کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

داستان کوتاه

داستان کوتاه   

دبیر مجموعه:‌ 

جواد فعال علوی  

طرح جلد : ابراهیم حقیقی  

چاپ پنجم : زمستان ۱۳۸۶  

حکایت قلم نوین  

   

 از پشت جلد کتاب : 

مجموعه ی داستان کوتاه با هدف تشکیل یک دایره المعارف جامع داستانی با چاپ داستان های ایرانی و ترجمه ی آثار خارجی اعم از کلاسیک و مدرن جلد به جلد انتشار خواهد یافت . از نظر انتخاب نوع سبک مکتب یا دوره های معین ادبی در چاپ آثار ایرانی و ترجمه ی داستان های خارجی هیچ محدودیتی اعمال نشده .  تنها معیار انتخاب داستان بودن آثار ( با تعریف مدرن از داستان کوتاه ) و رعایت تنوع  فرم و مضمون بوده است . بنابر این سنجش ارزش آنها دست آخر به عهده ی خوانندگان است ....  

***

این مجموعه ی ۸ جلدی به خاطر تنوعی که دارد احتمالا می تواند خوانندگان مختلف و بسیار متفاوتی را راضی کند . جلد اول با {حرفهائی درباره ی داستان نویسی } از ابراهیم گلستان شروع می شود . سیزده داستان کوتاه ایرانی در این جلد به چاپ رسیده از داستان ها و نویسنده هائی بسیار معمولی یا حتی کمتر تا داستانهای بسیار خوبی از غزاله علیزاده یا زویا پیرزاد ..  پس از آن بخشی وجود دارد به نام معرفی یک داستان نویس به نام سارا آهوری و سه داستان از او. از نظر من هیچ یک از این سه داستان جذاب نبودند گرچه شاید بیش از حد متفاوت بودند .  

بخش جالب بعدی اختصاص دارد به داستان های قدیمی ایران با داستانی به نام {داستان حمام بنفش و شهر بنفش و کیفیت طلسم آن } که چنانکه از اسم آن پیداست داستانی است در باره ی شهری طلسم شده. وقتی این داستان را می خوانیم دچار این احساس خوب و از دست رفته ی قدیمی می شویم  که مادربزرگی اینجا بوده و قصه ای گفته. 

و در آخر ۱۲ داستان خارجی با ترجمه هائی از خوب تا عالی و نویسندگانی کمتر شناخته شده  تا بسیار معروف.    

اشاره هائی   کوتاه  و احتمالا مفید در مورد تمام مجموعه :   

وجود بخشی به نام بازگشت به داستان با داستان هائی از: صادق هدایت - جواد فعال علوی - بزرگ علوی - صادق چوبک - جلال آل احمد - ابراهیم گلستان - غلامحسین ساعدی .  

 وجود بخشی به نام کلاسیک های روس   

 وجود بخشی به نام سرچشمه ها شامل خاطرات قدیمی ایرانی (‌برا ی مثال خاطره ای از تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه ) 

 من فکر می کنم چنین مجموعه ای برای همه بخصوص  نسل جوان بسیار دوست داشتنی خواهد بود چرا که از طرفی شامل داستان های مدرن است و از طرفی دری است به روی گنج های قدیمی !  

***

 یک تجربه: بدون اینکه قرار باشد تحت تاثیر نام های معروف قرار بگیریم بیاد داشته باشیم که، یکی از - تاکید می کنم فقط یکی از راه های تشخیص خوب یا بد بودن کتاب توجه به طرح روی جلد آن است . معمولا گرافیست های خوب طراحی برای جلد کتاب های بد را نمی پذیرند .

نظرات 9 + ارسال نظر
پروانه شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:16 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

همان گونه که نوشته ای این مجموعه برای جوان ها باید گیرایی بیشتری داشته باشد. من هم که جوان بودم فکر می کردم دیر شده و از همه جا عقب مانده ام و باید زودتر از همه ی نویسنده ها بخوانم و به این سری کتاب ها علاقه مند بودم.

حالا که دو سه برابر جوانی عمر کرده ام می بینم که این عقب ماندگی روز به روز بیشتر می شود و احساس نادانی خودش را بیشتر به من نشان می دهد.

به تجربه دریافتم اگر می خواهم با یک نویسنده و شاعر آشنا شوم باید همه ی آثارش را بخوانم.

به هر روی حتمن مجموعه خوبی هست. باید آنرا خریداری کنم چون دو جوان در خانه دارم.و جوانهایی در میان دوستان و فامیل .

این حس تورا خوب می فهمم : انگار آدم هرچه تجربه کسب می کند یا هرچه یاد می گیرد تازه متوجه می شود که چقدر هنوز باید یاد بگیرد .
از یک نظر دیگر هم این کتاب ها را برای جوان تر ها بهتر می دانم : خیلی از کارهائی که در اینها هست برای ما تازگی ندارد که در کنار تعداد زیادی کار جدید چاپ شده ..

محسن شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 20:03 http://after23.blogsky.com

یکی دو هفته پیش با ترانه رفته بودیم بیسچاراسفند. گفت بابا میخوام داستان کوتاه بخونم، پیشنهادت چیه؟
بی هیچ درنگی گفتم: آنتوان چخوف. و بی هیچ درنگی بیشتر از درنگ اول توی اولین کتابفروشی خریدیمش.
این کتابهایی که نوشتید رو اگه می دونستم خب اینو پیشنهاد می کردم. ولی دیر هم نشده. این هم.

آخی چقدر دلم برای بیچاراسفند !! تنگ شد و از اون بدتر (شاید هم بهتر ) یادم اومد چند وقته چخوف نخوندم ..
در قسمت کلاسیک های روس این مجموعه چخوف هم هست .

پروانه یکشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:08 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

یک یادمان من از داستان کوتاه:
عباس معروفی در رادیو زمانه مسابقه داستان نویسی راه
انداخته بود که حالا هم در آرشیوش هست. داستانهایی که برنده شدند خواندنی بودند.
داستان های نو و کاملن با فکر جوان امروز نوشته شده خیلی خواندنی هستند.
او ن موقع ها که راحت میرفتم تو اون سایت هر روز اون سایت رو پشت و رو می کردم .
صدای عباس معروفی خیلی گرمه. خیلی از آموزش داستان نویسیشو که در همون سایت هست گوش کردم.

به نظر من داستان کوتاه خوندن خیلی راحت و عالیه و داستان کوتاه نوشتن خیلی مهارت می خواد .. توی همین مجموعه به داستان کوتاه هائی برخوردم که با خودم فکر کردم : منم می تونم خیلی از نوشته هامو چاپ کنم ! و این از نظر من دقیقا یعنی اینکه اون نویسنده ها کار خوبی نکردن که کارهاشون رو چاپ کردن !!
بطور کلی و فقط به عنوان یک آدم معمولی که حق داره سلیقه ی خودش رو بگه من داستان کوتاه هائی رو که ترجمه میشه خیلی خیلی بیشتر از اونها که ایرانی هست دوست دارم .

شهرزاد یکشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:45 http://se-pi-dar.blogsky.com

نه این که خیلی دنبال دسته‌بندی باشم ولی وقتی هدف گردآوری یه مجموعه جامع داستانی باشه، بیشتر انتظار می‌ره که دسته‌بندی منطقی‌تری براین مجموعه اعمال شده باشه به هر حال برای منی که همیشه خواندن داستان‌های کوتاه رو بیشتر دوست داشتم -به خصوص داستان‌های کوتاه آمریکای لاتین - احتمالن خواندن داستان‌های این کتاب خالی از لطف نیست.
تو این مجموعه از داستان‌های کوتاه آمریکای لاتین هم چیزی پیدا می‌شه و دیگه این که کی ترجمه‌شون کرده؟
چخوف: داستان‌های کوتاه چخوف بسیار دوست داشتنی است. چند هفته پیش خیلی اتفاقی دیدم سینما 4 داره بخش 6 رو پخش می‌کنه، راستش اصلن نتونستم در مقابل وسوسه‌ی دیدنش مقاومت کنم.

بخش ویژه ی افغانستان و بخش ویژه ی امریکائی های کلاسیک اما بخش ویژه ی امریکای لاتین نه . شاید به این خاطر که امریکای لاتین خیلی ترجمه و چاپ شده در جاهای دیگه ؟
تا جائی که من نام ها را مرور کردم به نامی از امریکای لاتین برنخوردم ضمن اینکه با توجه به حجم زیاد کار من در واقع تا اینجا جلد اول و دوم و قسمتی از سوم رو خوندم .
منطق : به نظر من این مجموعه در واقع بر اساس یک منطق جمع آوری نشده ! من این رو عیب کار نمی دونم چون باعث میشه مخاطبین بسیار وسیعی داشته باشه . ضمنا برای خیلی از کارها (بخصوص ایرانی ) که اگر به تنهائی چاپ می شدند شاید کمتر خونده می شدند محل مناسبی پیدا شده برای دیده شدن و خونده شدن ..
انگار این الک نشدن کارها به نفع نویسندگان تازه کار بوده که کارشون در کنار نویسندگان مطرح چاپ بشه در عین حال طبیعیه که اینجوری فرصت چاپ برای بعضی از بهتر ها از دست رفته باشه ..

متاسفانه بخش ۶ هیچ چیز رو به یاد من نمیاره .

پروانه یکشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:46

فرناز:
به نظر من داستان کوتاه خوندن خیلی راحت و عالیه و داستان کوتاه نوشتن خیلی مهارت می خواد

پروانه:
باهات موافقم

فرناز:

.. توی همین مجموعه به داستان کوتاه هائی برخوردم که با خودم فکر کردم : منم می تونم خیلی از نوشته هامو چاپ کنم ! و این از نظر من دقیقا یعنی اینکه اون نویسنده ها کار خوبی نکردن که کارهاشون رو چاپ کردن !!

پروانه: باهات موافق نیستم چاپشون کن

فرناز:
بطور کلی و فقط به عنوان یک آدم معمولی که حق داره سلیقه ی خودش رو بگه من داستان کوتاه هائی رو که ترجمه میشه خیلی خیلی بیشتر از اونها که ایرانی هست دوست دارم .

پروانه: هر گلی بویی داره. داستانهای خارجی یه مزه ای دارن داستانهای ایرانی وقتی خوب باشند خوشمزه ترند.

یک مجموعه داستان سالارخریده به نظرت اگه ازش اینجا بنویسم و بگم حالمو بد کرد کار بدیه؟سالار هم خودش نظرش همینه.

پروانه : باهات موافق نیستم چاپشون کن
فرناز : احتمالا اونها هم دوستانی مثل تو داشتند : دشمن ادبیات :‌ )

به نظر من اصلا بد نیست که تو کتاب سالار رو اینجا بنویسی و بگی که حالت رو بد کرده ! من یادم نمیاد ما متعهد شده باشیم که در اینجا فقط از کتاب ها تعریف کنیم . ما اینجا هستیم برایگپ زدن راجع به اونچه که می خونیم و ضمنا معرفی کردن کتاب ها به بعضی ها که از کنار ما رد میشن .
(بد میگم آقای رئیس وبلاگ ها ؟؟!!‌)

محسن دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 21:22 http://after23.blogsky.com

ایزابل آلنده در جایی گفت: من روزی نویسنده شدم که استادی در دانشگاه به ما دانشجویان پیشنهاد کرد که یک داستان بد بنویسیم. تا آن روز هرچه می نوشتم دور می انداختم چون فکر می کردم که خوب نیستند. با نوشتن داستان بد شروع کردم. و شدم نویسنده.
من فکر می کنم شما خانم فرناز، حتا اگر داستان هایتان را چاپ نمی کنید یک وبلاق وزینی درست کنید و داستان هایتان را آن توو بنویسید. عین ترانه ی من.
اصلن اسمش را هم بگذارید: "داستان هایی که می نویسیم"
به قول فردوسی:
سخن ماند از ما همی یادگار

چقدر ایزابل آلنده را دوست دارم .
در مورد وبلاق وزین هم بسکه دلهره دارم وزین نشود درست نمی کنم !
اما از پیشنهاد شما ممنونم و بیادم می ماند .

محسن سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:29

شما اصلن گوش نکردی که ایزابل آلنده چه گفته. حرفی که در مورد وبلاق وزین میزنید همینو میرسونه. معلومه که وبلاقتون اولش وزین نیست. بعدن وزین میشه. تازه باید مثل ما باشی که از روز اول به وبلاقای درپیتی مون گفتیم وزین. کی به کیه. وبلاق خودمونه اختیارشو داریم. نمی خوایم که آپولو هوا کنیم.

چشم ! سعی می کنم با دقت بیشتری به حرفهای خانم آلنده گوش کنم . ضمنا من از وقتی وبلاق های شمارو شناختم وزین بودن !
اما اینم حرف خوبیه که وبلاگ خودمونه اختیارشو داریم اونم تو این دنیای بی سر و ته و دیوانه و عجول ....

پروانه سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 14:34

یک
___
فرناز : احتمالا اونها هم دوستانی مثل تو داشتند : دشمن ادبیات :‌ )

پروانه: ادبیات مگه چیه؟ همین افکار گوناگون. اصلن کی گفته داستانی که من خوشم نمیاد دیگران هم خوششون نیاد..

دو
____
محسن:
من فکر می کنم شما خانم فرناز، حتا اگر داستان هایتان را چاپ نمی کنید یک وبلاق وزینی درست کنید و داستان هایتان را آن توو بنویسید

پروانه: یک دست بلند برای شما. اصلن از روز اول که اومد وبلاگستان اشتباه کرد برای خودش وبلاگ درست نکرد.خوبه حالا یه جایی در سایت عکاس ها داره و میتونم برم اونجا حرفامو رو کاراش بزنم.البته حرفای غیر تخصصی در مورد عکس.

حمیدرضا چهارشنبه 15 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 19:13 http://warriors.persianblog.ir/

از بین همه ، داستان حمام بنفش و شهر بنفش و کیفیت طلسم آن

برام خیلی جالب بوده

ممنون که بعد از چند سال باعث شدید خاطره این کتاب برام تداعی شه

چه خوب.
خوشحالم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد