کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

خرده جنایت های زناشوهری

 

 

نام اثر: خرده جنایت های زناشوهری 

نویسنده: اریک امانوئل شمیت 

مترجم: شهلا حائری 

انتشارات:نشر قطره 

تعداد صفحات:87 صفحه 

 

درباره اثر:  

خرده جنایت های زنا شوهری داستان زوجی است در پی حقیقت گم شده زندگی شان.در این نمایشنامه اریک امانوئل شمیت با طنزی ظریف از دلداگی و روابط زناشوئی ارائه می دهد و خواننده را متحیر و شگفت زده هر لحظه غافلگیر می کند. 

 

خلاصه داستان:

داستان از آنجا شروع می شود که ژیل شوهر لیزا دچار فراموشی شده و بعد از دو هفته با لیزا همسرش وارد متزل می شود و محبورست برای به خاطر اوردن حافظه از دست رفته اش به گفته های همسرش اعتماد کند اما در ادامه مکالماتی که بین زن و شوهر رد و بدل می شود ژیل را به شک وا می دارد و ادامه داستان .... 

  

 

درباره نویسنده: 

جائزه تئاتر فرهنگستان فرانسه در سال 2001، به پاس کتاب های ارزشمند امانوئل شمیت، به وی اهدا گردید. 

 

چند برش از داستان: 

ژیل: شاید اون چیزی که یک زوج باید با هم تقسیمش کنن حقیقت نیست، بلکه رازه. راز این که برای من جذابی.راز این که منو می خوای.راز این که این خواستن تمام نشدنی نیست 

........ 

لیزا: ... اون چه باعث می شه یک زن و مرد با هم بمونن مسائل مبتذل و پستیه که بینشونه: به خاطر منافع، ترس از تغییر، وحشت پیری ، ترس از تنهائی،سست می شن، تحلیل می رن، دیگه حتا فکرشم نمی کنن که یک کاری بکنن تا زندگیشون عوض شه، اگه دست همو می گیرن فقط برای اینه که تنها به گورستان نرن... 

....... 

یک زوج جوان می خواد از شر بقیه راحت شه تا با هم تنها بمونن.وقتی پیر شدن هر کدوم می خوان از شر اون یکی خلاص شن.وقتی یه زن و مرد را سر سفره ی عقد می بینین هیچ وقت از خودتون می پرسین کدومشون قراره قاتل اون یکی بشه؟

نظرات 9 + ارسال نظر
مریم چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 15:22 http://maria13.blogsky.com/

پر از لحظه های نابه این کتاب ... نویسنده واسه خلق درام های شخصیتی خیلی ظریف و دقیق کار کرده ... همزادپنداری و تعمیم شخصیت ها به زندگی واقعی برای درک بیشتر داستان به راحتی امکان پذیره . ادماش از جنس زمینی اند. رابطه بین دو نفر و آرزوهاشون برای تغییر دیگری بسیار جالبه

راستش من که مجرد بودم از خواندن اثر و نوع زندگی دو نفر و اینکه چطور عشق و نفرت توامان وجود داره واقعا لذت بردم. اینکه نبرد دو نفر برای بدست اوردن طرف مقابل حتی به جدائی شون می انجامه. طنز تلخ و شیرینی هست در کل :-)

پروانه پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:15 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

گوشه ای واقعی از زندگی با همسرم:
سه روز بود با هم حرف نمی زدیم هر دو سنگینی مرگ رو احساس می کردیم.. نه که حرف نزنیم منظورم اینه که با هم حرف نمیزدیم.اون در بهت بود نمی دونست چکار کنه ...شبا تا دیروقت بیدار بود و با همون لباسا رو مبل خوابش می برد ....منم همه ش خوابای بد میدیم چهره و جسمی که به خود از درد می پیچید.. آخرین باری که به هوش دیدمش تا چشش به من افتاد با اون سه تا لوله تو حلقش صورتش در هم پیچید هر دو با هم گریه کردیم اون زودتر خسته شد و خوابش برد ولی من ادامه دادم و این ادامه تا خواب هم می آمد...تا مرگ آمد و او را با خود برد...و ما دوباره با هم حرف زدیم...

محسن پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 22:36 http://after23.blogsky.com

من فکر می کنم انگار عهد و پیمانی که دو نفر با هم میبندند قرار است تا حداقل مرگ یکی از آنها پایدار بماند. اگر نماند بایدعرض کنم به هرچه نه بدترشان می خندند که عهد و پیمان یک عمر زندگی با هم می بندند. مرد و قولش.
در این که آیا سر سفره عقد فکر می کنم که این دو چقدر با هم می مانند یا کدام یک قاتل آن یکی می شود، عرض کنم که به قتل آدم فکر نمی کنم ولی به قتل رابطه چرا.در سر سفره هر عقدی که این روزها گاه حضور دارم، می دانم که مدت زندگی این دو با هم چه قدر خواهد بود. آیا تا مرگ طبیعی یکی از آن ها؟ یا نه، تا روزی این دو کمر به قتل هم ببندند. در آن صورت هم بهرحال یک نفر زنده می ماند. زنده می ماند که برود کس دیگری را بیابد که در مورد ایشان هم لطف کرده و روزی کمر به قتل او ببندد. البته این دیگر از خاک بر سری دومی ناشی می شود و یا ....جورج کلونی بودن طرف مربوطه. ببخشید،جنیفرلوپز.

محسن جان، ما که مجردیم و شربت گوارای تاهل را نچشیدیم ولی همین قدر که دیده ایم و شنیده ایم گاهی زن و مرد در عین حال که عاشق یکدیگرند برای حفظ طرف مقابل دست به کارهائی می زنند که به جای تحکیم رابطه به عذاب دادن طرف مقابل و کشتن احساسش می انجامد

محسن جمعه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 15:02

این حفظ طرف مقابل را که می گویی در میان آدمیان یک معنای دیگری هم دارد و آن بد دلی است. اگر از پاسخ شما اشتباه برداشت نکرده باشم.
اگر این است که باید عرض کنم بزرگترین آفت زندگی این است. هرگز با چنین کسان نباید نرد عشق باخت که خانمان برانداز اند.
بسیار هم زود و در همان ابتدای رابطه می شود این را دریافت و عطای رابطه را به لقایش بخشید.

اوهوم، اینکه ظرف از دوست داشتن زیاد دیکه شکاک . بد دل می شه . فرقی هم نداره زن و مرد نمی شناسه

بهاره یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 http://g0lbahar.blogsky.com/

سلام...
من الان فهمیدم که این کتاب تو ایران هم هست
من سه سال پیش این اثر را در غالب تله تاتر در شبکه ۴ صدا و سیما دیدم با بازی (محمد رضا فروتن و نیکی کریمی)
که اون زمان قصه بسیار نو و جذابی برام بود و اصلا به فکرم نرسید که شاید بشه این کتاب خرید
واقعا مرسی......

کاهوووووووووو پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 13:51 http://xarmohre.blogfa.com/

در عرض کمتر از یک ساعت خوندمش .و شدم عاشق و شیفته نویسندش و همه نمایشنامه هاشو خوندم هرجند همین از همه بهتر بود .اسکار و خانوم صورتی که افتضاح بود اصلا نخونین.

علیرضا جمعه 15 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 15:01 http://7hezrtu.blogfa.com

خدا رو شکر نیکی کریمی و فروتن و آئیش این نمایش نامه رو کار کردن تا ملت شریف ایران با پر خواننده ترین نویسنده ی فرانسوی زبان آشنا بشن ..... !

پی نوشت : کاهوووو خانم شما شاید تحمل تراژدی رو نداشته باشی ، ولی این دلیل نمیشه به ملت توصیه کنی یکی از بهترین داستانهای اشمیت رو نخونن ...... اسکار و خانم صورتی طی یک نظر سنجی بیشترین تاثیر رو بر سرنوشت مردم فرانسه گذاشته و از این حیث حتی از کتاب مقدس هم بالاتر ایستاد

زهرا جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 21:36

سلام خسته نباشید
نمیشه متن این نمایشنامه رو واسه داونلود بزارید ممنون می شوم

ممنون.
ما برای حفظ حقوق ناشر و نویسنده و در مورد کتابهای خارجی برگرداننده، کتابهایی که می توان آن ها راخرید را برای دانلود نمی گذاریم.

شکوفه چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 22:03 http://kabootareshaer.blogfa.com

من بالاخره چند هفته قبل این کتاب رو خوندم. چند بار تو جاهای مختلف دستم گرفته بودم و شروعش کرده بودم، اما نشده بود که تمومش کنم. واقعا عالی بود. اینکه روی داستان هی برمی گشت و آدم وقتی تازه فکر میکرد که فهمیده قضیه از چه قراره، یکهو متوجه میشد که نخیر! داستان چیزِ دیگه ایه. تصویر و تفسیر رابطه ی بینشون - وهمه ی رابطه های زناشویی- (که البته نمیشه تا این حد تعمیم به کل رابطه ها داد) خیلی جالب بود.
در نهایت هم بسیار زیبا به پایان رسوند نمایشنامه رو.

من هم با آقای علیرضا موافقم. به نظرم "اسکار و ..." واقعا تاثیرگذار بود. بهتره که تصمیم گیری رو به خود افراد واگذار کنیم که از چه کتابی خوششون میاد و از چه کتابی نه.

از آنجا که این کتاب را نخوانده ام و آقای بابک هم چندی است به این جا سر نمی زنند، فقط می توانم این کامنت را بی هیچ پاسخی تایید کنم.
محسن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد