کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

آنچه در بهار هشتاد و نه بر این لوح گذشت

  

این ها عکس های روی  جلد کتابهایی است که در بهار هشتاد و نه خواندیم و در اینجا از آن ها نوشتیم. این را به جای "آینس روح من" اثر ایزابل آلنده گذاشتم. آینس بماند برای بعد.

نظرات 18 + ارسال نظر
یاسی شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 22:18

سلام.خوبین؟؟
چه کار خوبی کردین آقا محسن.
یه احساس خیلی خوبی بهم دست داده!
آدم نتیجه ی کاراشو میبینه یه جوری میشه!(جور خوب ها!)^^

این کاری که داریم این جا می کنیم خیلی خوبه. خیلی.

یاسی شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 22:20

اینو یادم رفت بگم:

وووووو! این همه کتاب تو یک ماه ما معرفی کردیم!!...وای چقدر زیاد! آدم وقتی میبینتشون میتونه به خودش افتخار کنه!
بیاین همگی به خودمون افتخار کنیم! قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود!^^

تو یک ماه؟ عمرن. تو سه ماه. سه ماه بهار.
در ضمن ما تنها کاری که بلدیم این است که افتخار کنیم.
شما امتحاناتت تمام شد؟

فرانک یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:32 http://bestbooks.blogfa.com

بسیار کار خوبی کردید پست به درد بخوری هست و کار آدم رو راحت می کنه

اینا البته اون بغل سمت چپ صفه ام هست هر وقت خواستید ببینید.

فرناز یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:17 http://farnaz.aminus3.com/

کلاژ زیبائی از آدم ها .. اسامی .. تفکرات و انعکاس آن و البته کتاب ها .
شاید تنها چیزی که می توانست موقتا جای خالی ایزابل آلنده را که خیلی منتظرش بودیم پر کند .

این پست تا نوبت بعدی من خیلی بیات میشد. حالا اگر رسیدم ظرف امروز و فردا ایزابل آلنده را هم آپ می کنم. غمی نیست.

یاسی یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 13:52

مثکه بدجور سوتی دادم!:دی..منظورم همون سه ماه بود.

گوش شیطون کر آره تمام شد!...اما تا یه هفته ی دیگه تازه بدبختیا شروع میشه!

پ ن : خیلی ممنون که زحمت انتشار کتاب های من رو تو این مدت کشیدین، بسیار بسیار سپاس^^


میزارم به حساب امتحاناتتون.
بدبختیا شروع میشه یعنی منظورت کنکوره؟ یا تجدیدی شدی و باید بری کلاس تقویتی؟

فیروزه یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 15:19

دوست داشتم این ایده رو دوست عزیز

چه خوب.

یاسی دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 00:29

باشه.بازم ممنون.

بابا تجدیدی چیه؟؟! کم لطفی میفرمایین! نمره کمتر از 15 نداشتم!:دی (بابا سخت بود خب!)
کنکوره دیگه! از الان داره شروع میشه! ..همه میگن یه ساله! ما هم واردش بشیم ببینیم یه ساله یا نه....

خب امتحان همیشه سخته. البته بیشتر از سختی لوسه. ولی آش کشک خاله است متاسفانه. باید رفت و داد و قبول شد.
خب اگه کمتر از ۱۵ نداری خوبه. خود من با معدل ۱۳ دولتی قبول شدم. البته یک وقتی که توی تهران دایناسورها اینور و اونور می رفتن.

پروانه دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:05 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

این جمع بندی موجب شد که نگاهی دوباره به نام های کتاب ها بیندازم و ببینم از آن کتا ب هایی که نخوانده ام چه چیزی را به یاد دارم.

در این سه ماهه دوست گرامی مریم به این انجمن افزون شد و فیروزه گرامی پس از چند وقتی دوباره به این جا برگشت.

با سپاس

پروانه دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:24 http://parvazbaparwane.blogspot.com

شاید بی جا نباشد که چند نکته را بنویسم:

یک:
- عکس نمایه وبلاگ را نمی پسندم.
- لوگو ی وبلاگ را هم نمی پسندم.

دو: سبک نوشتارهایی مانند یاسی گرامی مناسب اینجا نیست. ممکن است در یک داستان کوتاه برای خودش سبکی باشد که موافقان و مخالفانی داشته باشد.

( با پوزش از یاسی گرامی بحث من شما نیستید این سبک نوشتن است که در وبلاگستان بسیار دیده می شود)

سه: قلم نوشتارها Tahoma انتخاب شود.

چهار: عکس کتاب در یک اندازه در سمت چپ باشد.که در سمت راست آن مشخصات کتاب نوشته شود.
عکس های دیگر در ادامه ثبت شود



پایان:
اینها پیشنهادات من که به اندازه یک هفتم از همه سهم دارد، می باشد. تا دیدگاه دیگر دوستان چه باشد.


پ.ن:
با اجازه شما نام پیوند نوبت کتابخوانی را به گونه ای که شما خواسته بودید تغییر دادم. دوستان می توانند نوبتشان را در آنجا ببینند

عکسی که اینجا می آید در تمام وبلاگ های من خواهد آمد. به این فکر کرده اید؟ من مخصوصن عکس خودم را برداشتم.

لوگوی پیشنهادی خودتان را بدهید. هر چند که این لوگو از روز اول بوده و شما تازه به آن ایراد گرفته اید. سکوت شما در تمام این مدت برایم سئوال برانگیز است.

بسیاری از کتاب خوان ها مانند خانم یاس هستند و در سن و سال ایشان. این که بخواهیم بگوییم این مناسب است و آن مناسب نیست را چگونه باید انتخاب کنیم. و چه کسی تعین خواهد کرد که نوشته ای مناسب است و نوشته ای مناسب نیست؟ من تازه دارم می گردم که کتاب خوانهای جوانتر هم پیدا کنم که بیایند اینجا بنویسند. سبک نوشتن هم بانوشتن درست می شود. کجا بهتر از اینجا؟ یک چیز را هم نباید فراموش کنید. فرهنگ لغات کاربردی هر نسلی متفاوت با نسل گذشته و آینده اش است. خانم یاسی هیچ الزامی ندارد که با کلمات من منظورش را بیان کند. حالا گیرم بیاید اشاره اش به خوسحالی و خندان بودنش را که با دی بیان می کند را از توی متن اش بردارد. این میشود کمک به زبان و ادب پارسی؟ زبان پارسی به نظر من این دی را کم دارد. اگر توقع دارید که این جور نباشد بگویید به ایشان که شادیش را چگونه نشان دهد؟ به نظر من که شاید بعدها فرهنگستان هم آن را بپذیرد.

قلم تاهوما اتفاقن به نظر من بسیار کودکانه است و مناسب یک وبلاق با آن نوقعی که شما دارید نیست. اگر متونی مانند آنچه اشاره کردید را در وبلاگستان می بینید قلم تاهوما که همه وبلاگستان را پر کرده.

عکس کتاب را یک بار عرض کردم خدمتتان که من هر کاری با آن می کنم نمیتوانم در سمت چپ و در داخل متن بیاورم. تصادفن گاهی درست می شود و گاه نمی شود وگرنه خود من هم روشی که شما نوشتید را دوست دارم.

این هم نظرات یک هفتمی من. شایدم یک هشتمی. چون قرار است یک نویسنده دیگر به جمعمان اضافه شود.

پروانه دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 15:30

یکی از دوستان به من تذکر داد که این وبلاگ آقای مهدی بهشت است و تو این موضوع را ندیده گرفتی.به هر روی اینجا را آزاد یافتم و دیدگاه خودم را نوشتم و شما به عنوان مدیر وبلاگ می توانستید آن را تایید نکنید.و مطمئن باشدی هیچ ناراحت نمی شدم.


عکس وبلاگ هایتان: بله این موضوع را می دانم و این از اشکال های بلاگ اسکای است. و هماهنگی این موضوع با شماست. بازدید کننده هایی که هر روز از طریق گوگل به اینجا می رسند که این موضوع را نمی دانند.
باز هم می گویم این دیدگاه من است اصلن می توانید آن را ندید بگیرید.

لوگو: شما لوگو را به رای نگذاشتید که بخواهم نظر بدهم. جسارت مرا ببخشید فقط خواستم بازنگری بشود.
لوگوی پیشنهادی من عکس چند کتاب که مشخصا آثار کلاسیک ایرانی در آن دیده شوند.

یاس: یاس گرامی را بسیار دوست دارم و از وجودشان لذت می برم اگر پستی از ایشان ببینم حتمن با دقت می خوانم کاری به نثر ایشان ندارم و سعی ام این است که منظورش را بفهمم. اشکال من فقط به ظاهر نوشتن ایشان است که این گذاشتن بنای کج در نگارش هاست. فکر می کنم کسی که کتابخوان است انتقاد پذیر هم باشد. نثر من پر از اشکال و ایراد هست و لی سعی خودم را می کنم.

تا هوما: این فونت پیش فرض(استاندارد) وبلاگهاست و بیشتر وبلاگ نویسها اصلن بلد نیستند فونت را تغییر دهند. همین پیام گیر بلاگ اسکای تاهوماست و به نظرم نه تنها کودکانه نیست بلکه زیبا و از لطافت خاصی برخوردار است.

پوزش می خواهم که جسارت کرده و در اداره ی این وبلاگ نظرات کوچکی دادم .
به هر روی اگر فونت تاهوما مورد پسند شما نیست بفرمایید تا از این پس یادداشت هایم را با آن فونت ننویسم و برایم جای سئوال است که چرا تا کنون به یادداشت هایم اعنراض نکرده اید چون همه ی فونتهایشان تاهوماست.

وبلاگ آقای مهدی بهشت است را نمی پذیرم. ارث پدرم که نیست. یک وبلاگی است که یک روز درستش کرده ام الان در قد و قواره خودش کلی عضو دارد و هر عضوی این حق را دارد که در مورد آن نظر بدهد. نظر ها را هم به رای می گذاریم. لوگو قشنگ نیست درستش می کنیم. فونت قشنگ نیست درستش می کنیم.
نظرات شما برای بهتر شدن اینجاست. من هر کاری که دلم بخواهد باید بروم در بعد از بیست و سه و عسکامون بکنم. اینجا و فیلمامون وبلاگهای گروهی است و گروه هر چه نظر بدهد همان خواهد بود.
در مورد لوگو هم وقتی کار را شروع کردم شاید مدتی کوتاه بعد از به راه افتادن اینجا این لوگو را طراحی کرده و گذاشتم. شما کادر مورد نظرتان را طراحی و ارائه کنید. به رای می گذاریم. آرا را هم نمی دزدیم و با آن پز نمی دهیم.
فونت تاهوما در اندازه 2 را هم اگر دوست دارید استفاده کنید. این تاکیدی که من بر روی فونت دارم برای این است که وبلاگ از یک دستی خارج نشود و مثلن عضوی با یک فونت رنگی درشت متن ننویسد. چیزی که معمولن در اینجا و آنجا می بینیم. من قبلن فونت ها را بعداز آپ کردن پست ها توسط دوستان تغییر می دادم ولی مدتی است که این کار را نمی کنم.
من اصلن دوست ندارم حضور در اینجا برای کسی عذاب آور باشد.
در ضمن خود شما مدیر اینجا هستید. بارها عرض کرده ام که هر کاری دلتان می خواهد می توانید با این صفحه بکنید.

یاسی دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 16:06

سلام.
اول ممنون پروانه جان که نظرتون رو گفتی، خوشحال میشم نظراتمون رو بگیم و به نتیجه ای برسیم.

درمورد سبک نوشتن من یا بهتره بگم هم دوره ای های من(!)
با آقا محسن موافقم هر دوره ای کمابیش سبک نوشتاری مخصوص به خودش رو داره، مخصوصا الان نمیدنم به چه علت، این تفاوت خیلی بیشتر مشاهده میشه!
شاید سبک دستی برای نوشتن نباشه، اما من فک کردم اینجوری هم هم زود فهم تره هم به مراتب صمیمی تر!


راستش رو بخواین من هم با این سبک نوشتاری و کتابی که شما خوب میدونیدش راحت نیستم! یعنی برام نا آشناست!!
هنوز باهاش احساس راحتی نمیکنم.

--------------------------------

با پیشنهاد پروانه خانوم مبی بر اینکه خط وبلاگ Tahoma باشه موافقم. میدونین به نظرم این خطی که استفاده میکنیم یه خورده خشنه!

فرناز دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 23:42

حالا که قراره نظرات یک هفتمی یا نمی دونم یک هشتمی و یا خلاصه به اندازه ی سهم خودمون بدیم دوست دارم که چند جمله بگم : برای من عکس و لوگو و چگونگی اونها اگرچه اهمیت دارند و می تونن چشمگیر و زیبا باشند یا نباشند اما در درجه ی اول اهمیت نیستند . در مورد خط هم با یکدستی بطور کلی موافقم و می تونم از حط هائی که دوست دارم در ایمیل هام استفاده بکنم و راستش تا به حال در مورد یادداشت هام چیزی رو تغییر ندادم و بهش فکر نکردم .
در مورد نثری که استفاده میشه بشدت معتقدم که نیاز به تنوع و آزادی وجود داره و حتی اگر بعضی از این نثرها موردپسند من نباشه که نیست معتقدم که حق ندارم از اون آدم بخوام که نثرش رو عوض کنه اما اونچه که به نظر من اهمیت بیشتری داره اینه که نوشتن یادداشت های شتابزده و بی توجه مثل یک جور بی اخترامی به این جمع هست . معتقدم که اگر من برای خودم اول و برای بقیه حتما احترام قائلم باید برای یادداشتی که می نویسم وقت دقت و توجه بذارم . حداقل اینکه در این مورد سعی می کنم .

در مورد یادداشت های شتابزده من هم با شما موافقم.
به نظر من الزامی نداره وقتی نوبت کسی میرسه و یادداشتش آماده نیست زورکی چیزی اینجا بنویسه. خیلی راحت میتونه یک روز پستشو ننویسه که فرداش نفر بعدی نوبتشو بگیره.

امرداد سه‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:14 http://amordad77.blogfa.com

از اینکه اینقدر پیگیر هستید و با هم تلاش میکنید خوشحالم و در عین حال تشکر میکنم

ممنون. در ضمن با اجازه خودمان لینک وبلاگ شما را اینجا گذاشتیم.

پروانه سه‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:32

یاسی گرامی
این پاسخ تو برای من تازگی ندارد و آن را از پیش می دانستم همان گونه که نوشته ام منظور من یاس نیست ، این جریان تخریب زبان فارسی است که نگرانش هستم.
اگر به گوگل بروی و دراین باره جستجو کنی می بینی این ستیز بین دو جریان فکری «پاسداران زبان فارسی» و مخالفان این نظر به شدت و بی نتیجه وجود دارد.

به هر روی یاسی گرامی به گمان من پاسداشت زبان فارسی، پرداختن به تاریخ و فرهنگ پر بار این کهن مرز و بوم است.

همه جوانان آثار پائولو کوئیلو را می بلعند ولی مولوی نمی خوانند .
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

فرناز سه‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 18:47 http://farnaz.aminus3.com/

پروانه جان . این قصه سر دراز دارد . به نظر من اگر جوانان کوئیلو را می بلعند اما مولوی نمی خوانند تقصیر جوانان نیست . تقصیر کوئیلو هم نیست . شاید اصلا مقصری وجود ندارد . این مجموعه ای از شرایط است . جوانانی در دنیا مولوی را نه به زبان فارسی که به زبان های خودشان می خوانند و لذت می برند باید فهمید چرا جوانان ما نمی خوانند یا لذت نمی برند .

شهرزاد سه‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 20:44 http://se-pi-dar.blogsky.com

این عکس ها که خیلی قشنگ و هماهنگ کنار هم چیده شده اند، لینک هایی که خوانندگان را به شرح و مشخصات کتاب مورد علاقه شان می رساند، این بحث های جدی و در عین حال دوستانه همه و همه نشان از یک کار گروهی و فرهنگی ارزشمند و ریشه دار دارد.
چقدر خوشحالم که خواننده اینجا هستم. شور و فضای صمیمانه، پر احترام و آزاد این وبلاگ را بسیار دوست دارم.
پاینده باشید

جای خودتان در این جا خیلی خالی است.
افتخار بدهید.

شهرزاد چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:03 http://se-pi-dar.blogsky.com

شرمنده می‌کنین، اصلن بحث این حرف‌ها نیست اگر در این صفحه نمی‌نویسم تنها دلیلش این است که می‌دانم نمی‌توانم پیوسته بحث‌ها را دنبال کنم و یا به صورت منظم چیزی بنویسم و می‌ترسم هماهنگی و نظم اینجا را به هم بزنم.

این هم مثل فیلمامون. به هر میزانی از حضورتان قانعیم. بهرحال هر وقت اراده به این کار کنید ما را خوشحال می کنید.

لیلی پنج‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 00:17 http://lilymoslemi.blogfa.com

سلام. امیدوارم حضور مرا هم در جمع کتاب هایی که می خوانیم بپذیرید. کتاب هایی که معرفی کردید را اکثرا خوانده ام یا دارم می خوانم. به وبلاگ لذت متن هم سر بزنید و اگر موافقید با هم تبادل لینک کنیم تا همیشه کتاب بخوانیم.

مشکلی با شما بر سر تبادل لینک نداریم. ما این کار را می کنیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد