کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

حکایت عشقی بی قاف، بی شین، بی نقطه

   


نام کتاب : حکایت عشقی بی قاف بی شین بی نقطه

نویسنده : مصطفی مستور

نشر چشمه/ چاپ دوازدم ۱۳۸۸/ ۱۴۰۰ تومان

 

این کتاب شامل شش داستان کوتاه هست:

 

۱.مردی که تا پیشانی در اندوه فرو رفت

۲.چند روایت معتبر درباره ی اندوه

۳.چند روایت معتبر درباره ی کشتن

۴.سوفیا

۵.چند روایت معتبر درباره ی  خداوند

۶.حکایت عشقی بی قاف بی شین بی نقطه

 

اول که اسم کتاب و جلدش خیلی جذاب هستن یعنی راستش من تا این کتاب رو دیدم گفتم هرچی  باشه باید بخرمش! :دی

ولی خب داستان ها هم خوب بودن.

اولین کتابی بود که از آقای مستور میخوندم، سبک خاصی داره! داستان ها قلم همشون مثل هم بودها ولی در کل خاص بودن.

داستان آخری یه چیز جدید بود، جدید برای نوشتن ولی بسیار ملموس! درمورد یه دختر و پسر که از طریق چت با هم آشنا میشن، با حرف های ساده شروع می کنن و در آخر به عشق و جدایی میکشه! خیلی من رو به فکر واداشت، یعنی کلا نوشته هاش آدم رو به فکر فرو میبرد

من هر داستانش رو یک روز خوندم، به نظرم ذره ذره مزه کردنش خیلی بیشتر لذت داشت.

نظرات 7 + ارسال نظر
محسن چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:23 http://after23.blogsky.com

واسه چه سنی خوبه؟ مثلن منی که عمرم به اندازه دایناسوره هم دوستش دارم یا نه مثل م مودب پوره؟

نمیدونم! سلیقه داریم تا سلیقه!...ولی ابدا مثل مودب پور نیست

فرناز چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 16:06 http://farnaz.aminus3.com/

این کتاب را خوانده ام .. نه اینکه توصیه کنم نخوانید که این توصیه را در مورد هیچ کتابی نمی کنم اما می گویم که به دل من ننشست . موافقم که نام بسیار جذابی دارد .
راستش نثر آن را نپسندیدم و کل کار به من این احساس را داد که نه با الهام و احساسات بلکه با صبر و تفکر و شاید تعقل نوشته شده که شاید از نظر بعضی ها خوب باشد . به نظر من این نوشته ها مال کسی بود که به این نتیجه برسد که زبان ادبیات امروز تغییر کرده و باید متفاوت نوشت اما این تغییر به طور کامل برای او جا نیوفتاده باشد .
همه ی اینها را گفتم اما می دانم که آقای مستور نویسنده ی مطرحی است و طرفداران زیادی دارد . به هر حال من از حق خودم به عنوان یک خواننده و فقط یک نفر استفاده می کنم .
از طرفی یاسی جان از تو ممنونم برای اینکه فرصتی پدید آوردی برای گفتگو در مورد این کار .

ها؟ الان من چی بگم؟ :دی واقعا نمیدونم، هنوز دارم گفته هاتون رو تجزیه و تحلیل میکنم:p

خواهش میکنم خانوم. واسه من افتخاریه

بابک جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:56

حکایت اقای مستور هم حکایت متفاوتی است، اگر اشتباه نکنم ایشان در مقطع کارشناسی مهندسی شیمی خوانده اند و در مقاطع ارشد و دکترا به مطالعه ادبیات پرداختند.
این اثر ایشان را نخوانده ام اما کتاب روی ماه خدا را ببوس را خواندم ، که شروع خوبی داشت ادمه جالب ولی پایان مناسبی نداشت و خواننده می ماند که آیا نویسنده خواسته است یک طوری داستان را تمام کند یا اینکه خود پایان بهتری را برایش در نظر بگیرد.

اا اتفاقا یه هفته پیش من هم کتاب روی ماه خداوند را ببوس رو خوندم،
برعکی من واقعا خوشم اومد، میدونید به نظر من عمدا این پایان رو انتخاب کرد! میخواست خواننده با خودش درگیر بشه و به نتیجه برسه، حالا این نتیجه هرچیزی برای هرکی میتونه باشه.

فرناز جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 18:33 http://farnaz.aminus3.com/

کتاب روی ماه خدا را ببوس را هم خواندم و از جائی به بعد حتی نتوانستم ادامه بدهم گرچه بطور کلی از آدمهائی هستم که حتی اگر نپسندم کتابی را که شروع کرده ام به پایان می رسانم .
به نظرم آقای مستور در نام گذاری کارهایش بسیار عالی عمل می کند .

من به جای خانم یاس یک چیزی می توانم این جا بنویسم؟
اگر بله و اگر نه،به نام کسی که این جا می تواند یک قلدری کند و بنویسد، می نویسم:
من اصلن نمی توانم چنین کتابی را بخوانم.
یعنی کتاب روی ماه خداوند را ببوس.
شی وکنم؟
ای خانم یاس کجایی؟
----------------------------------------
البته جناب، شما صاحب اختیارید.

چرا نمیتونید بخونید؟؟

زیر سایتونیم، البته دورادور.

پروانه شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:43 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

از اینکه یاس گرامی اینجا می نویسند بسیار خوشحالم. این را از مدیریت شما می دانم که آزاد اندیش هستید و اندیشه های گوناگون را در برخورد با یکدیگر گرده هم آورده اید.
امیدوارم از این کتاب ها به دستم برسد و بخوانم.و با آنچه که نسل پس از ما می خوانند آشنا شوم.
روز پیش کتابی سیصد چهارصد صفحه ای روی میز سالار دیدم دوستش به او داده بود. از او خواستم در باره ی کتاب حرف بزند گفت کتاب بیخودیه و عصبانی بود از اینکه کتاب را خوانده. گفتم چند خطی در باره ش بنویس گفت اون هم ارزش نداره و قیافه شو جمع کرده بود. از همین رمان های ایرانی بود.

به هر روی، خواندن کتابی که در ن داستان دختر و پسری که از چت با هم آشنا میشوند بی ارتباط با فکر جوانان امروز نیست.

با سپاس از یاس گرامی

ممنون از لطف شما. من کامنت را گذاشتم که خانم یاس یک روزی جواب بدهند. ولی حالا دیگر خودم می نویسم.
من هم از این که خانم یاس در این جا هستند خیلی خوشحالم. من کوچکترین آشنایی با این دنیا ندارم. ترانه تا حدی نظر ما را هم در مورد کتابی که می خرد می پرسد مگر کتابهایی که تا کنون در اینجا معرفی کرده است.
به سالار بگویید که رد کند قسمتهایی را که دوست ندارد بخواند و یا وقت ندارد. خود من این روزها جن نامه گلشیری را در دستم دارم. کتاب در عین زیبایی و متن و موضوع و ..... خسته ام می کند. به نظرم برای این روزهای من کشدار است. این روزها وقت خواندن متون کشدار برای همه فراهم نیست. اینست که کارم به جایی رسیده که حتا کتابی از هوشنگ گلشیری را باید تندخوانی کنم.
در ضمن خانم فیروزه دوباره به جمع ما پیوست و قرار است که کتاب بیگانه را از دید خودش بنویسد. من نوبتم را به ایشان می دهم و خودم میروم ته صف.

---------------------------------------
پروانه خانوم و آقا محسن از لطفی که به من دارید ممنون(خجالت کشیدم)

میشه من یه چیزی بگم؟ به گل پسر بگید اگه همین جوری از کتاب بگذره نه خودش راحت شده نه دینش رو ادا کرده! چه بهتر که اگه میتونه درموردش حرف بزنه یا بنویسه حتی فحش بده(اینقدر حال میده:دی) بعد اینقدر احساس خوبی پیدا میکنه که نگو!

اگزکلی! الان هرکی رو ببینی(جوونا رو میگم) یه داستان درمورد ارتباط های اینترنتیش داره!!

فرناز یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 17:48

می خواهم داخل پرانتز یک جمله بگویم :

کتاب های آقای مستور برخلاف یکی دو کتابی که خانم مخبر قبلا راجع به آن نوشته بودند الزاما متعلق به نسل بعد از ما نیست و برخلاف آن کتاب ها اتفاقا باید خانم مخبر را تشویق کرد که با سن کم چنین کتابی را خوانده اند .

عجب جمله ای ! شبیه مقاله است !!!

اتفاقا به نظر من، این کتابی نیست که از خوندنش تو این سن تعجب کرد بلکه نسل ما نسل بدیه...!

ولی خب اعتراف میکنم که بین همسالانم تفاوتی که بین منی که این ها رو میخونم با اونی که نمیخونه کاملا مشهوده...

بابا از این تشویقا نکنید یهو جو گیر میشم بعد اون موقعست که شب باید بیرون از خونه بخوابم:دی

فرانک دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:44 http://bestbooks.blogfa.com

سلام
نخوندمش اما دوست دارم بخونم
کلا قبول دارم که اقای مستور چیز زیادی واسه ارائه نداره یعنی مطالعاتم از ایشون این طور نشون داده اما خوب نثرشون به دلم می شینه هر چند مطالعاتم در موردشون کمه و نمی تونم نظر درستی بدم اما حتما این کتاب رو می خونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد