کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

افسردگی

این روزها هر کتابی را بر می داری غم باد می گیری. کمی به کتاب هایی که این روزها در کتاب فروشی ها عرضه شده اند و این جا هم گاهی نقد شده اند، نگاه کنید و ببینید که راست می گویم.  

کافه پیانو 

خاله بازی 

چه کسی باور می کند رستم 

.... 

عمق افسردگی نویسندگان عصر حاضر شگفتی آور است.  

عمق افسردگی مترجمین عصر حاضر شگفتی آور است. 

و این افسردگی تا عمق استخوان ما هم رخنه می کند. 

ما به کجا می رویم؟

من افسردگی موجود در میان جامعه را جز در تسلیم شدن خودمان به فرهنگی که  نظام حاکم به ما اماله می کند، نمی بینم.  

در پایان متن فرزند پنجم چیزکی نوشتم. آن را این جا باز تر کردم و بگذارید بگویم که تا اطلاع ثانوی هیچ یک از کتبی که مجوز چاپ می گیرند را نخواهم خواند. چون برای ادامه حیاتم نیاز به امید دارم که این کتاب ها به من نمی دهند. سعی می کنم چیزی را که می خواهم در میان آن چه که در گذشته بوده جستجو کنم. مگر این که تک و توک پیدا بشود نوشته هایی که از تیغ سانسور افسرده طلب وزارت ارشاد در برود.

نظرات 12 + ارسال نظر
ایران دخت پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:08 http://www.irandukht.blogfa.com

آخ که راست میگید...
..............................
لطفا به منم سر بزنید بگید دچارش شدم یا نه!
:(

حتمن سر می زنم. ولی خود شما بهتر از همه می داتید که در چه حالی هستید. اگر با قهرمانان رومان های فعلی که مجوز نشر می گیرند هم ذات پنداری می کنید و برایشان دل می سوزانید در همان جهتی که نظام می خواهد حرکت می کنید.

فرناز پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 13:00

این روزها شروع کرده بودم به خواندن " کافکا در کرانه " ترجمه ی مهدی غبرائی که همیشه ترجمه های او را دوست داشته ام .
از طرفی هم منتظر این بودم که قرار بود در اینجا نوشته شود .
هنوز نتوانسته ام پیش بروم به 2 دلیل : یکی اینکه تفکرات و نوع نگرش آنها به زندگی خیلی برای ما ها _ یا نمی دانم من _ غریبه است مثل سالهای اولی که با ادبیات امریکای لاتین آشنا میشدیم و لازم بود کم کم به آن نوع نگرش عادت کنیم .
دوم اینکه اندوه و تلخی در این کار هست که من هنوز با آن کنار نیامده ام هرچقدر که واقعی ..
این افسردگی انگار ابری است که تمام دنیا را گرفته اما بدتر اینکه ما یک آسمان تمام ابری داریم و آدمهای افسرده ای که دست و پا می زنند و تلاش می کنند . گاهی می توانیم تحمل کنیم و از بین ابرها برای خودمان آفتابی پیدا کنیم و گاهی هم نمی توانیم . من فکر می کنم حتی خواندن کارهای دور از تیغ سانسور هم درد مارا دوا نمی کند . دائم تلاش می کنیم . دائم خسته می شویم . دائم به هم دلداری می دهیم و با هم هم دلی می کنیم اما این قصه سر دراز دارد .
... ... ...

من دعوت می کنم از همه آن هایی که در جهانی که شما می فرمایید و افسردگی چون ابری ذهن آن ها را فرا گرفته بیایند و این کتاب های امروز ما را که جسته از تیغ سانسور وزارت ارشاد هستند را بخونند. خانم فرناز باور کنید که من مرده و شما زنده هیچ انسانی در جهان تحمل خواندن این کتاب ها راندارد. حتا در قبایل آدم خوار آفریقایی و کشورهایی چون فیجی و بورکینا فاسو و برونئی. کشورهای صاحب نام و د مکرات و انسان مدار که مزد گور کن از آزادی آدمی در آن ها افزون تر نیست که بمانند.

پروانه پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 15:55 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

بیایید فکر کنیم هیچ غم و مشکل و نگرانی ... وجود نداشت . ما در ناکجا آباد یا بهشت یا ...زندگی می کردیم .در ادبیات آنجا چه می خواندیم؟ این سئوالیه که همیشه برای من مطرح بوده است.

این چند خطی که من نوشتم امیدوارم که دلیلی بر تایید من بر نظام گذشته نباشد که خود من به سهم خودم تمام تلاشم را در سرنگوی نظام گذشته کردم و از این تلاش تا به امروز پشیمان نیستم.
این که نوشتم به کتاب های گذشته بر می گردم کتاب هایی است که حتا قبل از نظام گذشته به رشته تحریر در آمده است. به نظر من خواندن سیاست نامه خواجه نظام الملک یا توپ مروارید یا همین بوف کوری که هر از گاهی از آن می نویسم به مراتب روشنگرانه تر از این کتاب هایی است که امروز در این جا نوشته ام. آن ها حدا اقل افسردگی آور نیودند و دیدی کامل تر از جامعه کلی ایران به من می داد بدون این که مرا افسرده کند. خواندن کتابی چون جامعه شناسی ایرانی از آقای حسن نراقی یک دید کلی به من می دهد که بدانم در کجای جهان ایستاده ام. این دید را به من می دهد که در راه رسیدن به دمکراسی حداقل به سهم خودم هم که شده اولین قدمم راندن اتومییلم در بین دو خط است اشتباه نشود. من اصلن قصد رد کردن نوشته های نویسندگان امروز ایران را که ندارم ولی دیگر تحمل این نوشته ها را ندارم. من غم باد گرفته ام. تمام این مطالب را با گوشت و خون و استخوان خود درک کرده ام. و اگر انتقادی نسبت به آن ها داشته ام فقط در مورد خودم اظهار نظر کرده ام و نوشته ام ولی بیم آن دارم که جوانانی که بجربه آن دوران را ندارندبا آن هم ذات پنداری کنند. و این فاجعه است. و این پروراندن نسلی است که افسرده است و این همان چیزی است که نظام موجود ما می خواهد. این که نظام قبلی می خواست یا نمی خواست مربوط به گذشته است. خوب یا بد تمام شده و رفته است و امروز من با نظام دیگری روبرو هستم.
مطلب را امیدوارم در تایید نظام گذشته نخوانید که اگر نظام گذشته مورد نظر من بود عمرن قدمی در راه سرنگویی آن بر می داشتم.

شهبارا جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 00:50 http://www.shahbara.blogfa.com

دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم

از دل تنگ گنه کار بر آرم آهی
که آتش اندر گنه آدم و حوا فکنم

مایه ی خوش دلی آن جاست که دلدار آن جاست
می کنم جهد که خود را مگر آن جا فکنم

بگشا بند قبا ای مه خورشید کلاه
تا چو زلف ات دل سودا زده در پا فکنم

خورده ام تیر فلک باده بده تا سرمست
عقده در بند کمر ترکش جوزا فکنم

و این همان امیدی است که به دنبالش می گردم.

مرکب باز شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 20:18 http://www.1kammorakab.blogfa.com

سلام


مفید بود

لذت بردیم ما

خوش و حال می شویم

در خدمتتان باشیم

با یک قلم بدون مرکب به شما سر زدیم ولی هرچه کردیم بخش نظر دهی وبلاگتان باز نشدکه نشد.
حتمن وقتی دیگر.

روناک یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 14:23 http://bookish.blogfa.com

"ابله محله" کریستین بوبن بخونید!

چشم.

شهرزاد دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 13:13 http://se-pi-dar.blogsky.com

شاید یکی و تنها یکی از دلایل این افسردگی و خمودگی ذهنی بعضی کلاس های داستان نویسی باشه که این روزها خیلی باب شده و به شکل نامتعارفی این سبک نوشتار رو ترویج می کنه. ملت ما به طرز عجیبی به سمت افسردگی می ره تا کی شود که این سیل دمادم بنیادمان را ببرد

تا همین حالاشم خیلی برده. شاید چندین ده سال از همین حالا طول بکشه که معالجه بشیم.

ایران دخت چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 14:02 http://www.irandukht.blogfa.com

ما آدمها که خالی نبودیم تا با چند موضوع پر بشیم و جهت پیدا کنیم...
شاید همه به جهتی رفتن که اون قهرمانان(!) هم با ما همراه شدن..
آخه اون قهرمان بی جون چه کاری ازش بر میاد قبل از این که ما راهی رو نداشته باشیم؟
یا همراهن و همذات پندارن..یا مخالف 100%....
غیر از این فکر نکنم باشه!
......................................
راستی هنوز که سر نزدید به من ...
:(

شاید.
سر زدم. باز هم سر می زنم.

hulkdx چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 15:51

شاید شما علاقهی خاسی به کتابای افسرده دارین
؟

این کتاب ها امروز در ایران زیاد چاپ می شوند و من علاقه ویژه ای به آن ها ندارم.

hulkdx چهارشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 16:35

سلام
من که نمیدانم شما به چه کتاب هایی افسرده میگویید ولی تا آنجا که وبلاگتان گشتمفهمیدم سبک کتابهایی که من میخوانم با مال شما خیلی فرق میکند.
ولی باور کنید تا بحال شاید فقط یک کتاب خواندم که من را ناراحت کرد ولی مگر ما به ناراحتی احتیاج نداریم؟
من کتاب های زیادی خواندم که هیچکدامش افسرده نبود مثل هانیبال و پندراگن که میشود گفت همین چند وقت پیش خواندم
نمیدانم ولی شاید سبکی که شما میخوانید دارد به افسردگی پیش میرود.

کتاب هایی که تو می خوانی را من حدود سی سالی است که نمی خوانم. تو هم بعد از مدت ها از این کتاب هایی که امروز می خوانی دیگر نمی خوانی. حق با توست . کتاب هایی که در سن و سال تو منتشر می شود و می خوانی افسردگی نمی آورد ولی آن کتاب هایی که من در جواب آن کامنت نوشتم همگی افسردگی آور است.
صحبت سر ناراحتی نیست. صحبت سر این است که همه کتاب هایی که برای سنین بالا منتشر می شود ناراحتی آور است.
در ضمن تو در این مدتی که کتابت را در این جا آپ کردیم کجا بودی؟ آن قدر حضور نداشتی که یکی دو تا کامنتی هم که داشتی مجبور شدیم بدون پاسخ منتشر کنیم.
از کتاب هایی که می خوانی بنویس.

hulkdx جمعه 30 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 00:54

من یک کتاب را نوشتم ولی هفته ها طول کشید تا اپلود بشود ولی من یکی دیگر را اپ کردم .
باشدسعی میکنم سری اپ کنم در ضمن جواب سوالاتو فکر کنم روز بعدش دادم.

باشه.

نگین یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:30

با حرفی که میزنی موافقم ولی ازت یه سوال دارم اینکه نویسندگان ما انتظار داری در این دنیای باروت وفساد در این دنیای کثیف والوده در این دنیایی که عشقا الکی شده ومردم برای رهایی تمام مشکلات دروغ میگن وهزار جور کثافت کاریه دیگه برات از امید و ارزو بگن

روزی که این پست رانوشتم باز خوب بود. امروز که شما این کامنت را گذاشته اید نویسندگان ما کجا هستند؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد