت هم دارند ولی وقتی از کنار کتابفروشی رد می شوند یادشان می رود که بروند تو. یعنی یادشان هم نمی رود ولی وقتی می روند آن تو یادشان می رود که چه کتابی می خواستند. .... این جمله را میتوانم حالا حالاها ادامه دهم.

پس اگر همه ی اینها یادشان می رود وقتی که کتاب را کادو بگیرند هم لابد یادشان می رود بخوانند !

محسن جمعه 15 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:31 http://after23.blogsky.com

اتفاقن در این مورد عین یک طلب کار آنقدر موی دماغشان می شوم که مجبور شوند آن را بخوانند.

آفرین بر شما . مطمئنم آقای نراقی به شما افتخار می کند !

کسرا چهارشنبه 4 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 23:19 http://www.sam-maral.blogfa.com

سلام
شما عکسی به اسم کیمیا خاتون تو وبلاگتون گذاشتین؟

من پستی در باره کتاب کیمیا خاتون گذاشته ام و توی اون عکسی از نویسنده کتاب دارم. اینم لینکش.
http://ketabamoon.blogsky.com/1387/02/06/post-41/

امین(آذرقلم از تبریز) سه‌شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:06 http://azargalam.blogfa.com

سلام.
جالب و آمزنده بود .
موفق باشید .
به من هم یک سر بزن . یا حق

حسن نراقی شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 14:44 http://hassannaraghi.wordpress.com

حسن نراقی هستم..به تازگی با این جعبه جادو آشنا شده ام از محبتتان ممنون هستم آدرس الکترونیکی مرا داشته باشید تا بلکه بیشتر در تماس با شما عزیزان باشم.....با درود

آقای نراقی عزیز خیلی خوشجالم که اینجا بوده اید و امیذوارم باز ببینمتان من از شما ممنونم چون سالهاست که در صحبتهایم یا افتخار از شما و کتابتان گفته ام .
با کمال میل با شما در تماس خواهم بود .

[ بدون نام ] شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 22:12

مجددانراقی هستم گویا خواستم آدرس الکترونیکی ام را بدهم آدرس وبلاگم را داده ام که معمولا باز نمیشود...گفته بودم که تازه کارم !....


naraghihassan@gmail.com

پروانه یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:15

کتاب را خواندم و به نظرم کاملا غیر علمی آمد . کتابی که ادعای جامعه شناسی دارد باید اصول علم جامعه شناسی را رعایت کند.
اطلاعاتش با آمار باشد و مقایسه با جوامع دیگر.
که هیچ یک از اینها در این کتاب رعایت نشده است.

دهخدا به محمد علی شاه صد سال پیش(دوران مشروطیت):

«اولین حرفی که وزرای خائن برای سد راه حریت و آزادی و اغفال پادشاه در صحت رشد و بلوغ ملت با اولین هیجان ملی برای استرداد حقوق لاینفک خود می گوید این دو کلمه است: "این ملت هنوز لایق این مذاکرات نیست"». دهخدا در ادامه می نویسد: «اطوار و کردار همین ملت که "هنوز لایق این مذاکرات نیست" همان اطوار و کردار رومی ها در 509 قبل از میلاد و انگلستان در 1649 و فرانسه ها در 1793 می باشد».

اول این توضیح را بدهم که معتقد نیستم گفتگوی من و تو درباره این کتاب به نتیجه خواهد رسید .
هیچ جای این کتاب ادعا ی جامعه شناسی نشده . حتی یاد آوری کرده که به چه دلیل این اسم را انتخاب کرده . اگر این کتاب را نه فقط برای کامنت گذاشتن و مخالفت کردن بلکه با ذهنی پذیراتر خوانده بودی متوجه میشدی .

یک تفاوت مهم که بین من و تو هست و احتمالا همین باعث می شود که در بعضی موارد هرگز به یک نتیجه مناسب نرسیم این است که تو با دیدگاهی از پیش تعیین شده و بر اساس مشخصه هایی که می تواند درست هم باشد مسائل را بررسی می کنی و من سعی می کنم وجوه امتحان نشده را هم در نظر بگیرم _ نه به این معنی که این وجوه همیشه جوابگو هستند بلکه به این معنی که می توانند جوابگو باشند _

تو بر اساس گفته ها و اعمال انجام شده قضاوت می کنی و من بر اساس آنچه که هر روز و در حال اتفاق افتادن است . با این حساب طبیعی است که گفته های من برای امروز و اکنون فاقد واقعیتهای آماری باشد .

پروانه یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:16

این پیوند را حتما بخوانید در روزنامه شرق هم منتشر شده است :

http://isa.org.ir/session-report/4078

چشم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد