کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

به خاطر یک فیلم بلند لعنتی


به خاطر یک فیلم بلند لعنتی

رمانی از: داریوش مهرجویی

نشر قطره

۲۴۸ صفحه - چاپ دوم ۱۳۸۸

 ۴۰۰۰۰ ریال - ۲۲۰۰نسخه

***

سلیم دانشجوی جوانی است که در پی ساخت چند فیلم کوتاه تصمیم می‌گیرد فیلم بلندی بسازد. رمان حول حوش همین موضوع دور می‌زند. مشکلات و قواعد حاکم بر کار حرفه‌ای که بیشتر به نظر می‌رسد هزینه تهیه فیلم باشد، و نیز مشکلات شخصیتی  وی مانند حسادت و .......  همه و همه دست به دست هم می دهند تا ساخت فیلم بلند لعنتی را تحت الشعاع قرار دهند.

***

از داریوش مهرجویی تا به حال جز ترجمه و نیز کتاب روشنفکران رذل و مفتش بزرگ، کتابی ندیده بودم. این کتاب اولین رمان وی است. شروعی خیلی خوب. با این که در جاهایی به نظر می‌رسد لحن روان و یکدست کتاب دچار مشکل می شود و جملات از حالت کتابی به زبان محاوره ای در می آید، بی این که نیازی به این کار حس شود، -با دید من- و این که، به جای بعضی از جملات می‌شد چیز دیگری نوشت. ولی خودم من نمی‌توانستم این جمله بهتر را در آن بگنجانم و کتاب را که تمام کردم حس کردم آن را دوست دارم.

کتاب را چون دیگر رمان‌هایی که می‌خوانم به شکل فیلم می‌بینم. شاید روزی خودش آن را بسازد. البته به گونه‌ای، هرچند نه خیلی شبیه این را ساخت. منظورم فیلم سنتوری است. مشکلات پیش روی سلیم، مشکل نسل جوان ایران است. سلیم، لازم نیست دانشجوی فیلم‌سازی باشد. هر دانشجویی، و در هر رشته‌ای، گیرو گرفتاری‌های او را دارد. گیرم دانشجویان رشته‌های هنری دست و بالشان کمی تا قسمتی، بسته تر باشد.

مهرجویی هرآن‌چه دل تنگش خواسته، به شکلی که کتاب با مشکل چاپ روبرو نشود در کتاب گفته است. تصویری گویا در باره هرآن‌چه امروز می‌گذرد. سانسور، مسائل مربوط به یک کار حرفه ای و سایه‌هایی که بالاخره در روابط آدم‌ها با هم یک جوری سنگینی می‌کنند، روابط دختر و پسر، .......  که رابطه وی با همکلاسی‌اش حتا به خوانده صیغه موقت هم، منجر می‌شود. بماند که معلوم نیست، اگر سلیم شیعه نبود چه می‌کرد. که البته این گونه جوانان هم کم نیستند.

کتاب به خوبی از عهده این مساله که جوانان فاقد سرگرمی لازم برای گذران یک زندگی سالم و بی دغدغه هستند کاملن موفق است. جوانانی که چاره این کمبودها را در پناه بردن به الکل و افیون و جوینت می‌دانند. و هم‌چنین بسیار موفق است درنشان دادن روابط کاسبکارانه حاکم بر آدم‌هایی که منافعشان یک جوری در هم گره می‌خورد.

کتاب را بخوانید تا داریوش مهرجویی، کارگردان خوب سینمای کشورمان را در پهنه ادبیات هم ببینید.

نظرات 7 + ارسال نظر
حسام چهارشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 15:54 http://hessamm.blogsky.com

وقتی خبر رمان نویس شدن مهرجویی رو شنیدم زیاد خوشحال نشدم. فکر کردم ممکنه با اینکار سابقه خوب فیلمسازیش رو تحت الشعاع قرار بده.

حالا که درباره اش نوشتین خیالم راحت شد. یعنی می تونم با خیال راحت بخونمش.

حالا خیالت خیلیم راحت نباشه ولی بهرحال مهرجویی هرکاری بخواد می تونه بکنه. کتابشم گفتم خیلی باهاش راحت نبودم ولی تموم که شد دوستش داشتم. ببینم تو نظرت چیه بعداز خوندنش.

یاسی شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 13:44

از توضیحاتی که دادین ، به نظر میاد کتاب خسته کننده ای نباشه ! پر باره
شاید این کتاب رو ما باید بخونیم! تا بفهمیم که به کجا داریم میریم؟! چی میشیم؟ چرا جومامون باید اینطور بشن؟....

چه خوب که درکنار مقوله ی فیلم سازی جزئیاتی رو گفته که برای هر کسی لازمه که بدونه مخصوصا جوونامون !
حتی اگه به هدف مشهوریت نویسنده ،موضوع فیلم سازی شده اون رو بخونیم و ازش درس هایی بگیریم.

خوبه. شما بخونیدش.

پروانه دوشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:38 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

این کتاب باید برای جوان هایی که تازه وارد بازار کار می شوند خواندنی باشد.

بله درسته. حتا وقتی هم که هنوز مانده تا وارد بازار کار بشوند. ولی چیزی که می بایستی توی متن می نوشتم این بود و شاید اضافه هم کردم که:
کتاب کمی تا قسمتی پسرانه است و خیلی به زوایای زندگی دختران جوان نمی پردازد.

عشق با طعم خیانت دوشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 16:25 http://www.espenans.blogfa.com/

تمام مدت سفر به شمال همانطور که ماشین بسختی در میان ترافیک عظیمی که بدور گردنه ی کوه بلند پیچیده شده بود گیر کرده بود با خوشحال یکتاب مهرجوئی را میخواندم بعضی نکاتش خیلی جال ببود ان حس حسادت فراگیر ان افتخار مداوم به گذشتهها و بی فرهنگ یکنونی دادو قال سازندگان برج های بلندو اسمانی که صافو ابی نیست خوب از خط به خطش معلوم است که این قصه را یک فیلسوف فیلمساز نوشته اما گاهی قصه میان شرح جزئیات گم میشود و خطوطش کم رنگ میشودو به نظر این حقیر یک دستی و روائی وبدنش رااز دست میدهد نمیدانم این محافظه کاری بوده یا چهچیز که این لغت صیغه که مدام د ران تکرار میشد من را ازار میداد به رحا لوقت یافراد اینقدر باز فکر میکنندو نشانی از پایندو شدید به مذهب نیست خیلی سر راست بنظر نمیاید و اخ پایانش نه اصلا خو ب نبود قرار نیست مردم را قدم به قدم به سخت ترین قله یکوه نزدیککنیم بعد یک دفعهانها را پرت کنیم پائین ازدواج سلما اصلا و اصلا بنظرم پذیرفتنی نبودو پایان داستان مشکل داشت

پروانه سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:36

این گفته ی شما:
"کتاب کمی تا قسمتی پسرانه است و خیلی به زوایای زندگی دختران جوان نمی پردازد."

برایم ؟؟؟؟ بر انگیز بود!




خب همین طور است. داستان کلن از زبان سلیم گفته می شود. این که در ذهن دوست دخترش، -همسر صیغه ای- چه می گذرد ما نمی دانیم. البته حدس می شود زد یا این که در جاهایی جملاتی رد و بدل میشود، ولی مشکلاتی که سلیم دارد در این مورد ویژه دخترانه نیست.
به طور مثال دختران کمتر در زمانی که دچار مشکلی می شوند و راه حلی برایش ندارند، به مواد مخدر روی می آورند.
یا اشتباه می کنم؟

دنا جوکار سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:53 http://afraenglish.persianblog.ir

این مطلب با ذکر منبع در وبلاگم درج شد.
با تشکر

وحید ابراهیمی یکشنبه 19 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 13:49

سلام اگه کتاب رو بصورت فایل پی دی اف در اختیار دارین برام ارسال کنین ممنون میشم

شرمنده ایم. کتابهایی که در کتابفروشی ها عرضه می شوند و مولف و ناشر از قبل آن نان می خورند را به شکل پی دی اف حتا خودمان هم نمی خوانیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد