کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

هزار و یک شب عشق

     

                     

نام کتاب: هزار و یک شب عشق

نویسنده: ر.اعتمادی

انتشارات: شادان

 

تینا دختر آقای روشنایی-یکی از برج ساز های مطرح ایران-دانشجوی رشته پزشکی بسیار بسیار هم زیبا(بنا به گفته ی نویسنده!) طبیعتا کرور کرور هم خواستگار داره، اما اون دلش پیش سه تا خواستگار دانشگاهیش هست که سه ساله باهاشونه، وقتی این موضوع مطرح میشه آقای روشنایی که نمیخواد دامادش- کسی که بعد از اون یه دنیا ثروت زیر دستش میوفته-هر کسی باشه تصمیم داره مثل قصه های هزارو یک شب برای این سه پسر مسابقه ای برگزار کنه و...

تینا هم طبق معمول یه دختر احساساتیه که هر سه تا پسر رو دوست داره! تو کتاب جز مهربونی و احساساتی بازی چیز دیگه ای از تینا نمیبینیم. اینقدر از کارهای از روی احساساتش ناراحت بودم که موقع خوندن هیچ حس شادمانی نداشتم!

متاسفانه در زیبایی و خوبی های تینا هم بسیار اغراق شده بود (مشکل اکثر کتاب های عامه پسند ما...)  همه چیز از شخصیت ها گرفته تا فضای داستان همه و همه مصنوعی بودن! اینقدر بدم میاد از این کتابا که توشون دختره تو همه چی بیسته و کرور کرور هم خواستگار داره!!...

 از یک سوم کتاب به بعد راحت می شد حدس زد آخرش چی میشه! هیچ هیحانی نداشت.


کلا کتابه رو مخ بود اساسی! فقط خوندمش که تمامش کرده باشم! دلم سوخت برا پولی که دادم گزینه های خیلی بهتری وجود داشت، از این به بعد باید تو انتخاب کردن این نوع کتاب ها خیلی بیشتر احتیاط کنم

 

 

اصلا خوشم نیومد،نقاط ضعف کتاب بیشتر از نقاط قوتش بود...بهش احترام میذارم فقط برای اینکه شاید از بین این همه یه دختری بخونش و حقیقتا به دردش بخوره، کمکش کنه که بتونه درست تصمیم بگیره.

 

" بسیار سفر باید تا پخته شود خامی"

وای من تا مغزاستخونهام به این جمله اعتقاد دارم! نه فقط سفر کردن به مکان های مختلف، بلکه با همین کتاب ها هم ادم میتونه به جاهای مختلف سفر کنه، ازشون چیز یاد بگیره و عمیقا حسشون کنه.
نظرات 8 + ارسال نظر
محسن شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 20:50 http://after23.blogsky.com

آقای ر. اعتمادی نویسنده جوانان نسل من بود. آن وقت ها کمتر کتاب می خریدیم. نوشته هایش را در اطلاعات دختران و پسران آن وقت که بعدها شد جوانان می خواندم. نمی دانستم هنوز هم می نویسد. انگار باز هم برای جوانان. من تا جایی که کسی یاد بگیرد کتاب بخواند خواندن هر کتابی را توصیه می کنم. ولی بعدش که روی دور افتاد کافیست که کتاب را نگاه کرد و به صورت تند خوانی در حین خریدن کتاب انتخابش کرد.
نوشته هایی که برای جوانان است و یکی دو نویسنده دیگر هم هستند که کتابهایشان از این دست است همه یک شکل دارند.
دختر دانشجو، پسر استاد دانشگاه
دختر پولدار، پسر نه. هر دو دانشجو
دختر فقیر، پسر نه. هر دو دانشجو
دختر پولدار، پسر پولدار، هر دو هم دانشجو.
ولی ورژن اولی خیلی بیشتر است.
من پیشنهاد می کنم قبل از رفتن به کتابفروشی کتابی را که میخواهی بخری انتخاب کن. همان را بخر و چرخی هم بزن که کتابهای دیگری ببینی. همان جا تند خوانیش کنی و بدون خریدن کتاب دیگری از کتابفروشی بیا بیرون.
این نسخه خیلی مجرب است.

سلام جناب بهشت.
اوه مثل اینکه شما ر.اعتمادی خوان خبره ای هستید!
میشه گفت یه م.مودب پور در درجه ی پایین تر! (حداقل کتاب های مودب پور از خنده اشکت رو در میآورد!) ولی این یکی ...چی بگم ...

وای! این مال دوران جاهلیت بود! جز معدود کتاب های ایت تیپی بود که خریدم، این هم که اینجوری از آب در اومد دیگه چشمام رو باز کردم. حالا دیگه یکی در هزار میخرم:دی
اره این نسخه ای که تجویز کردین کار سازه اساسی، بگذریم از اینکه اگه اون کتاب گیرت نیاد دنیا رو سرت خراب میشه!
ممنن از توصیه.

محسن شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 23:16 http://after23.blogsky.com

من از م مودب پور نخوانده ام. چون دیگر جوان نیستم. ولی می دانم که هر دوی این نویسندگان یه جورایی شبیه هم هستند.
اون کتابی هم که می خوای بخری حتمن گیر میاد. حالا اگرم گیر نیاد تشنه تر میشی و این کیفش خیلی بیشتره.

وای آره! وقتی تو مد یه کتاب باشی بعد از کلی گشتن پیداش میکنی انگار دنیااااا رو بهت میدن!!

پروانه یکشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:09 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

حتمن آخرش یک سوار بر اسب سفید از تو ابرا اومد و بردش...


کتابهای ر. اعتمادی مگر هنوز خواننده دارد؟!!

باید گشتی بزنم ببینم کتابای نویسنده دوران نوجوانی ام به چاپ چندم رسیده.یادمه اون سالها خواهری که 8 سال از من بزرگتره کتاب این نویسنده رو از من قایم می کرد ولی من یواشکی دور از چشمش می خوندم . برام جالب بود که ببینم تو اینا چی نوشته ولی کتابای غلامحسین ساعدی و هدایت و داستایوفسکی خواهرم رو بیشتر دوست داشتم.


کتابخانه ای که می روم کتاب های عامه پسند بیشترین خواننده را دارد طوری که کتاب ها باد کرده و جلدشون کثیف و گوشه هاشون تا می خوره.اصلن به قفسه نمیرسند همیشه روی یک چرخ هستند و دست به دست می گردند.

برخی کتاب هایی که من می گیریم سالی یک تا دو نفر خواننده داشته . کتاب ویس و رامین که 60 سال از چاپش می گذشت من نخستین خواننده بودم چون دو ورق به هم چسبیده را من با قیچی باز کردم وقتی کتاب به دست من یک دور کامل ورق خورد ورق ورق شد و رفت صحافی دوباره. این نخستین باری بود که کتاب به دست من به این روز درآمد ولی تقصیر من نبود اشکال از کهنگی و ورق نخوردن کتاب بود.

بسیاری خانم ها رو در فامیل می شناسم که مثل خوره کتاب های مودب پور رو می خورند و پای سریال های ایرانی و فارسی وان می نشینند. شاید اینجوری زندگی خودشونو مرور می کنند!

دقیقا! من نمیدونم اینها چه طور کرور کرور چاپ مجدد می شن؟!!

باز هم اگزکلی! دخترهای هم سن و سال من یا مقاطع پایین تر خوراکشون این کتاب هاست! میدونینُ از این کتاب ها میشه خیلی چیز ها یاد گرفت ولی متاسفانه اکثرا فقط به کل داستان و رسیدن دختر و ژسر به همدیگه توجه می کنند! وقتی میبینم همسالان من حتی اسم کتاب های خارجی رو نشنیدند یه لایه ای از غم چهرم رو می پوشونه! چرا باید اینطور باشه؟ حالا من دختر هارو می گم ژسر هارو نمیدونم. احتمالا توی اونها هم یک در هزار پیدا می شه!

مگه خانوم های گنده هم م. مودب ژور میخونن؟:دی o la la...:دی
اون رو نگنین که شددیدا دلمون خونه! وقتی که بحث پر مغز مجالس بشه پیشبینی سریال های فارسی وان دیگه معلومه چه خبره!!(حالا خوبه برداشت مثبت هم ازش نمیکنند!)

پروانه یکشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 23:06

دختر من سن شما بود خوراکش کتابای دانیل استیل بود فکر کنم 15 جلدی از کتاباشو داره البته الان هی از اتاقش پرتشون می کنه بیرون که من تو کتابخونه جاشون بدم بهش میگم مال بد بیخ ریش صاحاباش . الان هم توی یک کمد به وضع فجیعی رو هم رو هم انبار شده اند.
اون موقع به من می گفت همکلاسی هاش مودب پور می خونن و خودش کلاس بالا می دونست من هم دو سه تایی از کتابای دانیل استیل رو خوندم بهش گفتم اینم مودب پور خارجکیه دیگه.

مال بد بیخ ریش صاحابش :دی..ولی من نذاشتم بیخ ریشم بمونه! دادم جوجه مدرسه ای ها خوندن یکی که خوشش اومد فرستادمش خونه بخت!:دی
ااا مطمئنین استیل خارجکیه مودب پوره؟ من دوتا از کتاباش رو خوندم به نظرم خوب بودن، البته یعنی اون موقع خوب بودن :دی

بابک دوشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:44 http://bishehsar.blogsky.com

سلام
اگر می شود در مورد کتاب های آرش حجازی هم بنویسید
شاهدخت سرزمین ابدیت
کیخسرو
اندوه ماه

[ بدون نام ] دوشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 14:03 http://www.hafal8.blogfa.com

نمی دونم چه طوری می تونم هم مودبانه و هم جوری که لحن عصبانیم نشون داده بشه نظرم رو بگم..... وبلاگ شما وبلاگ بسیار عالی ای هست و برای فرهنگ سازی درست شده و این کتاب ها از اینجور نویسنده ها که به نظر من نوشته هاشون رو به هیچکس نباید توصیه کرد، سطح وبلاگتون و ارزشش رو پایین میاره... من خودم جوون هستم اما تا به حال فقط یه بار اون هم به اصرار یکی از دوستان اون هم در دوران جاهلیت و طفولیت یکی از این قبیل کتاب ها (که مشهورترینش هم بود) به نام بامداد خمار خوندم و همین جا به همه توصیه میکنم که ذهنشون رو با این مزخرفات پر نکنند.... کشور ما به داستان های شاه و پریون احتیاج نداره.... کتاب های خوب و شایسته ی خوندن و گاهی جدی بخونیم تا بتونیم سطح فکرمون رو ببریم بالا و بفهمیم تو مملکت چه خبره.... همین!

سلام دوست عزیز.
تاحدودی با نظرتون موافقم. این نوع کتاب های عامه پسند زیادن و زیادتر اونایی که این ها رو میخونن! متاسفانه این فرهنگ سازی غلط هست که اکثرا فقط به خاطر داستان اون رو میخونن! فقط میخوان تمامش کنن که خونده باشن نمیخوان با خوندنش به معلوماتشون اضافه بشه!(براشون مهم نیست!!)

اگر بچه های ما خصوصا نوجوون ها که تو این سن یک در هزار سراغ کتاب های خوب و به قول خودشون قلمبه سلمبه می رن، بتونن از این نوع رمان ها که میخونن برداشت مثبت کنند و واقعا چیز یاد بگیرن، چرا بد باشه؟ البته باید اعتراف کرد که تو این نوع رمان ها چیزای خوب یک بیست پیدا میشه!

بلاخره این هم کتابیه که من خوندم! البته شرم نمیکنم که اعتراف کنم شدیدا پشیمان هستم...


درمورد بامداد خمار هم، قبول دارم که داستانش ماست بندی بود، ولی نظرم اینه که اگه حتی چند نکته توش باشه که عمیقا به فکر وادارت کنه و روت تاثیر بذاره ارزشش رو داره! و این حداقل برای من اینطور بود.برای همین بهش احترام می ذارم.

محسن سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:12

من در مورد کامنت دوستی که نوشته بودنداز این کتابها این جا ننویسید میخوام بنویسم. خیلی ممنون که از وبلاگمون تعریف کرده بودن. بهشون سر میزنم و این کامنتو برای خودشونم میزارم. در مورد رمانهایی اینچنینی من نظری دیگری دارم. به نظر من اصلن نمی تونیم از بچچه ها و نوجوانان بخواهیم که کتابهای سنگین و خوب و آموزنده بخونن. یکبار هم در این مورد نوشته ام و بازم مینویسم. به نظر من این کتابها اگر بتوانند جوانان را فقط و فقط و فقط و .... فقط تشویق به خواندن بکنند خبلی کار کرده اند. به ندرت آدم های کتابخوان سن و سال داری را شما میبینید که کتابهای نوجوانان را بخوانند. شما مطمئن باشید که آقای ر. اعتمادی خودشان هم میدانند که برای بنده شصت ساله این کتاب را ننوشته اند. دختر چارده پونزده ساله من بعد از خواندن کلیه کتابهای هری پاتر و خانه اشباح و دارن شان و ..... دیشب هفت پیکر نظامی را در دست گرفته بود و دنبال داستان شاه سیاهپوشان می گشت که روزی از من شنیده بود. من اگر روزی که این داستان را برای او تعریف کردم می خواستم کتاب هفت پیکر را بدهم به دستش که بخواند خب مطمئن باشید که نمی خواند و این خیلی روشنه.
در مورد این که در این وبلاگ از این کتابها ننویسیم را هم باید بگم گه هیچ خودسانسوری در این مورد نداریم. هرچه را که بخوانیم مینویسم. خوب باشه مینویسم خوبه و بد باشه مینویسیم بده. از شاهنامه گرفته تا....... امیرارسلان نامدار که اولین کتابی بود که خودم در زندگیم خواندم-هیچ توهینی هم به آن نمیکنم البته-. اتفاقن کاری که خانم یاسی کرده به نظر من خیلی هم خوبه چون به سهم خودش انتقادی که از این کتاب داشته را کرده و دین خودشو نسبت به جامعه کتابخوان ادا کرده و نوشتن که ایهالناس این کتاب را من دوست نداشتم. این کتاب اینجوریه خوب نیست و .... اینا
چقدر حرف زدم! یکی این کیبوردو از من بگیره.

فرناز شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 15:05

با نظر آقای محسن در مورد اینکه باید بالاخره خوند تا به خوندن عادت کرد کاملا موافقم و یادمه که دقیقا وقتی همسن و سال تو بودم یا کمتر ر. اعتمادی در اوج خودش بود اما حتی همون موقع هم خیلی افتخار می کردم که اونو نخونم !! ( خیلی از دوست هام دیوانه وار پیگیر کارهاش بودن ـ ) الان اینطور فکر نمی کنم و معتقدم خیلی چیزها دوره داره و باید دوره ی اون بگذره و این گذر باید به آرامی و بدون فشار اتفاق بیوفته .. امیدوارم در خوندن کارهای خوبی مثل بابالنگ دراز موفق باشی . و دوره ی خوندن کارهای ر.اعتمادی هم هرچه زودتر برات بگذره !!! :‌)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد