کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

دونا

نام کتاب : دونا                                                                       نویسنده : دافنه دوموریه

مترجم : فریدون حاجتی

نشر سمیر / چاپ دوم ۱۳۸۶

 

کتاب درمورد خانوم جوانی به نام دونا هست، که به طور ناگهانی به لندن و شوهرش رو ترک میکنه و با دو فرزند کوچکش به یک ویلا تو یه شهر کوچک می ره و داستان شروع می شه...

از همون اول با توصیف کارهایی که انجام می داد نویسنده وعده ی یه داستان هیجان انگیز و یه شخصیت توپ رو بهمون داده. دونا یک زن با روحیه ی بسیار سرکش هست، جوری که این زندگی مرفه او رو ارضا نمیکنه و از این نوع زندگیه تجملاتی خسته هست.

در اونجا دونا با یک دزد دریایی به نام فرنچمن آشنا میشه که کوپی خودشه، جالب بودمی گفت که چرا همه فکر میکنند دزد های دریایی افرادی همیشه مست و پلید هستند که تو لجن زار زندگی میکنند! دزد دریایی با وجدان،تمیز و جنتلمن هم وجود داره.

 فرنچمن نه اسمی داشت نه مشخصاتی ، کاملا مجهول،حتی درمورد ویژگی های ظاهریش، طوری که خودت کنجکاو و مشتاق می شدی چهره ای براش توصیف کنی!

 

شخصیت پردازیش عالی بود! از روی توضیحات و حتی رفتار های اشخاص میتونستید بفهمید چه طور شخصیتی دارند و لمسشون کنید. 

آخر داستان هم خیلی جالب بود، باز هم یه جورایی به عهده ی خواننده! تو باید تصمیم بگیری که دونا بره دنبال زندگی ایده آلش اونی که همیشه آرزوش رو داشته-ماجراجویی- یا واقعیت رو بپذیره که یک مادره و پیش بچه هاش برگرده؟ 

شاید منصفانه نباشه اما اونطور که از افکار دونا معلوم بود -بچه هاش چندان وابستگی و نیازی بهش ندارن- من ترجیح میدم دونا به همراه فرنچمن بره دنبال آرزوهاش!....

نظرات 4 + ارسال نظر
فرناز دوشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:43 http://farnaz.aminus3.com/

اخیش بالاخره اومدیم اینجا دیدیم یادداشت عوض شده خسته شدیم از دست اون یادداشت قبلی !!! :(

و اما دونا .. با اون قسمت روحیه سرکش حسابی هستم و اینکه گفتی شخصیت پردازی کار خوبه : دافنه دو موریه است دیگه !

شهرزاد دوشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 14:22 http://se-pi-dar.blogsky.com

از بین نویسندگان زن انگلیسی کارهای دافنه دو موریه و خواهران برونته را همیشه دوست داشته‌ام. اول بار دافنه دوموریه را در زمان نوجوانی با ربه کا شناختم و بعد سایر آثارش از جمله همین دونا ...هر چند جزئیات داستان را به خاطر ندارم ولی با یادداشت شما طرح کلی داستان را به یاد می‌آورم شاید چیزی که در آن زمان کشش خواندن این کتاب را در من ایجاد می‌کرد، غیرمنتظره بودن واکنش‌ها و رفتارهای قهرمانان کتاب بود و همین غیرمنتظره بودن تا پایان کتاب تو رو با خودش می‌برد و دائم به توگوشزد می‌کرد که هیچ معیار ثابت و از پیش تعیین شده‌ای برای تعریف خوشبختی و رضایت از وضع موجود وجود نداره و چه بسیار که خواسته‌ها و هوس‌های پایان ناپذیر آدمی فرصت نگرش و تصمیم‌گیری صحیح را از انسان بگیره.

LN پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 20:33

خیلی بی مسئولیتی می خواهد که اینطور بخواهد تمام شود!آن هم برای یک مادر...
جمله آخرتان را نپسندیدم..موفق باشید

ممم نمیدونم چی بگم! هر طرف رو که بگیری یه ورش می لنگه!
من این حرف رو بر حسب برداشت هام از روحیات و شخصیت دونا گفتم،
مادر بودن و وظیفه ای که داره به معنی نابودیه یک فرد نیست !
اگه فک کنیم میتونیم به شکل های مختلف این مسئله رو توجیه کنیم! اینکه مثلا دونا بچه هاش رو با خودش ببره! و...

مامان زینب شنبه 9 دی‌ماه سال 1396 ساعت 10:04

سلام
من وقتی این کتاب و میخوندم همه اش ناراحت بودم که چرا ف نچمن یه دزد دریاییو دونا چه طور میتونه همچین مادر بی خیالی باشه ولی وقتایی رو که دونا کنار فرنچمن بود خیلی زنده احساس میکردم و احساس هیجان و شور و شوقی خاصی بهم میداد میدونید من فکر میکنم باتمام تعهدات زنانه و عشق مادرانمون تو وجود اکثر ما زنها یه دونای سرکش هست من که خیلی وقتا مهارش میکنم تا کار دستم نده و برای همین فکر میکنم دونا کنار بچه هاش و همسرش میمونه ولی اجازه داره خاطرات لطیف و زیبای فرنچمن رو تو دلش نگه داره فقط برای خودش مثل یه راز شیرین که اگر تگرار بشه تلخ و بی مزه میشه...
از وبلاگ خوبتونم ممنون و خسته نباشید...

شوربختانه خانم یاس مخبر دیگر در این وبلاگ نمی نویسند.
من به سهم خودم از این که وبلاگ را مفید دیدید، تشکر می کنم.
محسن مهدی بهشت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد